عکس جدید عاشقانه و رمانتیک ماهچهره خلیلی و همسرش ابراهیم اشرفی

    ماهچهره خلیلی و همسرش

    ماهچهره خلیلی و همسرش

    ماهچهره خلیلی، خواهرش گلچهر و مادر

    عکس جدید ماهچهره خلیلی و پسرش

    ماهچهره خلیلی در دروان بارداری به همراه همسرش

    ماهچهره خلیلیو همسرشابراهیم اشرفی (تصویر بردار)

    ماه چهره خلیلیو همسرشابراهیم اشرفی – اکران خصوصیاستراحت مطلق

    جشن تولدماهچهره خلیلیبا عوامل و بازیگران فیلم مهمان

    ماهچهره خلیلیو همسرشابراهیم اشرفی

    ماهچهره خیلی و همسرشابراهیم اشرفی

    ابراهیم اشرفینام شوهر ماهچره خلیلی است

    عکس جدید شراره رخام و ماه چهره خلیلی تابستان 93

    بیوگرافی ماه چهره خلیلی

    ماه چهره خليلي متولد 25 دی ماه 1355 در تهران است. وي داراي مدرك فوق ليسانس معماري از دانشگاه اكسفورد انگلستان مي باشد. وي دوره بازيگري را در method school در لندن گذراند و در سال 1382 براي اولين فعاليت سينمايي خود جهت بازي در فيلم چشمان سياه بعد از 22 سال به ايران آمد و دوره ديگري از بازيگري و كارگرداني را در مؤسسه سمعي و بصري استاد سمندريان در سال 84 پشت سر گذاشت. ماه چهره خليلي نوه دختري پروين سليماني در سريالهاي «در چشم باد»، «مختارنامه» و «كلاه پهلوي» ايفاي نقش نموده است از جمله فعاليت هاي ديگر وي فيلمسازي فيلم كوتاه و مستند/ داستاني «عيد قربان» (مراسم عيد قربان از ديد قرباني) مي باشد كه برنده جوايز بسياري از جشنواره هاي مختلف از جمله جشنواره فيلم سان فرانسيسكو 2006 شده است.از فعالیتهای هنری اش می توان به سن پترزبورگ ، سایه وحشت ، موش ، پرونده هاوانا ، تله ، نقاب ، چشمان سیاه ، در چشم باد ، کلاه پهلوی ، نردبام آسمان ، مختارنامه نام برد.

    مصاحبه با ماهچره خلیلی

    خانم ماه چهره خلیلی، چطور شد به انگلستان رفتید و با چه انگیزه ای به ایران برگشتید؟

    من سال 1363 خورشیدی به همراه خانواده ام به انگلستان رفتم و سال 81 بعد از هجده، نوزده سال به ایران آمدم. برگشتم، برای یک سری سؤال و جواب هایی که در مورد کشورم برای خودم پیش آمده بود. آن موقع مادربزرگم را درست نمی شناختم و فقط از طریق فیلمهایش او را می شناختم. ایشان خیلی دوست داشت طرف سینما بیایم. ابراز علاقه من برای دیدن اهالی سینما با عث شد به اتفاق مادربزرگم به دیدن آقای ملک مطیعی، خانم فروزان و خانم نادره برویم.

    چگونه وارد سینما شدید؟

    دفتر آقای ایرج قادری نزدیک خانه مادربزرگم بود. آنها در طی 30 سال حدود 5 تا 6 فیلم با هم کار کرده بودند. به اتفاق مادربزرگم به آنجا رفتیم. آقای قادری به من گفتند در فیلم من بازی میکنی؟ من گفتم اینجا زندگی نمیکنم باید برگردم انگلیس. اون موقع سردبیر یک روزنامه بودم. گفتند من یک سناریو دارم که خیلی مناسب شماست. دوست دارم شمابازی کنی. ولی فیلمنامه آماده نیست. تا آماده بشود 8 تا 9 ماه زمان می برد. هر زمان که آماده شد شما را خبر می کنیم. همینطور هم شد تماس گرفتند و فیلمنامه را با یک مسافر فرستادند. من باورم نمی شد چون تا آن موقع فیلمنامه نخوانده بودم و نمی دانستم شکل و فرمتش چگونه می باشد. خواندم و از نقش خیلی خوشم آمد. نقش یک دختر کور. از نظر من نقشی که پیشنهاد شده بود خیلی خوب بود، در ضمن آقای قادری همیشه معرف بازیگران خوبی بوده اند. از طرفی هر وقت به فیلمهای مادربزرگم نگاه میکردم می گفتم چه خاطره خوبی از جوانی خودشان برای ما بجا گذاشته است. گفتم خب، من هم یک خاطره خوب از خودم بگذارم. این شد که با توجه به اطمینانی که مادربزرگم به آقای قادری داشتند پیشنهاد ایشان را پذیرفتم. آمدم تست بازی و گریم دادم و تمرین کردم تا فیلمبرداری شروع شد. آن چهار ماهی که در ایران بودم خیلی روی لهجه و زبان فارسی کار کردم. من لهجه نداشتم ولی در تکلم زبان فارسی کند بودم. یعنی دنبال کلمه میگشتم. می توانستم بجای کلماتی که یادم نبود معادل انگلیسی استفاده کنم ولی دوست نداشتم اینکار را بکنم چون زیبا نیست. کار که تمام شد من به لندن برگشتم. علاقه ای که به پشت صحنه داشتم باعث شد من در لندن نه ماه کلاس بازیگری ببینم.

    در این مدت کاری پیشنهاد نشد؟

    چرا، درست روزیکه فیلمبرداری “چشمان سیاه” تمام شد فیلم “شمعی در باد”کار خانم پوران درخشنده پیشنهاد شد ولی من باید به انگلستان برمی گشتم و نتوانستم کار کنم. رفتم لندن و بعد از آن دوره فشرده بازیگری، اتفاقی افتاد که من مجبور شدم با مادرم به ایران بازگردم. من با دکتر کریمی نویسنده “چشمان سیاه” تماس گرفتم تا بخاطر شرکت ایشان در مراسم ختم دایی ام، آقای حسین فرهادپور شیرازی، تشکر کنم که ایشان از من خواستند به دفتر آقای جوزانی در هفت تیر بروم. به آنجا رفتم و آقای کریمی، من و آقای جوزانی را به یکدیگر معرفی کردند. آقای جوزانی گفتند من یک سناریو دارم که نقش اصلی آن خیلی به شما می آید. بازی میکنید؟ که من گفتم نه می خواهم برگردم. یک تابلوی بزرگ از تصویر یک زن شمالی پشت سرشان بود که گفتند نقش اصلی فیلم خیلی شبیه به این عکس است که اصلیتش کرد است. داستان را برایم تعریف کردند و بعد متقاعدم کردند که فیلمنامه را بخوانم. چهار قسمت اول را که خواندم آنقدر زیبا بود که جذب داستان “در چشم باد” شدم. خب قرارداد 10 ماهه بستم ولی سه سال و نیم طول کشید و این کار باعث شد در ایران بمانم. فیلمبرداری “در چشم باد” هنوز ادامه دارد ولی کار من یکسال پیش تمام شد.

    موضوع فیلم در چه موردی بود؟

    داستان از زندگی من و همسرم که نقشش را آقای سعید نیکپور بازی کردند شروع می شود و تا بچه دار شدن فرزندان ما ادامه می یابد. من از 24 سالگی تا 55 سالگی را بازی کرده ام.

    پس سر این کار گریم سنگینی هم داشتید؟

    بله

    خانم خلیلی، شما در “چشمان سیاه” با نقش اصلی شروع کردید و در ادامه نیز این روند را ادامه دادید. ولی در “نقاب” نقش فرعی دارید. چرا؟

    ”نقاب” فیلم دوم من بود که چهار سال پیش کار شد و من در آن حضور افتخاری داشتم. آن موقع در سریال “در چشم باد” بازی میکردم که در آنهم نقش اصلی را داشتم. هیچکاک حرف قشنگی می زند. میگوید:”برای تهیه یک فیلم خیلی خوب و موفق شما به سه عامل نیاز دارید. اول یک فیلمنامه، دوم یک فیلمنامه خوب و سوم یک فیلمنامه خیلی خوب”. یعنی وقتی فیلمنامه خوب باشد، شما مطمئن هستید که فیلم موفق خواهد بود. فیلمنامه “نقاب” از این نظر عالی بود. وقتی فیلمنامه را خواندم آنقدر جذاب بود که من سریع جذب فیلم شدم و قرارداد بستم. بعد از “نقاب” من سریال “مختارنامه” را بازی کردم که سه سال طول کشید و یک ماهی هست که نقش من در آن تمام شده است. در “مختارنامه” هم نقش اصلی را دارم. نقش خواهر مختار که کاراکتر خیلی منفی و بدی دارد. حتی بدتر از کاراکتر قطام در سریال امام علی که خیلی وقتها خودم هم از آن می ترسیدم. کار بعدی من “پرونده هاوانا” بود که باز به اتفاق خانم کریمی در فیلم حضور داشتم که من نقش زن امین تارخ را بازی کردم. بعد از آن “تله” را بازی کردم که باز نقش اول را داشتم.

    در “تله” هم نقش اصلی را داشتید؟

    بله، در کنار آقایان گلزار و امین حیایی و خانم مهناز افشار. من بازیگر نقش اول زن فیلم را بازی کردم. شما فیلم “تله” را دیده اید؟

    نخیر من ندیدم

    فیلم را ندیدید! پس خیلی کار بدی کردید که آمدید با من مصاحبه می کنید (خنده) . بعد از تله، فیلم “می ترسم پس دروغ میگویم”، کار خانم میلانی را بازی کردم که همه بازیگران هر کدام دو پلان بازی کردند. بعد “کلاه پهلوی” را بازی کردم که نقش زن دیپلمات انگلیسی را بازی کردم.

    شما برای انتخاب نقش چه معیاری دارید؟

    در درجه اول، فیلمنامه خوب و البته کارگردانی که به توانایی هایش اطمینان داشته باشم.

    انتخاب نقش هایی که باید زبان انگلیسی را بلد باشند علت خاصی دارد؟

    همیشه اینطور نیست. درست است چند نقش که باید زبان انگلیسی بدانند بازی کرده ام. مثلا در “نقاب” نقش دختر ساده ای را داشتم که زود گول می خورد. هنر خوانده و نمی تواند با جامعه اش ارتباط داشته باشد. آنقدر ضعیف است که نمی تواند بار مشکلات را تحمل کند و در آخر خودکشی می کند و در فیلمنامه هم هست که این دختر اصلا در کشور نبوده است. ولی در “کلاه پهلوی” من نقش یک زن انگلیسی را که کت و دامن انگلیسی تن میکند و البته با یک گریم متفاوت مثلا موی بور، ابروی بور، کک و مک و چشمهای آبی دارد، بازی میکنم. ولی من یک توضیح در مورد انگلیسی صحبت کردنم باید بدهم. من در تمام این فیلم ها با لهجه های متفاوت انگلیسی صحبت کرده ام. مثلا در همین “کلاه پهلوی” با لهجه خاصی صحبت میکنم. متأسفانه در ایران بازیگری که به زبان انگلیسی مسلط باشد، نیست و یا اگر هم باشد با لهجه آمریکایی صحبت می کند. قبول دارم که بخاطر تسلط من به زبان انگلیسی پیشنهادهای زیادی به من می شود. ولی باید بگویم خیلی از این پیشنهادها را رد کرده ام.

    قبول دارید دانستن زبان انگلیسی به اجرای بعضی از نقشهایتان خیلی کمک کرده است؟

    خیلی. من بچه که بودم پدرم همیشه به من توصیه میکرد این زبان را بخوان، آن زبان را بخوان و اعتقاد داشت هر زبان دیگری را که بلد باشی تو دیگر یک نفر نیستی بلکه دو نفر هستی که می توانی با دنیای جدیدی ارتباط برقرار کنی.

    در فیلمهای دیگر چطور؟

    من غیر از این فیلمهایی که نام بردم در فیلم “همیشه مادر” به کارگردانی آقای شاهد احمدلو بازی کردم که عید امسال پخش شد و نقش یک دختر دورگه را دارم که مادرش آبادانی و پدرش انگلیسی است. پدر، بعد از فوت در وصیت نامه اش برای دختر فاش میکند که مادرش نمرده و در ایران زنده است. حالا دختر برمیگردد تا مادر را پیدا کند.

    پس با آقای شاهد احمدلو هم کار مشترک دارید؟

    بله

    سر همین فیلم با هم آشنا شدید؟

    نخیر، من از قبل این فیلم، با ایشان آشنا شدم. سر فیلم “تله” که من بازی داشتم آقای احمدلو برای دیدن آقای توکل نیا که در فیلم “اگه میتونی منو بگیر” با هم همکاری داشتند، سر صحنه می آمدند که ما بهم معرفی شدیم. در آن زمان منکه تازه برای فیلم “عید قربانی” از جشنواره سانفرانسیسکو جایزه گرفته بودم، فیلمم را برای تماشاکردن به ایشان دادم و این نقطه شروع بود.

    خانم خلیلی در قبول کردن نقشهایتان، پول چقدر تأثیر دارد؟

    پول در مرحله آخر است. ابتدا سناریو پیشنهاد می شود. نقشم باید خوب باشد. بعد گروه را در نظر میگیرم. همه چیز که خوب بود تازه به قرارداد می رسیم.

    تا حالا شده بخاطر پول نقشی را نپذیرید؟

    نخیر، بستگی دارد. بعد از بازی در “چشمان سیاه” و “نقاب” و یک سالی که از فیلمبرداری در “چشم باد” می گذشت، “مختارنامه” پیشنهاد شد و بخاطر خود نقش و بزرگی پروژه و خوب بودن گروه بخصوص اعتمادی که به آقای میرباقری بعنوان کارگردان داشتم، باعث شد من سفید امضاء کنم. درحالی که نقش به خیلیها پیشنهاد شده بود و به توافق نرسیده بودند، که قسمت من شد.

    شما سابقه گریم هم دارید ولی در ایران تا حالا کار گریم نکرده اید. چرا؟

    الان دوست دارم بیشتر به بازیگری بپردازم. درست است که من در لندن آموزش گریم دیدم و گریم خواندم. حتی در آنجا گریم تدریس کردم و شرکت گریم داشتم.

    از فیلم هایی که ساخته اید یا در حال ساخت دارید برایمان بگویید؟

    فیلم “عید قربانی” را ساخته ام و در حال حاضر فیلم “ستاره من پروین” را در دست ساخت دارم. دغدغه من، مستند سازی ست. من دو فیلم داستانی هم ساخته ام ولی چون هدفم ساخت فیلم داستانی نیست از آنها نام نبرده ام.

    برای ما نام می برید؟

    فیلم “آبی” که در مورد طلاق بود و زمانش هم چهار دقیقه است. اسم فیلم دیگرم ”کجکی” بود که ماجرای یک روفتگر افغانی را دنبال می کرد. “کجکی” در جشنواره بهزیستی شرکت کرد.

    آیا ورود شما به عرصه کارگردانی، مانند بازیگری اتفاقی بوده و یا انگیزه خاصی را دنبال می کنید؟

    ببینید، بعد از دوره تئاتری که در لندن دیده بودم، وقتی به ایران برگشتم به آموزشگاه بازیگری استاد سمندریان مراجعه کردم که حدود 2 سال بصورت پاره وقت در کلاسها شرکت کردم. خیلی کمکم میکرد. هم برای بازی و هم برای زبان و فن بیان. یکی از کلاسهایی که سال 84 در آموزشگاه داشتم برای آقای فخیم زاده بود که کارگردانی و بازیگری را آموزش میدادند. من با آقای فخیم زاده سر سریال “مختارنامه” همبازی بودم. آقای فخیم زاده نقش عمرسعد، شوهر من را بازی میکردند که من به لج برادرم مختار، به همسری عمر سعد در آمده بودم. سرکلاس، ایشان با توجه به آشنایی قبلی، مدام به کارگردانی می پرداختند و به من توصیه میکردند به کارگردانی توجه کنم. البته جرقه ها از قبل زده شده بود. چون آنجا خیلی دوست داشتم ببینم کارگردان چه کار میکند. کنجکاو بودم این چه بود که کارگردان نوشت یا اینکه دکوپاژ چیست. از کار کارگردان خیلی خوشم می آمد و احترامی که به کارگردان میگذارم مثل احترامی ست که یک بیمار به دکتر قلبش و یا جراحی که زندگی اش در دست اوست میگذارد. بهرحال انگیزه ای که آقای فخیم زاده به من داد خیلی مؤثر بود. داستان “آبی” را در دست داشتم و به من میگفتند برو درستش کن. اولش برایم خیلی سخت بود ولی بعد از مدتی که کار کردم از کارگردانی خیلی خوشم آمد.فیلم “عید قربانی” جایزه های فراوانی را در جشنواره های داخلی و خارجی نصیب شما کرد.

    ایده فیلم از کجا آمد؟

    از آنجا که علاقه قلبی من مستندسازی ست، در محرم دو سال قبل که از دستجات سینه زنی و زنجیرزنی فیلم میگرفتم با دیدن بریدن سر گوسفندها، این فکر به ذهنم رسید که ممکن است هر کدام از آنها با هم زن و شوهر باشند و گوسفندان دیگر، با تماشای قربانی شدن این گوسفند چه احساسی دارند؟ داستان فیلم مستند “عید قربانی” هم از اینجا می آید که یک جفت گوسفند عروس و داماد را برای قربانی شدن می آورند و عروس را جلوی داماد قربانی میکنند. وقتی که عید قربان همان سال به بندرترکمن دعوت شدم، چون آنجا مراسم ویژه ای در عید قربان برگزار میکنند، من دوربینم را برداشتم و از تصاویر قربانی شدن گوسفندها فیلم گرفتم. حدود 4 ساعت فیلم داشتم که از داخل آن، فیلم “عید قربانی” را ساخت.

    چند گوسفند برای فیلم “عید قربانی” سربریده شد؟

    البته در فیلم به نظر میآید که این گوسفند ها در مقابل هم سر بریده می شوند اما در اصل فیلم بصورت مستند میباشد و تصاویر به یکدیگر کات می خورند. چون امکان ساخت این فیلم بصورت داستانی برای من مشکل بود. تصور کنید چند تا گوسفند باید قربانی می شد تا این فیلم ساخته شود. به هرحال خود من هم مخالف این کار هستم و اگر گوسفندی را سر می بریدیم، آنوقت نقض غرض می شد بنابراین هیچ گوسفندی را سر نبریدیم.

    تمام کارهای فیلم را خودتان انجام دادید؟

    تهیه فیلم، کارگردانی، تصویر برداری و همچنین نوشتن فیلمنامه را خودم انجام دادم ولی تدوین فیلم را آقای ایمان کارجو بعهده گرفتند که ایشان بخاطر همین فیلم در جشنواره گرانادای اسپانیا جایزه بهترین تدوین فیلم کوتاه را گرفتند. نریشن روی فیلم را هم خانم فریبا متخصص گفتند.

    برای ما کمی از قصه فیلم بگوئید؟

    فیلم از زبان گوسفندی ست که قرار است قربانی شود. از همان ابتدا داستان خود را بیان میکند و زمانی هم که میخواهند او را قربانی کنند به شوهر خود می گوید،این خواست خداوند است و سرنوشت ما اینگونه رقم خورده، تو نگران من نباش و تو هم به من خواهی پیوست.من دیالوگهای این فیلم را ابتدا به انگلیسی نوشتم و سپس آنها را توسط آقای ناظمی که مدیر یک نشریه ادبی در اصفهان هستند به صورت شعر برگرداندم. هدف من این بود که نشان بدهم این گوسفند بر عکس آنچه که در تکه کلامهای مردم عنوان می شود، بسیار می فهمد.

    این فیلم چند جایزه برد؟

    این فیلم در جشنواره های مختلف جایزه هایی را بخود اختصاص داد. اولین جشنواره ای که فیلم در آن شرکت کرد، جشنواره فیلم فرهنگی سفر در چهار محال بختیاری بود که جایزه اول را نصیب خود کرد. بعد از آن جایزه بهترین فیلم کوتاه “سانفرانسیسکو” را بردم. در گرانادا جایزه بهترین تدوین را گرفت و در بروکسل هم جایزه بهترین فیلم ویژه مستند را از آن خود کرد. به هر حال از آنجایی که مستند سازی را از فیلم داستانی، شیرین تر میدانم بسیار تشویق شدم تا ساخت مستند را ادامه دهم.

    و بعد هم مستند “ستاره من پروین”؟

    دقیقا. بعد از فیلم “عید قربانی” ساخت فیلم مستندی از زندگی مادربزرگم، خانم پروین سلیمانی را شروع کردم. همیشه پیش خودم می گفتم چرا هیچ کس از زندگی مادربزرگم فیلمی تهیه نمی کند. بهر حال ایشان یکی بازیگران قدیمی سینما و تلویزیون هستند. ایشان بالای سیصد فیلم سینمایی را در کارنامه خود دارند. به همه اینها کار دوبله و رادیو را نیز اضافه کنید. ایشان قبل از اینکه تلویزیون در ایران شروع به کار کند ، هنرمند فعالی بوده اند. انجام این کار را به نوعی وظیفه خود میدانستم. موضوع صندوقچه را که حتما میدانید.

    کدام صندوقچه؟

    مادر بزرگم عید پارسال صندوقچه بزرگی را که با وانت حمل کرده بودند بعنوان عیدی برایم فرستاد. ایشان تمام فیلمنامه هایی که در دوران بازیگری خود نگهداشته بودند به اضافه تمام جوایز، تقدیرنامه ها، لوح ها، نمایشنامه ها و عکسهای خیلی قدیمی را در درون این صندوقچه نگهداشته بودند. از عکسهای قدیمی می توان به عکسی اشاره کرد که مادربزگم را با خانم نادره در سن هجده سالگی روی صحنه نشان می دهد که واقعا این صندوقچه برای من حکم یک گنجینه را دارد. بهرحال از شهریور سال قبل کار ساخت این مستند را شروع کردم. هر چند که دوست دارم تا شهریور امسال که جشن خانه سینما برگزار می شود کار آنرا به اتمام برسانم. منتها بستگی به بقیه دارد. مثلا من قسمتهایی که فقط مادربزرگم حضور دارد را کار کرده ام که حدودا شصت درصد کار را تشکیل می دهد اما تنظیم وقت با کسانی که باید با آنها مصاحبه کنم بسیار سخت است. مثلا چند روز قبل بعد از مدتها توانستم با آقای محمد ورشوچی مصاحبه کنم که از سن بیست سالگی با مادربزرگم در زمینه تئاتر همکار بوده اند.

    عوامل تولید این پروژه چه کسانی هستند؟

    تهیه و کارگردانی این کار با خودم میباشد و آقای احمدلو تدوین آن را انجام میدهند. تصویر بردار آقای عبدالله عبدی نسب، و صدابردار نیز آقای علی اسکندرزاده هستند.

    خانم ماه چهره خلیلی با توجه به اینکه شما از کودکی به انگلستان رفتید و حدود بیست سال هم در آنجا زندگی کرده اید، با اینحال زبان فارسی را بسیار خوب صحبت میکنید لطفا برای ما توضیح می دهید که چگونه اینقدر به زبان فارسی تسلط پیدا کرده اید؟

    من زبان فارسی را بعد از انگلیسی یاد گرفتم. حدود پانزده سالم بود که به کلاسهای یادگیری زبان فارسی رفتم و تا شش هفت سال بطور فشرده روی زبان فارسی کار کردم تا جایی که دیگر شعر فردوسی را نیز بخوبی می فهمیدم حتی خط نستعلیق را هم یاد گرفتم البته این را هم باید بگویم که پدر و مادرم از همان ابتدا در منزل با من فارسی صحبت می کردند.

    به نظر من پیشرفت شما در سینما در این چهار سالی که در ایران هستید بسیار قابل توجه بوده است، نظر خود شما در این مورد چیست؟

    خیلی ممنون. ببینید، یا من وارد کاری نمی شوم و یا اگر وارد شدم تلاش میکنم با همه وجودم آنرا تا آخر ادامه دهم.وقتی که من در انگلستان کارهایم را جمع و جور کردم و برای بازی در سریال” در چشم باد” به ایران آمدم، فردای همان روز ورود به ایران، به ماسوله رفتم در حالی که من تا آن زمان ماسوله را ندیده بودم. در آنجا برای اقامت گروه، خانه های کاه گلی ساخته بودند. آنجا سوسک، موش، خروس، بوقلمون،شتر، خلاصه همه جور حیوانی بود. درحالیکه من در وسط لندن زندگی کرده بودم و تا آن موقع با هیچ حیوانی تماس نداشتم. زمانی که در ماسوله از سر صحنه فیلمبرداری می آمدیم، سر تا پای ما پر از گل و لای بود در حالی که ما حتی آب گرم درستی هم نداشتیم. سردی هوا و دوری ازخانواده را هم اضافه کنید و با اینکه لحظات سختی را مخصوصا در روزهای اول داشتم اما من تصمیم خودم را گرفته بودم. در پروژه “مختارنامه” هم، سختی دیالوگهای آقای میرباقری برای من ایجاد مشکل کرده بود طوریکه دیالوگها را برایم به انگلیسی می نوشتند تا من معنی آنها را بهتر بفهمم. همین مسئله باعث شد تا من نزد آقای سمندریان بطور خصوصی آموزش ببینم. سینما برای من یک موضوع جدی ست. یک امر کاملا مقدس، که کار در آن برای من بسیار دوست داشتنی است.

    در مورد تحصیلات و فعالیتهای مختلفی که در انگلستان داشتید برایمان بگوئید؟

    من فارغ التحصیل آکسفورد در رشته معماری هستم. در دوران دانشجویی مقالات زیادی را برای مجلات مد و زیبایی می نوشتم. چون در آن موقع آموزش گریم هم میدیدم بنابراین نسبت به کالاهای جدیدی که در این زمینه به بازار می آمد اطلاعات خوبی داشتم. تحصیلاتم که به پایان رسید، دو سه ماهی را در دفتر معماری کار کردم که محیط مردانه ای داشت و تمام پرسنل آن بغیر از من انگلیسی بودند. در همین زمان نشریه ای که با آن کار کرده بودم، تصمیم گرفت مجله جدیدی را منتشر کند و سردبیری مجله جدید را به من پیشنهاد کردند. من هم چون فضای کار در مجله را خیلی دوست داشتم، این پیشنهاد را قبول کردم.

    پس چرا ادامه ندادید؟

    شاید به این خاطر که سینما جذابیت بیشتری نسبت به کار در مجله برای من دارد. البته من الان هم کار ژورنال را خیلی دوست دارم مثلا چندی قبل یکی از مجلات داخلی که تازه منتشر شده است مدیریت هنریشان را به من پیشنهاد دادند اما وقتی که به من یک شماره از مجله را نشان دادند، دیدم در همان ابتدا و در صفحه اول مصاحبه با آقای عطاران را چاپ کرده اند. یعنی هیچ ریتمی برای معرفی مطالب مجله در نظر گرفته نشده بود. به این نتیجه رسیدم که امکان رعایت اصولی حرفه ای که در انگلستان بکار می بردم، در اینجا وجود ندارد. رنگ آمیزی ها درست نیست، محل قرار گرفتن جدول و یا پوستر بازیگران مناسب نیست و شما با یک کار حرفه ای و تخصصی روبرو نیستید. برای همین ادامه ندادم.خب برسیم به فیلم “نقاب”. بحثهای زیادی در مورد این فیلم مطرح شده است. حتی چند روز قبل ارشاد از مردم بخاطر اکران این فیلم عذرخواهی کرد.

    شما بعنوان یکی از بازیگران این فیلم چه نظری دارید؟

    در مورد “نقاب” پرسشهای زیادی از من می شود. فیلمنامه “نقاب” بسیار جذاب بود که البته با توجه به حال و هوا و فضای چهار سال قبل، نوشته شده بود که متاسفانه با مشکلات و جرح و تعدیلهای زیادی روبرو شد. بر عکس آنچه که گفته می شود که داستان فیلم بر جامعه تاثیر منفی می گذارد، من فکر میکنم که داستان فیلم بازتاب ناهنجاریهای موجود در جامعه است. کافیست شما نگاهی به صفحه حوادث روزنامه ها بیاندازید آنوقت مشاهده خواهید کرد که نه تنها فیلم “نقاب” تاثیر منفی بر جامعه ندارد بلکه وجود فیلمی مانند “نقاب” لازم است تا هشداری باشد برای جامعه و دختران جوان که فریب افراد سودجو را نخورند. ما حتی می بینیم که در فیلم، امین حیایی هم بخاطر تنگناهای اقتصادی فریب پارسا پیروزفر را می خورد و اینها بخشی از واقعیتهای موجود در جامعه میباشد.

    قاچاق فیلم بحث امروز سینمای ایران است. نظر شما در این مورد چیست؟

    من نظر کاملا منفی نسبت به این موضوع ندارم. درست است که این کار سرقت است و کار خوبی نیست ولی مشکل قاچاق بیشتر از آنکه معضلی اجتماعی باشد، معضل تکنولوژی ست. مادر بزرگم تعریف میکند زمانی مردم برای دیدن تئاتر چنان صفهای طویلی تشکیل میدادند که در داخل سالن تئاتر جایی برای سوزن انداختن نبود. اما وقتی تلویزیون آمد دیگر کسی برای تئاتر صف نبست. الان هم همینطور است. شاید تا بیست سال دیگر اصلا دیگر سینمایی نباشد و وسیله دیگری جای آن را گرفته باشد. این گذر زمان است و این مشکل منحصر به ایران هم نیست تمام دنیا حتی هالیوود نیز این مشکل را دارند. با این تفاوت که سینمای ایران خیلی شکننده تر است.همینطور است. وقتی فیلمی در آمریکا به نمایش در می آید. تهیه کننده علاوه بر فروش فیلم از دیگر وسایل تبلیغی فیلم مانند عروسک، لباس و پوستر و خیلی چیزهای دیگر کسب درآمد میکند اما در ایران فیلمساز از این مزایا بی بهره است ضمن اینکه ما در اینجا قانون کپی رایت نداریم.

    خانم ماهچهره در حال حاضر مشغول چکاری هستید؟

    البته در حال حاضر مشغول نگارش فیلمنامه ای با نام “جابجا” هستم که طرح آن به شدت مورد استقبال تهیه کننده قرار گرفته و قرار است شاهد(احمدلو) آن را کارگردانی کند. این فیلمنامه را می بایست تا سه ماه دیگر آماده کنم. بغیر از نوشتن فیلمنامه فیلم های کوتاهم، تجربه دیگری در این زمینه نداشتم. هر چند که من سال گذشته دوره های فیلمنامه نویسی و مستند سازی را در لندن گذرانده ام و این اولین تجربه من در زمینه فیلمنامه نویسی ست.

    آینده را چگونه می بینید؟

    الان اول کار من است و من هنوز در ابتدای راه هستم . خیلی چیزها هست که باید بدانم. هر وقت سر صحنه هستم مدام از عوامل گروه در مورد نحوه کارشان سوال می کنم. بالاخره مطالبی هست که در آینده به کار من میآید. شاید در آینده فیلم بلند هم ساختم هر چند که در ذهنم ایده های بسیاری برای مستند سازی دارم.ن

    ظرتان در مورد کارگردانان زن سینمای ایران چیست؟

    خب نسبت به همه آنها یک جور حس افتخارآمیزی دارم. در انگلیس فیلم “دو زن” خانم میلانی را نمایش دادند و جایزه هم برد، برای من که آنجا زندگی می کردم این مسئله خیلی جالب ومهم بود که می دیدم یک زن در ایران فیلمی ساخته و فیلمش را در انگلیس نمایش می دهند و اتفاقا جایزه هم می برد.

    میان بازیگران زن ایرانی کار کدام را می پسندید؟

    من همیشه بازی خانم گلاب آدینه را دوست داشته ام. از قدیمی ها هم کار خانم آذر شیوا را دوست دارم و البته از میان بازیگران قدیمی تر از ایشان هم بازی مادر بزرگم را می پسندم. ببینید اگر شما از من بپرسید که کدام خواننده را دوست دارید و یا بهترین فیلم از دیدگاهت کدامست؟ جواب من اینست که من آهنگ های بخصوص یک خواننده را دوست دارم و یا بازی فردی را در یک فیلم دوست دارم ولی ممکن است در فیلمی دیگر دوست نداشته باشم بنابراین بیشتر به دنبال سلیقه های خودم هستم.

    رابطه شما با موسیقی سنتی ایران چگونه است؟

    بسیار خوب. عالی. چون دایی من آقای حسین فرهاد پور در شیراز موسیقی کار میکرد و کسی بود که قیچک را معرفی کرد. بهر حال با موسیقی بی ارتباط نبودم و نیستم. در لندن هم چون از ایران دور بودم به فرهنگ، دین و زبان وطنم علاقمندی بیشتری نشان میدادم. اصولا انسان از هر چیزی که دور باشد نسبت به آن مشتاق تر میشود. زمانی که آقای شهرام ناظری در لندن کنسرت می گذاشت، محال بود که نروم. و یا حتما در کنسرت کامکارها که معمولا هر دو سال یکبار در لندن برگزار میشد شرکت می کردم. هر چند که ممکن است ، کسی که در ایران زندگی میکند نسبت به فرهنگ و سنت ایرانی بخاطر اینکه همیشه در دسترسش بوده حساسیت کمتری نشان بدهد.

    نگاه اروپایی ها، بخصوص در انگلیس نسبت به سینمای ایران چگونه است؟

    سوال خیلی خوبی کردید. سینمای ایران خیلی در اروپا شناخته شده است آنقدر که در آنجا از سینمای ایران قدردانی می شود در کشور خودمان نمی شود. موقعی که من در کلاسهای تئاتر لندن شرکت میکردم، در یکی از کلاسهای بازیگری، آقایی که استاد ما بود از تمامی شاگردان ملیت آنها را می پرسید هنگامی که من به او گفتم که ایرانی هستم، او سریع گفت: کیارستمی ، مخملباف و بعد به شاگردان کلاس گفت که سینما را از این خانم بپرسید. این حرکت استاد برای خود من غیرمنتظره بود چرا که در آن زمان اینقدر شناخت از سینما نداشتم ولی ابهت سینمای ایران در اروپا بسیار زیاد است. چیزی که برای من خیلی جالب بود و شاید خیلیها ندانند اینست که سینمای ایران بالاترین رکورد در کسب جوایز بین المللی سینما در سطح جهان را داراست. فقط “لاک پشتها پرواز میکنند” حدود سی و نه جایزه بین المللی در سطح الف را بدست آورده است. ولی باز سینمای ایران آنطور که باید، شناسانده نمی شود. شاید خودمان در این زمینه کم کاری میکنیم. بعضی اعتقاد دارند که فیلمهای ایرانی به این دلیل مورد توجه قرار می گیرند که به ناهنجاری ها و فقر موجود در ایران می پردازند من اصلا چنین اعتقادی را ندارم. اتفاقا خیلی از ایرانیهای ساکن اروپا نیز به فیلمهای ایرانی از این زاویه نگاه می کنند. پیش خودشان می گویند:”ما بیائیم فیلم ایرانی تماشا کنیم که مثلا دو تا پیت حلبی و یا دو تا معتاد ببینیم، همین قدر که از وطنمان دور هستیم برایمان سخت است حالا دیدن بدبختیهای موجود در ایران دیگر چه جذابیتی دارد؟” در حالیکه من نه تنها این نظر را قبول ندارم بلکه حتی اگر بخواهند فیلم ایرانی تماشا کنند، در سینماها جای خالی پیدا نخواهند کرد چرا که آنقدر برای دیدن فیلمهای کیارستمی و مخملباف ودیگران صف می بندند و از آموزشگاههای سینمایی برای دیدن این فیلمها به سینماهای مخصوص فیلمهای فرهنگی هجوم میآورند که اصلا صندلی خالی پیدا نمی کنید.نکته دیگر اینست که کارگردان ایرانی شخصی را نیاورده، بنشاند و بگوید که تو نقش معتاد را بازی کن که نشان دهیم مثلا در ایران معتاد زیاد است یا مثلا نشان دهیم که در ایران خرابه زیاد است. خب، مگر غیر از این است؟ مگر اینها حقیقت ندارد؟ اگر در فیلمها این صحنه ها هست، یعنی اینها وجود دارد.

    فیلمی بوده که از بازی در آن پشیمان باشید؟

    من از بازی در فیلمهایی که تا الان بازی کرده ام راضی هستم چرا که با کارگردانهایی کار کرده ام که هم در کارشان عالی بوده اند و هم من نسبت به آنها شناخت داشته ام. مثلا کار آقای رئیسیان را در لندن دیده بودم و جایزه هم گرفته بودند، آقای الوند را که می شناختم و آقای جوزانی را هم که فیلمهایش در دانشگاه های نیویورک تدریس می شود. آقای میرباقری و آقای دری هم که شناخته شده هستند. بهر حال قصد من اینست که همیشه در پروژه های خوب و حرفه ای مشارکت داشته باشم.

    حرفی مانده که بخواهید در آخر بیان کنید؟

    صحبتی که میخواهم در آخر به آن بپردازم اینست که ما خودمان سینمای ایران را جدی نمی گیریم در حالی که در خارج، از سینمای ایران قدردانی بسیاری می شود. من فیلم “عید قربانی” خودم را مثال میزنم. ببینید من بعد از حدود بیست واندی سال به ایران آمدم. مادرم یک عمر در انگلیس به من اسلام را یاد داده بود و من در ایران فیلمی مستند در مورد مذهب کشورم ساختم. با شناخت کمی که من از ایران داشتم، با اینحال به بندر ترکمن رفتم تا فیلمی درباره عید قربان بسازم ولی تنها یک جایزه از جشنواره سفر گرفتم. هر چند که خیلی لطف کردند ولی این در حالی ست که در جشنواره های خارجی، جوایز بسیاری به من داده شد. تازه در جشنواره سفر هم عده ای انتقاد کردند که شما به این خانم بخاطر بازیگر بودنش جایزه میدهید. سوال من اینست، آیا در جشنواره های خارجی هم میدانستند که من بازیگر هستم. من فیلمم را برای جشنواره های رویش، رشد، قرآن، تبریز و … فرستادم اما آنها حتی حاضر نشدند که این فیلم را نمایش دهند. من جایزه نمی خواستم. من فقط میخواستم فیلمم دیده شود چرا که فیلم اولم بود. می خواستم از نظر دیگران استفاده کنم تا ببینم آیا از پس این کار برآمده ام یا نه؟ آیا میتوانم این راه را ادامه دهم؟ در جشنواره سفر آقایی که شغل قصابی داشت بطور اتفاقی فیلم را دیده بود، پیش من گریه میکرد. می گفت که دیگر نمی تواند هیچ گوسفندی را سر ببرد. می گفت که هیچ وقت فکر نکرده که این گوسفند موقع بریده شدن سرش چه احساسی دارد. خب این برای من خیلی ارزش دارد.

    شاید نگاه انتقادی شما باعث شده تا این فیلم را نمایش ندهند؟

    درست است که من با سر بریدن گوسفندان مشکل دارم ولی از نگاه گوسفندی که در فیلم حرف می زند، این کار درستی است و ماموریتی ست از جانب خدا.

    خانم خلیلی، خیلی ممنون از شما که در این مصاحبه شرکت کردید و این طور صریح نظرات خود را برای ما و خواننده های سایت ایراسان بیان کردید.

    ماهچهره خلیل، نگین محسنی، بهاره افشاری و دیگر بازیگران سریال کلاه پهلوی

    توضیحی که بتواند به ما در رفع لینک خراب کمک بکند. مثلا چه کیفیتی و چه قسمتی از این سریال مشکل خرابی دارد.





    تلگرام ته موویز

    عکس های جدید پیر داغر Pierre Dagher

    گالری عکس های جدید پیر داغر Pierre Dagher

    آرشیو عکس های جدید پیر داغر (سرگرد فتاحی)

    سرگرد بهروز فتاحی (پیر داغر) و زینت الملوک جهانبانی (لعیا زنگنه)

    در سریال «مدار صفر درجه» حسن فتحی (سکانس دادگاه زینت)

    سرگرد بهروز فتاحى شخصیت داستان «مدار صفر درجه» به شدت ایرانى است، ویژگى هاى قهرمان سریال حسن فتحى آمیزه اى از وظیفه شناسى، احساسات انسانى، صلابت و تیزبینى است. شاید جدا از شخصیت پردازى، یك موضوع دیگر باشد كه كارآگاه فتاحى را براى بینندگان جذاب مى كند و آن زیبایى كار بازیگر این نقش است .

    «پیر داغر» هنرپیشه اى كه به این نقش جان بخشیده، بازیگرى عرب زبان و مقیم بیروت است. او كه بنا به اصرار فتحى به سریال «مدار صفر درجه» دعوت شده، با اندكى تغییر در چهره و نوع بازى اش به همتاى ایرانى خود مبدل شده تا آنجا كه بسیارى از بینندگان تا لحظه خواندن این مصاحبه تصور مى كرده اند او یك بازیگر تازه وارد «ایرانى» است.داغر البته در لبنان هنرپیشه اى معروف و شناخته شده است كه هر از گاهى در آثار سورى نیز به ایفاى نقش مى پردازد. او تاكنون در چهل سریال و چند فیلم سینمایى بازى كرده كه از این میان در 10 سریال در سوریه جلوى دوربین رفته است . پیر داغر مدرك كارگردانى ـ بازیگرى از دانشگاه عالى بیروت دارد و در آخرین فعالیت تلویزیونى خود در نقش «ابوعبیده» و در سرى دوم سریال «خالد بن ولید» به كارگردان غسان عبدالله ظاهر شده است، سریالى كه به گفته خودش در 3-4 ماه تولید شده و در ماه مبارك رمضان در برخى كشورها روى آنتن رفته است. فیلم رمانتیك «ماریا» هم از جمله آخرین كارهاى سینمایى اوست. داغر در تئاتر هم فعالیت زیادى داشته كه در این زمینه به آخرین نمایشش «چه گوارا» مى توان اشاره كرد كه در آن نقش فیدل كاسترو را بازى كرده است. این بازیگر در فیلم ویدئویى ـ سینمایى «افسانه هولوكاست» به كارگردانى عبدالحسن برزیده هم بازى كرده كه آماده پخش از شبكه جهانى سحر است.بازیگر نقش سرگرد فتاحى چند ماهى در ایران حضور داشته و در شرایطى كه «مدار صفر درجه» در سكوت خبرى ساخته مى شد، جلوى دوربین رفته است. او از مردم ایران، همكارى با گروه سازنده و شخصیت سرگرد فتاحى خاطرات زیادى با خود به لبنان برده و تأكید كرده كه با آنها زندگى مى كند.گفت وگوى «ایران» با پیر داغر تلفنى انجام شد، آن هم زمانى كه سرهنگ ارسیا و همپالكى صهیونیست اش را در قسمت بیست و پنجم سریال به گلوله بسته و عاشقانه دل به تقدیر سپرده بود. در این گفت وگو «مختار پرتو» زحمت ترجمه را برعهده داشت، گرچه گفت و گوى رخ به رخ آن هم به زبان بدون واسطه حاوى ارزش هاى دیگرى است.

    آلبوم عکس های جدید پیر داغر Pierre Dagher

    گالری عکس های جدید پیر داغر Pierre Dagher

    آقاى داغر، بازى در سریال «مدار صفر درجه» چگونه اتفاق افتاد؟ آیا شما قبل از این همكارى، با حسن فتحى آشنا بودید؟

    من 2 سال پیش از شروع كار در سریال «مدار صفر درجه» با آقاى فتحى آشنا شده بودم. او پیش از این سریال براى ساخت یك فیلم ویدئویى ـ سینمایى به نام «رؤیاهایت را به خاطر بسپار» به بیروت آمده بود و من به همراه نادى ابراهیم [ بازیگر نقش تئودور در سریال مدار صفر درجه ] با فتحى همكارى كرده بودیم. او همان زمان به من گفت در حال نوشتن یك سریال تاریخى است، بعد كه به ایران برگشت با یكدیگر در تماس بودیم و وقتى كار شروع شد، براى بازى در نقش «سرگرد فتاحى» به ایران دعوت شدم.

    آیا شما قبل از ورود به ایران و بازى در این سریال یا حتى آن فیلم ویدئویى از سینما و تلویزیون ایران شناختى داشتید؟

    البته آشنایى داشتم اما این شناخت چندان شفاف و روشن نبود. من پیش از آن با برخى گروه هاى فیلمسازى كه به بیروت آمده بودند همكارى كرده بودم و یك شناخت كلى از سینماى ایران داشتم. وقتى كار فیلمبردارى و تولید آثار ایران را مى دیدم، متوجه مى شدم كه با آرامش و بدون عجله كار مى كنند و این براى من خیلى خوب بود. آنها خیلى دقت مى كردند كه كارشان خوب پیش برود و محصول نهایى خوب ساخته شود. به نظر من ایرانى ها هم در سینماى جدى [ هنرى] و هم سینماى مخاطب عام [ تجارى] خیلى با آرامش كار مى كنند. من در لبنان از پشت صحنه چند فیلم ایرانى دیدن كردم و از نزدیك با سینماگران ایرانى آشنا شدم، حتى چند فیلم را كه براى جشنواره ها ساخته شده بود، دیدم و بسیار شگفت زده شدم.

    شخصا از سینما و تلویزیون ایرانى چه آثارى در ذهنتان باقى مانده است؟

    سریال حضرت یوسف(ع) را یادم مى آید كه اینجا فیلمبردارى مى كردند، همچنین وقتى به تهران آمدم، در شهرك سینمایى فیلم «فرزند صبح» را فیلمبردارى مى كردند و در آنجا با بهروز افخمى آشنا شدم. من یك دوست ایرانى دارم كه نامش سعید ملكان است و در كارهاى لبنانى به عنوان گریمور همكارى مى كند. من و او درباره سینماى ایران همیشه حرف مى زنیم و بحث مى كنیم. در مجموع سینماى ایران را در سال هاى اخیر شناختم و قبل از این شناخت زیادى از سینماى شما نداشتم.

    آیا از سینماگران مطرح ایرانى مانند عباس كیارستمى، رخشان بنى اعتماد و دیگران فیلمى دیده اید یا شناختى از آثارشان دارید؟

    متأسفانه سینماى ایران از جهان عرب دور است و مردم كشورهاى عربى را با سینماى ایران آشنا نكرده اند.

    در یك نگاه كلى سینماى ایران را به نسبت دیگر كشورها چگونه ارزیابى مى كنید؟

    من در این سطح و اندازه نیستم كه درباره سینماى بزرگ ایران نظر بدهم. اما معتقدم شما یك وجه تمایز با سینماى دیگر كشورها دارید و این كه تنوع فیلم هاى شما خیلى زیاد است. بعضى از كارهاى سینمایى شما جهانى است و در سطح اول سینماى دنیاست و من مى دانم كه برخى از فیلم هاى شما در جشنواره هاى جهانى مورد استقبال قرار گرفته است. در مجموع هم آثار تلویزیونى شما و هم فیلم هاى سینمایى تان از تمامى جهات داراى استانداردهاى جهانى است و مى تواند جزو آثار برتر قرار بگیرد.

    آقاى داغر، شما موفق به دیدن سریال «مدار صفر درجه» شده اید؟

    نه، ندیدم. اما به طور پراكنده درباره آن مطالبى شنیده ام. اخیراً در سرى دوم سریال «خالد بن ولید» بازى كردم كه در این سریال همكاران عبدالله اسكندرى طراح چهره پردازى، به عنوان گریمور همكارى مى كردند. آنها در این مدت به ایران مى رفتند و برمى گشتند، بنابراین همین دوستان برایم تعریف مى كردند كه در قسمت هاى مختلف چطور بودم و چطور بازى كرده بودم. به هر حال خودم دوست دارم آن را ببینم.

    حتى هنگام تصویربردارى و روى میز تدوین هم قسمت هایى از كار یا بازى خودتان را ندیدید؟

    نه، اصلاً. البته به من قول داده اند كه وقتى پخش سریال تمام شد DVD آن را برایم بفرستند.

    اگر ممكن است، كار در سینما و تلویزیون لبنان را با كار در این سریال و آن فیلم ویدئویى ایرانى مقایسه كنید، تا تصویر بهترى از موقعیت سینمایى 2 كشور به دست بیاوریم.

    واقعاً شما از ما پیشرفته تر هستید و مدت زیادى زمان لازم است تا ما هم در این زمینه پیشرفت كنیم. بعضى از موضوعاتى كه شما درباره آنها فیلم مى سازید ما كمتر كار كرده ایم، یكى از موضوعات، مضامین انسانى است. اصلاً وارد شدن به موضوعات انسانى براى ما خیلى سخت است، اما شما آن را بارها تجربه كرده اید. امیدوارم سینماى ما به موقعیتى برسد كه درباره موضوعات مختلف كار كند.

    شما در سریال «خالد بن ولید» یك نقش تاریخى دارید و در سریال «مدار صفر درجه» هم نقشى در یك داستان تاریخى بازى مى كنید. كار در این ژانر خاص چقدر در 2 كشور با هم متفاوت است؟

    ببینید. ما در كشورهاى عربى وقتى یك سریال تاریخى مى سازیم سعى مى كنیم در چند ماه آن را به پایان برسانیم. هدف از این نوع سریال ها بیشتر پخش در ایام ماه مبارك رمضان است و جنبه تجارى [سرگرم كنندگى] دارد. ما در این سریال ها خیلى به سمت تفصیلات و جزئیات نمى رویم. كارگردان هاى ما تمام انرژى شان را روى تولید هرچه سریع تر كار مى گذارند و به نوعى شتابزده اند. اما در كارهاى تاریخى شما وضع متفاوت است. شما به كوچك ترین جزئیات در طراحى صحنه و لباس، بازى ها، فیلمبردارى و… دقت مى كنید و سعى مى كنید همه چیز در جاى درست خود قرار بگیرد. به خاطر همین وسواس هاست كه سینماى ایران از سینماى جهان عرب موفق تر است.

    شما با كشورهاى دیگر هم در زمینه بازیگرى همكارى كرده اید؟

    بله. كشورهایى مانند سوریه كه عرب زبان هستند.

    شما در سریال «مدار صفر درجه» با بازیگران چند كشور مانند ایران، فرانسه، مجارستان و لبنان همبازى بودید، كار در سریالى كه هركس به زبان خودش بازى مى كرد، احتمالاً براى شما یك تجربه كاملاً جدید بوده، درست است؟

    این سریال، مهم ترین تجربه كارى من بود. به نظرم تجربه اى بسیار، بسیار غنى بود و البته كار سخت و سنگینى هم داشتم. این تجربه اى بود كه همیشه درباره آن صحبت خواهم كرد وهیچ وقت آن را فراموش نمى كنم.

    آیا بازى در مقابل كسى كه با زبان دیگرى حرف مى زد و شما به زبان خودتان پاسخ مى دادید، قدرى از كیفیت بازى و احساس شما كم نمى كرد؟

    در صحنه هایى از فیلم كه با بازیگران غیرعرب همبازى بودم، اصلاً نمى فهمیدم كه بازیگر مقابلم چه مى گوید، یعنى موضوع آن را مى دانستم، اما كلمه به كلمه آن را درك نمى كردم. خب این روى احساسات من تأثیرمى گذاشت، اما سعى مى كردم قدرت و انرژى بیشترى بگذارم و آن را به بهترین شكل بازى كنم.

    البته تلاش شما دیده مى شود و دلیل آن هم ارتباطى است كه بینندگان سریال با شما به عنوان یكى از 3 شخصیت اصلى نزدیك شده اند.

    برایم خیلى مهم است كه بدانم بینندگان چه نظرى درباره بازى من دارند. شما نظرتان چیست؟ مردم چه مى گویند؟ آیا خوششان آمده یا نه؟

    همان طور كه گفتم كار شما دیده شده و بسیارى پیش از خواندن مصاحبه حتى فكر نمى كرده اند كه شما یک بازیگر خارجى هستید.

    چه جالب. خدا را شكر. اگر واقعا نظر مردم هم همین باشد خیلى خوشحال مى شوم. من واقعا نقشم را دوست دارم چون شخصیتى با احساس، شجاع و با شهامت است و این را هم بگویم كه براى یک بازیگر افتخارى است كه بتواند نقش هاى متفاوت را بازى كند.

    خودتان موقع بازى احساس مى كردید كه به عنوان یک ایرانى بازى مى كنید؟

    من نمى توانم از خودم تعریف كنم. تنها باید بگویم سعى مى كردم به آن نقش جان ببخشم و تمام تلاشم را مى كردم كه خوب كار كنم، چون موفقیت در این نقش برایم خیلى مهم بود.

    حالا كه صدایتان را مى شنوم؛ احساس مى كنم صداى بهرام زند كه به عنوان دوبلورتان به فارسى صحبت كرده است، بسیار شبیه صداى شماست.

    من وقتى ایران بودم دوبلور نقشم را از نزدیك ملاقات كردم و كار دوبله فیلم هاى ایرانى را دیدم. شما واقعاً از نظر دوبله در سینما و تلویزیون قوى و مانند یك غول هستید. مطمئنا وقتى سریال را ببینم غافلگیر مى شوم و حتى ممكن است خودم را نشناسم. خیلى مهم است كه صدایى پیدا كرده اند كه نزدیك صداى خودم باشد، من مى دانم كسى كه جاى من حرف زده آدم باسابقه و موفقى است و این موضوع به كیفیت بازى من هم كمك مى كند.

    رابطه شما با حسن فتحى چطور بود؟

    خیلى راحت بودم. لازم است از ایشان و تهیه كننده تشكر كنم چون واقعا احساس مى كردم در خانه ام هستم.

    نه، منظورم رابطه شما با ایشان به عنوان كارگردان سریال است.

    او آدم دقیقى بود و من در هیچ مورد احساس كمبودى نمى كردم.

    با توجه به این كه یک واسطه به عنوان مترجم نظرات شما و كارگردان را به هم منتقل مى كرد، آیا این موضوع مانع ارتباط بهتر بازیگر و كارگردان نبود؟

    مترجم نقش مهمى در این نوع همكارى ها دارد. او هم باید امانتدار باشد و هم بتواند حس دو طرف را به هم منتقل كند. در این جا مترجم طرح این عوامل را رعایت كرد. اما من و او سعى كردیم با هم دوست شویم و به هم عادت كنیم، این صمیمیت در نتیجه كار خیلى تأثیر داشت، از سوى دیگر مترجم فقط ترجمه كلمه به كلمه انجام نمى داد بلكه سعى مى كرد كه معناى جمله ها را توضیح بدهد و احساس آن را منتقل كند.

    ارتباط شما با دیگر بازیگران چگونه بود؟

    در این سریال دوستان خوبى پیدا كردم و به خصوص با شهاب حسینى خیلى نزدیک بودم.

    سر صحنه و در حین بازى چطور؟

    بازیگران سریال خیلى سعى مى كردند كه به من نزدیك تر شوند و رابطه حسى بهترى پیدا كنیم، آنها مرا به رستوران و قهوه خانه سنتى مى بردند و از ایران برایم حرف مى زدند و مى خواستند من احساس كنم با آنها در یك خانواده ام. این روابط در بازى هاى ما مقابل یكدیگر هم تأثیر مى گذاشت.

    به نظر شما بازیگران ایرانى در چه سطح كیفى قرار دارند؟

    اولاً بازیگرانى ایرانى خیلى توانا هستند و ثانیاً این كه در نقش هاى متنوعى بازى مى كنند و این روى كیفیت كارشان تأثیر مى گذارد. من در این مدت همكارى از آنها چیزهاى زیادى یاد گرفتم.

    آیا دوست دارید باز هم به ایران بیایید و این بار در یك فیلم سینمایى بازى كنید؟

    بله. سینماى ایران را خیلى دوست دارم و علاقه مندم در یك فیلم سینمایى به ایفاى نقش بپردازم. كار در ایران براى من تجربه خوبى بود و اگر یك فیلمنامه خوب پیشنهاد شود كه نقش خوبى داشته باشد و نزدیك به من باشد حتما بازى مى كنم.

    پیر داغر و نقش آفرینی در فیلم سینمایی زبان مادری 1392
    دانلود این فیلم

    جدا از شما چند بازیگر دیگر عرب هم در سریال «مدار صفر درجه» بازى مى كردند، درباره این موضوع، چه نظرى دارید؟

    این موضوع یك تجربه جدید براى تلویزیون ایران بود كه با بازیگران چند ملیت دیگر همكارى مى كرد. این تجربه قابل تكرار است و به نظرم من این رایحه طعم و مزه جدیدى بود كه توسط بازیگران چند كشور به آن داده بودند. وقتى قرار است كار بزرگى انجام شود باید یك سرى استعدادهاى قوى در آن شركت داشته باشند، نیروى انسانى در این سریال نقش مهمى داشته است.

    حالا كه با شما گفت و گو مى كنیم، آخرین قسمت هاى سریال پخش شده و احتمالاً در این قسمت بازى شما به پایان مى رسد، یكى، دو هفته دیگر هم این سریال به پایان راه خود مى رسد، از این كه چنین چیزى مى شنوید چه احساسى پیدا مى كنید؟

    دنیا همین است دیگر! واقعیت زندگى است، چه مى شود كرد! من تنها آرزو مى كنم. این پایان، آغازى باشد براى پیر داغر كه باز هم بتواند در كارهاى ایرانى مؤثر باشد.

    پیر داغر در تهران

    پیر داغر: بازی در «33 روز» بسیار سخت بود

    پیر داغر تاکید کرد: «33 روز» کار کاملی نیست و من از بازی خودم 70 درصد راضی هستم و این نقش دارای محدودیت‌هایی بود.

    وی با بیان این که طرفدار حزب الله لبنان نیست، افزود: این کار اما یک اتفاق معین را به تصویر کشیده است.

    پیر داغر در فیلم زبان مادری

    پیر داغر در سریالfenjan al dam

    گالری عکس های جدید پیر داغر Pierre Dagher

    آرشیو عکس های جدید پیر داغر Pierre Dagher

    آلبوم عکس های جدید پیر داغر Pierre Dagher

    سریال مدار صفر درجه

    دانلود موزیک تیتراژ سریال مدار صفر درجه

    دانلود فیلم ایرانی زبان مادری با بازی پیر داغر

    مصاحبه با ناتالی متی (بازیگر نقش سارا در مدار صفر درجه)

    سکانس برگزیده ای از سریال مدار صفر درجه با بازی شهاب حسینی

    توضیحی که بتواند به ما در رفع لینک خراب کمک بکند. مثلا چه کیفیتی و چه قسمتی از این سریال مشکل خرابی دارد.





    تلگرام ته موویز

    عکس جدید شهره سلطانی و مهران غفوریان – تابستان 93

    شهره سلطانی و مرجانه گلچین

    شهره سلطانی و همسرش

    نام اصلی: شهره

    نام خانوادگی اصلی: سلطانی

    تاریخ تولد: 1348

    محل تولد: بجنورد

    ملیت: ایران

    مدرک تحصیلی: لیسانس موسیقی

    شهره سلطانیو سگش

    شهره سلطانیخیلی حیوانات رو دوست داره

    بیوگرافی شهره سلطانی

    فارغ التحصیل موسیقی از دانشگاه آزاد.

    شروع فعالیت در تاتر با نمایش گلدونه خانوم در سال 1366.

    شروع فعالیت در تلویزیون در سال 1369.

    شروع فعالیت سینمایی با بازی در فیلم سه مرد عامی (سیامک شایقی) در سال 1372.

    با مجموعه ماندگار روزی روزگاری (امرالله احمدجو) به شهرت رسید. و در چند مجموعه، موفق ظاهر شد و به عنوان یک بازیگر توانای تلویزیونی به محبوبیت رسید. اما در سنیما به هیچ وجه موفق نبود. حتی در فیلم قرمز (فریدون جیرانی).

    اما بازی زیبای او در یک قسمت از مجموعه خانه سبز (بیژن بیرنگ، مسعود رسام) و همچنین در یک قسمت از مجموعه همسایه ها (محمدحسین لطیفی) از او چهره ای محبوب ساخت.

    برنده جایزه بهترین نمایش نامه نویس از پانزدهمین جشنواره تاتر فجر برای بازی در نمایش شعبده و طلسم.

    بخشی از فیلم شناسی:

    سه مرد عامی (1372)

    توطئه (علی قوی تن، 1374)

    قرمز (فریدون جیرانی، 1377)

    روزی روزگاری (مجموعه، امرالله احمدجو، 1369)

    خانه سبز (مجموعه، بیژن بیرنگ، مسعود رسام، 1376)

    شلیک نهایی (مجموعه، محسن شامحمدی، 1376)

    همسایه ها (مجموعه، محمدحسین لطیفی، 1379)

    رستوران خانوادگی (مجموعه، 1380)

    جوانی (مجموعه، سعید سلطانی، 1380)

    برای آخرین بار (مجموعه، اکبر منصور فلاح، 1384)

    توضیحی که بتواند به ما در رفع لینک خراب کمک بکند. مثلا چه کیفیتی و چه قسمتی از این سریال مشکل خرابی دارد.





    تلگرام ته موویز

    بیوگرافی و عکسهایپاملا ال کیک بازیگر نقش جاکلین در سریال ساخت ایران

    پاملا ال کیک به انگلیسیpamela el kik ، بازیگر زن لبنانی، زاده 1988 (26 سال) است. اوج شهرت وی به جهت بازی در سریال لبنانی “حصلت” در سال 2011 و دریافت جایزهبهترین بازیگر نقش مکمل زن بود. او تنها یک خواهر به نام آماندا دارد.

    پاملا درس خوانده در دانشگاه روح القدس و توانا به گفتار به چندین زبان مانند: عربی ، انگلیسی ، فرانسوی و ایتالیایی است. هم چنین در حال یادگیری زبان پارسی برای بازی کردن در یک سریال یا فیلم ایرانی است. او در سال 2012 به همراه پیر داغر دیگر بازیگر لبنانی در سریال ساخت ایران بازی کرد. این سریال از تلویزیون ایران پخش نشد ولی در شبکه خانگی توزیع شد.

    توضیحی که بتواند به ما در رفع لینک خراب کمک بکند. مثلا چه کیفیتی و چه قسمتی از این سریال مشکل خرابی دارد.





    تلگرام ته موویز

    مجيد ياسر – مريم اميرجلالی – مهشيد حبيبی (دختر مريم امير جلالی و همسر مجيد ياسر)

    الیزابت امینی

    حضور احمدرضا عابدزاده در لوکیشن سریال آوای باران به همراه سیاوش خیرایی و حمیدرضا پگاه

    بهنوش طباطبایی و همسرش مهدی پاکدل

    شبنم قلی خانی در دوران دبیرستان

    شبنم قلی خانی

    ناهید محمودی بازیگر سریال آوای باران

    سیاوش خیرابی، آزاده زارعی بازیگر نقش باران و سام درخشانی


    نسرین مقانلو

    ماهچهره خلیلی و صبا کمالی

    علی دایی و جابر روزبهانی

    طناز طباطبایی در مراسم ختم پدر حامد بهداد


    نیوشا ضیغمی در مراسم ختم پدر حامد بهداد

    نسرین مقانلو

    الهام حمیدی و شبنم قلی خانی

    بهنوش بختیاری ، معصومه حسینی و…

    سيمين بهبهانی در مراسم تشییع سیمین دانشور

    هر که شد محرم دل در حرم یار بماند…
    فاطمه معتمد آریا در موسسه حمایت از کودکان سرطانی (محک)

    لیلا حاتمیو سارينا فرهادی
    (دختر اسغر فرهادی و بازیگر جدایی نادر از سیمین در نقش دختر سیمین)

    استاد غلامحسین بنان دیگر آرامگاه ندارد

    این وضع آرامگاه اوست!!!

    توضیحی که بتواند به ما در رفع لینک خراب کمک بکند. مثلا چه کیفیتی و چه قسمتی از این سریال مشکل خرابی دارد.





    تلگرام ته موویز

    طناز طباطبایی – اردیبهشت 94

    صابر ابر وطناز طباطبایی – فیلم رخ دیوانه| سی و سومین جشنواره فیلم فجر

    عکس جدیدطناز طباطبایی- مهر 93

    طناز طباطباییدر فیلم جدیدساکن طبقه وسط

    عکس جدیدطناز طباطبایی93

    طناز طباطبایی و پوران درخشنده

    پشت صحنه شاهگوش – طناز طباطبايى ، الهه ميرباقرى ، آزاده محسنى

    عکس جدید طناز طباطبايى – شهریور 93

    فیلم سینمایی آرایش غلیظ !

    آرایش غلیظ ؛ یک فیلم اجتماعی دیوانه‌وارِ دوست‌داشتنی!

    عکس های جدید طناز طباطبایی

    طناز طباطبایی و سحر دولتشاهی

    پشت صحنه سریال شاهگوش

    پشت صحنه شاهگوش

    بیوگرافی طناز طباطبایی

    طناز طباطبایی متولد ۲۰ ادیبهشت ۱۳۶۲ در محله ی نیاوران است ،یک خواهر دارد که بزرگتر از اوست و به خواهرش خیلی علاقه مند است ،مجرد است، کارگردانی تئاترخوانده،با موسیقی آشنایی دارد و گیتار می زند ،مدتی هم کار نقاشی میکرد ،پدرش نیز در زمینه ی موسیقی فعالیت دارد ،در کلاسهای آزاد بازیگری شرکت کرده بود که هنوز یک ماه از کلاسهایش نگذشته بود برای بازی در جوانی انتخاب شد و اولین بازی خود را در سال ۸۰ انجام داد ،بعد از آن به هنر علی الخصوص بازیگری علاقه مند شد و در رشته تئاتر تحصیل کرد ،از فعالیتهای هنری اش عبارتند از: میوه ممنوعه ،پسر تهرونی ،صداها ،میزاک ،جعبه موسیقی ،چهار انگشتی ،دیشب باباتو دیدم آیدا و….

    مصاحبه با طناز طباطبایی

    چطور همکاری شما و خانم درخشنده شکل گرفت؟

    – خانم درخشنده در ابتدا اصلا تصمیم شان این بوده که برای این نقش بازیگر آشنا و شناخته شده نگذارند و به اصطلاح از نابازیگر استفاده کنند. گویا از 800 نفر هم تست می گیرند تا این که یک روزی روزنامه بانی فیلم عکس من را در «نارنجی پوش» چاپ می کند و خانم درخشنده عکس را که می بینند از اطرافیانشان پرس و جو می کنند که این خانم کیست و می گویند طناز طباطبایی.

    البته «مرهم» را قبلا از من دیده بودند ولی در عکس نمی شناسند که من همانی هستم که در «مرهم» بازی کرده ام. بعدها به من گفتند اتفاقا هم آن فیلم و هم بازی من را خیلی دوست داشتند. بعد که دستیارهایشان می گویند که این فلانی است می گوید که زنگ بزنید بیاید دفتر. به من زنگ زدند و من به دفترشان رفتم. یک درگیری هم من آن موقع داشتم که مجبور شدم عذرخواهی کنم و نتوانستم بپذیرم. یک هفته ای گذشت و مشکلات من از یک طرف حل شد و از طرف دیگر هم خانم درخشنده دوباره پیگیری کردند و بالاخره دست سرنوشت و تقدیر باعث شد که این کار را انجام دهم.

    ایشان بعد از این که من را انتخاب کردند ترجیح دادند بازیگر پسر فیلم را ناآشنا بگذارند، به اضافه این که با خانمی هم صحبت کرده بودند ولی به این نتیجه رسیده بود که نقش آن دختر نقش خیلی سختی است و بهتر است به یک بازیگر حرفه ای آن را بسپارد.چون باید خیلی تجربه بازیگری به کمک بازیگر بیاید و هر کسی نمی توانست آن را بازی کند. فکر می کنم این نقش می توانست ضربه های روحی و عاطفی و حسی شدیدی به یک نابازیگر بزند که از سینما و بازیگری زده می شد و همین طور برای خود فیلم هم ریسک بزرگی محسوب می شد. چون هیچ تضمینی وجود نداشت که بشود این نقش را با یک نابازیگر درآورد.

    برای رسیدن به این نقش چه کردید؟

    – من در این کار صرفا به تعریف های خانم درخشنده اکتفا کردم و هیچ زنی را که این ماجرا را تجربه کرده باشد اما از نزدیک ندیدم. چون حتی خواندن فیلمنامه هم برایم درناک، سخت و بغرنج بود و اصلا نمی توانستم تصور روبرو شدن با آدمی را داشته باشم که این عذاب را از سر گذرانده است. حتی ما در اعترافات بازپرسی نمی توانستیم همه اعترافات را بگوییم، در فیلم هم نگفتیم و موسیقی روی برخی صحنه ها می آید.

    فیلم تان بهترین فیلم از نگاه تماشاگران شد. منتقدان هم با این همه نقدهایی که به این فیلم دارند، معتقدند بهترین فیلم پوران درخشنده تا امروز است. شما چه فکر می کنید؟

    – من هم معتقدم بهترین فیلم خانم درخشنده است و بهترین بازی من تا به امروز. سخت ترین فیلمی است که من تا امروز کار کردم و به خاطر سوژه آن، تجاوز، شیوه طرح آن خیلی مهم بود و ما باید لب مرز حرکت می کردیم تا اصلا بتوان این موضوع را مطرح کرد. اگر هر فیلمساز دیگری جز خانم درخشنده این فیلم را می ساخت ممکن بود از پس کار برنیاید یا کار توقیف شود. هوشمندی خانم درخشنده همین حرکت ظریف او روی لبه تیغ بود، متن خوبی هم داشت و من تصورم بر این بود که فیلم خوبی می شود.

    حالا که به اینجا رسیدیم بگذارید بپرسم اصلا هدف شما از بازیگری چیست؟ برای رسیدن به چه چیزی بازی می کنید؟

    – برای من بازیگری زندگی است. بازیگری خلاقیت است یعنی تصویر و تجسم است. روزی که من از خواب بیدار شوم و تصور و تجسمی در ذهن نداشته باشم و احساس کنم من موجودی فرسوده و به دردنخورم و هیچ ایده خلاقی نداشته باشم، آن روز باید بمیرم. بازیگری برایم بهانه ای است برای جذاب تر زندگی کردن چون اگر یک روز زندگی عادی و بدون هیچ خلاقیتی داشته باشم، دیوانه می شوم.

    نقش شیرین نعیمی در «هیس …» از آن دست نقش هایی است که برای هر بازیگری هم امکان دیده شدن را فراهم می کند و هم خطرناک است. خطرناک به این جهت که ممکن است سایه آن همیشه روی بازی های بعدی شما بیفتد. زمانی که این نقش را انتخاب کردی به این مسئله فکر کردی؟

    – زمانی که «صداها» را بازی کردم همه گفتند که نقش معتاد دیگر روی تو می ماند. بعد از آن 2، 3 تا کار دیگر بازی کردم که در آن ها نقش معتاد نداشتم. تا نوبت به معتاد «مرهم» رسید که دست کم خودم فکر می کنم خیلی متفاوت با معتاد «صداها» بود و سعی کردم شکل دیگری از بازیگری را ارائه دهم که در «صداها» مخاطب از من نادیده بود. اصرار من بر تفاوت دقیقا همین نقطه است و همه تلاشم بر این است که با جستن به این ور و آن ور و حضور در تئاتر، سریال، نقش کوتاه و بلند در سینما و همه این ها هم ذهن خودم و هم ذهن مخاطب را با یک نوع بازی عادت ندهم و متوجه تفاوت ها کنم.

    این مطلبی که می گویم را شاید خیلی ها قبول نداشته باشند و روش دیگری داشته باشند اما من جزو آن دسته بازیگرانی هستم که اعتقاد دارم نباید طناز طباطبایی باشم که«شیرین نعیمی» را بازی می کند باید «شیرین نعیمی» باشم. نباید طناز طباطبایی باشم که «میلو» است باید همه تلاشم را کنم که خود «میلو» باشم و شبیه او رفتار کنم.

    گالری عکس های طناز طباطبایی

    به روزترین آرشیو عکس های طناز طباطبایی

    این روزها مهمترین دغدغه طناز طباطبایی چیست؟

    – کهنه نشدن. من از پیر شدن می ترسم. از ذهن پیر می ترسم. از جسم پیر می ترسم.

    چند سالتان است؟

    – 29، متولد سال 62 هستم اما این مربوط به سن من و لب مرز 30 بودن نیست. من 18سالگی هم که گواهینامه گرفتم و فکر کردم که دیگر خیلی بزرگ شدم سریع این فیلم از ذهنم عبور کرد که یعنی دارم پیر می شوم و هر روز که جلو می روم بیشتر و بیشتر از این فرسودگی و کهنه شدن می ترسم.

    هیچ وقت این ترس را هم دارید که وای الان 30 سالم شد. هنوز ازدواج نکردم یا هنوز بچه ای ندارم؟ نگران نیستید برای مادر شدن دیر شود؟

    – این حرفی که الان می خواهم بگویم خیلی حرف رادیکالی است شاید خیلی ها با من مخالف باشند و البته خیلی مسئله شخصی است ولی تصورم این است که با ازدواج و بچه دار شدن و با هر چیزی که از این دست به من اضافه می شود انگار که من یک مرحله عقب می روم و این حس کهنگی به من دست خواهد داد که حالا دیگر الان تمام شدم و بچه ام از من مهم تر است. الان خودت نباید غذا بخوری و اول باید بچه ات را سیر کنی. الان جیب خودت ممکن است خالی باشد اما جیب بچه ات باید پر باشد. خودت نباید فلان کار را کنی که شوهرت بتواند فلان کار را کند. الان مجبوری کار نکنی چون بچه کوچک داری و … راستش را بخواهید من یک ذره خودخواهم، نه خیلی خودخواهم. این خیلی خودخواه بودن و ترس از کهنه شدن باعث می شود که محتاط باشم. همیشه دوست دارم جوان باشم و تازه باشم و همه چیز تازه باشد. این خیلی خطرناک است چون فکر می کنم اگر یک روزی کهنه شوم و به این باور برسم که کهنه شدم دچار افسردگی خیلی حاد می شوم که حتی ممکن است بلایی سر خودم بیاورم. همه آرزوی زندگی ام هم همین است که خداوند این تازگی را از من نگیرد.

    و برای همین می خواهی این مراحل ازدواج و بچه دار شدن و تشکیل خانواده را بگذارید برای بعدتر؟

    – نه این که بعدتر، اصلا هیچ وقت به آن فکر هم نمی کنم، هرگز. عشق مادر و فرزندی و عشق به خانواده، عشقی طبیعی و در نهاد بشر است ولی چیزی که من می گویم کمی متفاوت است. نمی دانم شاید من یک مقدار کمی خودشیفتگی بازیگری دارم و این چیزی است که به نظرم همه بازیگران دارند و اگر نداشته باشند اصلا نمی توانند بازیگر شوند. آن خودشیفتگی هم این است که من خودم را از هر چیزی در جهان بیشتر دوست دارم و فکر می کنم حتی اگر روزی بچه دار شوم باز هم خودم را بیشتر از او دوست خواهم داشت. آن قدر خودم را دوست دارم که حاضر نمی شوم این همه سختی به خودم بدهم که عشق دیگری را تجربه کنم. آن عشق را خودم به خودم دارم.

    جدیدترین گالری عکس های طناز طباطبایی

    کاملترین آلبومعکس های طناز طباطبایی

    دانلود همه عکس های طناز طباطبایی

    عکس های طناز طباطبایی

    زیباترین عکس های طناز طباطبایی

    عکس های زیبا و دیدنی از طناز طباطبایی

    عکس های طناز طباطبایی در سریال شاهگوش

    عکسهای طناز طباطبایی

    عکس طناز طباطبایی

    عکس طناز باطبایی

    عکس طناز طباطبایی

    عکس طناز طباطبایی

    عکس طناز طباطبایی

    عکس طناز طباطبایی

    دانلود فیلم جدید و بسیار زیبای «رخ دیوانه»

    دانلود فیلم جدید و بسیار زیبای ساکن طبقه وسط

    دانلود فیلم هیس دخترها فریاد نمی زنند با بازی طناز طباطبایی

    توضیحی که بتواند به ما در رفع لینک خراب کمک بکند. مثلا چه کیفیتی و چه قسمتی از این سریال مشکل خرابی دارد.





    تلگرام ته موویز

    گالری عکس های جدید 94

    شهاب حسینی و همسرشپریچهر قنبری در گالری آریانا – مهرماه 94

    شهاب حسینی-سریال «شهرزاد»– خرداد 94

    شهاب حسینیو کورش جوان – چهارشنبه سوری 93

    “کافه هنر” ، کافی شاپشهاب حسینیو همسرش پریچهر قنبری

    آدرس : تهران – لواسان – بولوار امام خمینی – مرکز خرید هدیش – طبقه دوم – کافه هنر

    مراسم خاکسپاری پدر شهاب حسینی

    شهاب حسینیو نخستین فیلمشساکن طبقه وسط

    شهاب حسینی -بیمارستان نیکان پس از ترخیص – خرداد 93

    عکس قدیمشهاب حسینی- پشت صحنه برنامه اکسیژن

    سید شهاب الدین حسینی تنکابنی (زاده ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران) بازیگر سینما و تلویزیون، مجری و گوینده ایرانی است. او اولین فرزند خانواده‌اش است و یک برادر و دو خواهر دارد. تحصیلات دانشگاهی او در رشته روانشناسی دانشگاه تهران بود که آن را به قصد مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. کار خود را با تئاتر دانشجویی و سپس گویندگی رادیو آغاز کرد، سپس در برنامه‌ای به نام اکسیژن در تلویزیون ظاهر شد. در چند برنامه دیگر هم مانند بر پا بر پا، به رنگ صبح، سایه روشن و… به عنوان مجری حضور داشت، با سریال خانواده پس از باران پا به عرصه بازیگری گذاشت. او سال های بعد هم به کار بازیگری و هم اجرا پرداخت. وی به خاطر بازی در فیلم های سینمایی واکنش پنجم و شمعی در باد و محیا مورد توجه قرار گرفت. درسال ۱۳۸۶ برای فیلم محیا از جشنواره بین‌المللی فیلم فجر، موفق به کسب دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اول مرد شد، و در سال ۱۳۸۷ در همین جشنواره برای فیلم سوپراستار سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد را دریافت کرد. همچنین وی به خاطر فیلم های پرسه در مه به کارگردانی بهرام توکلی و درباره الی به کارگردانی اصغر فرهادی بازیگر مرد برگزیده چهاردهمین جشن بزرگ سینمای ایران نیز بود. حسینی به همراه چندی از دوستانش و همچنین برادرش سید مهدی حسینی، گروه موسیقی هفت را تاسیس کردند. تا کنون چهار مجموعه آهنگ از این گروه منتشر شده‌است که شهاب حسینی در آلبوم یک و دو به دکلمه پرداخته و در آلبوم سه و چهار خوانندگی کرده‌ است. در سال ۱۳۷۴ با پریچهر قنبری ازدواج کرد، فرزند اولشان به نام محمدامین در زمستان ۱۳۸۲ و فرزند دومشان به نام امیرعلی در تابستان ۱۳۹۰ به دنیا آمدند.حسینی در سال ۱۳۹۲ کارگردانی را با فیم ساکن طبقه وسط آغاز کرد.

    جوایز

    • کاندید تندیس زرینبهترین بازیگر نقش مکمل مرداز هفتمینجشن خانه سینمابرای بازی در فیلمواکنش پنجم(۱۳۸۲)
    • کاندید سیمرغ بلورینبهترین بازیگر نقش مکمل مرداز بیست و دومینجشنواره فیلم فجربرای بازی در فیلمشمعی در باد(۱۳۸۲)
    • کاندید تندیس زرینبهترین بازیگر نقش مکمل مرداز هشتمینجشن خانه سینمابرای بازی در فیلمشمعی در باد(۱۳۸۳)
    • کاندید سیمرغ بلورینبهترین بازیگر نقش مکمل مرداز بیست و سومینجشنواره فیلم فجربرای بازی در فیلمرستگاری در هشت و بیست دقیقه(۱۳۸۳)
    • دیپلم افتخاربهترین بازیگر نقش اول مرددر بیست و ششمینجشنواره فیلم فجربرای فیلممحیا(۱۳۸۶)
    • تقدیر شده به عنوانبهترین بازیگر نقش اول مرداز بیست و هفتمینجشنواره فیلم فجربرای بازی در فیلمدرباره الی(۱۳۸۷)
    • سیمرغ بلورینبهترین بازیگر نقش اول مرددر بیست و هفتمینجشنواره فیلم فجربرای فیلمسوپر استار(۱۳۸۷)
    • جایزهبهترین بازیگر نقش اول مردازنخستین جشنواره فیلم‌های تلویزیونیبرای بازی در فیلمتنهایی(۱۳۸۸)
    • تندیس شایستگیبهترین بازیگر نقش اول مرددر چهاردهمینجشن بزرگ سینمای ایرانبرای فیلم‌هایپرسه در مهودرباره الی(۱۳۸۹)
    • تندیسبهترین بازیگر نقش اول مرداز نگاه منتقدان در چهارمینشب منتقدان کشوربرای فیلمپرسه در مه(۱۳۸۹)
    • دیپلم افتخاربهترین بازیگر نقش مکمل مرددر بیست و نهمینجشنواره فیلم فجربرای فیلمجدایی نادر از سیمین(۱۳۸۹)
    • یاس زرین بهترین بازیگر مرد از نخستین جشنوارهٔ فیلم‌های تلویزیونی برای فیلم تنهایی
    • دیپلم افتخاربهترین بازیگر نقش اول مرداز پانزدهمینجشنواره فیلمهای پلیسی مسکوبرای بازی در فیلمتعبیرخواب(۱۳۹۲)
    • دریافت دیپلم افتخار، برای بازی در فیلمحوض نقاشیدر جشن انجمن منتقدان سینمای ایران در سال ۱۳۹۲.

    شهاب حسینی- فروردین 93 – دربند

    پرویز پرستویی و شهاب حسینی

    شهاب حسینی و رامبد جوان

    شهاب حسینی و نگار جواهریان ( صحنه ای از فیلم حوض نقاشی)

    شهاب حسینی و همسر و فرزندش

    شهاب حسینی و همسرش

    شهاب حسینی و همسرش (پریچهر قنبری)


    برنامه کلاه قرمزی – نوروز 93 – دیالوگ معروفی از فیلم «درباره الی» از زبان ببعی

    دانلود فیلم جدید و بسیار زیبای ساکن طبقه وسط

    دانلود فیلم پنج ستاره با بازی شهاب حسینی

    چالش سطل آب یخ شهاب حسینی

    دانلود فیلم حوض نقاشی با بازی شهاب حسینی

    دانلود فیلم جدایی نادر از سیمین با بازی شهاب حسینی

    دانلود فیلم هیس دخترها فریاد نمی زنندبا بازی شهاب حسینی

    عکس های جدید فیلم ساکن طبقه وسط به کارگردانی شهاب حسینی

    توضیحی که بتواند به ما در رفع لینک خراب کمک بکند. مثلا چه کیفیتی و چه قسمتی از این سریال مشکل خرابی دارد.





    تلگرام ته موویز

    گالری عکس های جدید نگار جواهریان 94

    نگار جواهریان-نشست فيلم قندون جهيزيه در جشنواره بين المللی فيلم فجر

    نگار جواهریانو رامبد جوان -آيين ديدار مردمی فيلمپریدن از ارتفاع کم

    نگار جواهریانو عکس یادگاری با هواداران – فروردین 94

    نگار جواهریان – اسپند ماه 93 |اکران خصوصی فیلم «استراحت مطلق»

    نگار جواهریان – اکران خصوصی فیلم پریدن از ارتفاع کم – اسپند 93

    نگار جواهریان – اکران خصوصی فیلم پریدن از ارتفاع کم – اسپند 93

    نگار جواهریان| سی و سومین جشنواره فیلم فجر

    نگار جواهریان( زاده۲۲ دی۱۳۶۱تهران)بازیگرسینما،تلویزیونوتئاترایرانیاست. او دربیست و هشتمین جشنواره فیلم فجرموفق به دریافت جایزه سیمرغ بلورین در رشته بهترین بازیگر نقش اول زن برای فیلمطلا و مسشد.وی درچهاردهمین جشن خانه سینمانیز برای فیلمطلا و مستندیس بهترین بازیگر زن نقش اول را دریافت کرد.

    عکس جدید نگار جواهریان و رامبد جوان – مهر 93

    نگار جواهریان همراه با پیمان معادی – فیلمملبورن

    نگار جواهریان در کنار سیمین بهبهانی

    بریدن کیک تولد محمود استاد محمد توسط سیمین بهبهانی

    مانی حقیقی، نگار جواهریان، پیمان معادی – بهمن 92

    نگار جواهریان ، سید رضا میرکریمی و همسر ، ریما رامین فر _ ونیز – ایتالیا

    فیلم‌شناسی

    فیلم‌های سینمایی

    سال فیلم کارگردان یادداشت
    ۱۳۹۲ ملبورن (فیلم) نیما جاویدی
    ۱۳۹۱ حوض نقاشی مازیار میری
    ۱۳۹۱ آشغال‌های دوست داشتنی محسن امیریوسفی
    ۱۳۹۰ قصه‌ها رخشان بنی اعتماد
    ۱۳۹۰ بی خود و بی جهت عبدالرضا کاهانی
    ۱۳۸۹ اینجا بدون من بهرام توکلی
    ۱۳۸۹ یه حبه قند رضا میرکریمی
    ۱۳۸۸ هیچ عبدالرضا کاهانی
    ۱۳۸۷ طلا و مس همایون اسعدیان
    ۱۳۸۷ شبانه روز (فیلم) امید بنکداروکیوان علیمحمدی
    ۱۳۸۷ کتاب قانون مازیار میری
    ۱۳۸۶ تنها دو بار زندگی می‌کنیم بهنام بهزادی
    ۱۳۸۶ صد سال به این سال‌ها سامان مقدم
    ۱۳۸۶ جعبه موسیقی (فیلم) فرزاد مؤتمن
    ۱۳۸۵ نسل جادویی ایرج کریمی
    ۱۳۸۴ پابرهنه در بهشت بهرام توکلی
    ۱۳۸۳ خوابگاه دختران محمدحسین لطیفی
    ۱۳۸۲ چند تار مو ایرج کریمی
    ۱۳۸۲ قدمگاه (فیلم) محمدمهدی عسگرپور
    ۱۳۸۰ من ترانه پانزده سال دارم رسول صدرعاملی

    گروه صحنه و لباس

    سال فیلم کارگردان یادداشت
    ۱۳۸۳ گیلانه (فیلم) رخشان بنی‌اعتماد در گروه صحنه و لباس

    مجموعه تلویزیونی

    سال مجموعه کارگردان یادداشت
    ۱۳۹۳ کلاه قرمزی ۹۳ ایرج طهماسب مهمان برنامه
    ۱۳۹۰ کلاه قرمزی ۹۰ ایرج طهماسب مهمان برنامه
    ۱۳۸۵ زیر تیغ (مجموعه تلویزیونی) محمدرضا هنرمند
    ۱۳۸۲ این راهش نیست (مجموعه تلویزیونی) نوید میهن دوست

    تله فیلم و شبکه خانگی

    سال تله فیلم کارگردان یادداشت
    ۱۳۸۹ ستاره‌های سوخته (فیلم تلویزیونی) سیروس الوند
    ۱۳۸۹ همین یک ساعت پیش سینا آذین فیلم کوتاه

    تئاتر

    همسران: رامبد جوان

    جوایزو افتخارات

    • برنده تندیس بهترین بازیگر نقش اول زن از چهارمین جشن انجمن منتقدان برایطلا و مس-۱۳۸۹
    • برنده تندیس بهترین بازیگر زن نقش اول از چهاردهمین جشن خانه سینما برایطلا و مس-۱۳۸۹
    • برنده سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول زن از بیست و هشتمین جشنواره فیلم فجر برایطلا و مس-۱۳۸۸
    • برنده جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن از جشنوارهاوسیان سینه فنبرایتنها دو بار زندگی می‌کنیم-۱۳۸۸
    • برنده تندیس بهترین بازیگر نقش مکمل زن از پانزدهمین جشن خانه سینما برایاینجا بدون من-۱۳۹۰
    • کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن ازسی و یکمین جشنواره فیلم فجر برایحوض نقاشی-۱۳۹۱
    • برنده جایزه پروین بطور مشترک با (لیلا حاتمی وترانه علیدوستی) -۱۳۹۱
    • نامزد جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن از هفتمین دورهٔ جشنواره فیلم آسیا پاسیفیک برایحوض نقاشی-۱۳۹۲

    کلاه قرمزی 93 (برای دانلود روی عکس کلیک کنید)

    کلاه قرمزی 92

    دانلود فیلم جدید «ملبورن»

    دانلود فیلم حوض نقاشی با کیفیت بالا

    دانلود فیلم بسیار زیبای «تنها دو بار زندگی می کنیم»

    توضیحی که بتواند به ما در رفع لینک خراب کمک بکند. مثلا چه کیفیتی و چه قسمتی از این سریال مشکل خرابی دارد.





    تلگرام ته موویز

    بیوگرافی و عکس هایی از مبینا سادات آتشی، بایگر نقش باران در سریال آوای باران

    مبینا سادات آتشی بازیگر خردسال سینما و تلویزیون است او در ۱۰ دی سال ۱۳۸۳ در تهران متولد شد او با بازی در سریال آوای باران در نقش کودکی باران شناخته شد. مبینا آتشی بازیگر خردسال و آینده دار ایرانی تاکنون در بیش از 35 فیلم سینمایی، مجموعه تلویزیونی و تله فیلم از جمله” بوسیدن روی ماه” ، ” شب واقعه ” ، ” چشم” ، ” غریبه” ، ” میگرن ” ، ” بچه‌ها نگاه می‌کنند ” ، ” فصل زندگی “، ” عروسک شکسته “، ” نیلوفر “و … نقش آفرینی کرده است.

    آغاز فعالیت مبینا آتشی در زمینه بازیگری از سن ۳ سالگی است. سوابق بازیگری وی شامل ایفای نقش در بیش از چهل کار سینمایی و تلویزیونی می‌باشد.

    برخی از فیلم ها و سریال ها

    عنوان کار سریال فیلم سینمایی سال تولید بازیگر تهیه کننده کارگردان
    چشم (فیلم) Yes ۱۳۸۹ Yes جمیل رستمی
    میگرن (فیلم) Yes ۱۳۹۰ Yes مانلی شجاعی فرد
    بوسیدن روی ماه Yes ۱۳۹۰ Yes همایون اسعدیان
    عملیات مهد کودک Yes ۱۳۹۱ Yes فرزاد اژدری
    آوای باران Yes ۱۳۹۲ Yes حسین سهیلی زاده

    دانلود فیلم عملیات مهد کودک با بازی مبینا سادات آتشی

    دانلود مصاحبه تصویری با مبینا سادات آتشی

    دانلود سریال آوای باران

    توضیحی که بتواند به ما در رفع لینک خراب کمک بکند. مثلا چه کیفیتی و چه قسمتی از این سریال مشکل خرابی دارد.





    تلگرام ته موویز

    ناتالی متی بازیگر نقش سارا در مدار صفر درجه

    گفت‌وگو با ناتالی متی یك فرانسوی‌الاصل زاده رم، كه زبان فارسی را ۴ سالی بیشتر نیست یاد گرفته هم شیرین است و هم زمان زیادی را می‌طلبد.

    او همسر یك جوان ایرانی‌‌الاصل به نام عماد است كه حالا در پاریس زندگی می‌كند. تنها راه گفت‌وگو با او، تماس تلفنی با فرانسه بود. یك بار قرار به هم خورد، یك بار هم تازه از خواب بیدار شده بود و به گفته خودش می‌خواست غذا بخورد.

    به هر حال، همه چیز جور شد. این گفت‌وگو ویژگی‌های خودش را داشت؛ اول اینكه زبان فرانسه نمی‌‌دانستیم و او شمرده‌شمرده فارسی حرف می‌زد و دوم اینكه چندین بار میان مصاحبه، ناتالی ناچار شد به دیكشنری فارسی مراجعه كند چون هنوز تمام كلمات ما را نمی‌‌دانست.

    ناتالی متی بازیگر نقش سارا در مدار صفر درجه

    با این حال، بعضی كلمات را متوجه نمی‌شد و قرار شد بعضی سؤالات را به زبان انگلیسی بپرسیم و او هم به انگلیسی پاسخ دهد. بعد هم اینكه سعی كردیم كمی تا قسمتی لحن فارسی حرف زدن او را حفظ كنیم تا فضای گفت‌وگو دستتان بیاید. مصاحبه همشهری جوان با این هنرپیشه را بخوانید:

    غذا خوردید یا صبحانه؟
    بله، بِ‌بَ‌خ‌ْشید، آن دفعه زنگ زدید، من مشغول بازی بودم، خانه نبودم.

    الان آنجا دارید در چه فیلمی بازی می‌كنید؟
    یك فیلم كوتاه است كه یكی از دوستان من می‌سازد به اسم «Loka-devitout». نمی‌دانم به زبان شما چه می‌شود. آهان… فكر كنم دل ستاره. عماد هم با من است، اما بیشتر دوست دارد پشت دوربین كار كند.

    ایران را از قبل چقدر می‌شناختید؟
    خیلی خوب نمی‌شناختم. وقتی كودك بودم دوستی داشتم كه از ۱۰ تا ۱۷ سالگی در ایران زندگی كرده بود و با من همكلاس بود. از او درباره ایران شنیده بودم.

    الان از زندگی با یك مرد ایرانی خوشحال هستید؟
    خب، آره (با خنده).

    از مردم ایران چطور؟ از فرهنگ ایران چیزی می‌‌دانستید؟
    از فرهنگ ایران خیلی خوشم آمد چون چندین بار با عماد به ایران آمدم و با خانواده و دوستانش آشنا شدم.

    با سینمای ایران چطور؟ مثلا چند تا كارگردان و بازیگر ایرانی را می‌شناسید؟
    در فرانسه با سینمای ایران قبل از اینكه به ایران بیایم كمی آشنا شده بودم. عماد خیلی سینما را دوست دارد. عباس كیارستمی، مخملباف، دختر ایشان را می‌شناختم و چیزهایی هم درباره مهرجویی شنیده بودم.

    بهرام بیضایی چطور؟
    نه… یادم نمی‌آید.

    حسن فتحی را می‌شناختید؟
    قبلا نه، آمد پاریس، رفتم و دیدمش. با آقای زاهدی و چند تا هنرپیشه كه آمده بودند، «كجاها» را دیدند و من هم با آنها بودم.

    حتما آمده بودند «لوكیشن‌ها» را ببینند. شنیدیم شما برای بازی در این سریال ۲ سال زمان گذاشتید؟
    آره. من آن موقع ۲۷ ساله بودم و الان كه سریال تمام شده ۲۹ ساله هستم.

    در این ۲ سال به فرانسه هم رفتید؟
    ۲ سال رفت و آمد داشتم. ۳ ماه در مجارستان، ۲ هفته در پاریس و چند ماه در ایران. شاید همه با هم ۸ ـ ۷ ماه شد.

    عماد چقدر به شما كمك كرد؟ مثل اینكه در خواندن و ترجمه فیلمنامه به شما كمك كرده است؟
    كمك… اولین‌بار برای من خواند. من نمی‌توانستم بخوانم چون سخت بود. اولین بار آمد ایران و یك ماه ماند. دومین بار با دختری دوست شدم به نام نازنین كه فرانسه بلد بود. نمی‌دانم به زبان شما چی می‌شود. آن «Editor» بود و برای من می‌خواند.

    تمام سناریوی «مدار صفردرجه» را برای شما خواند؟
    نه… فقط سكانس‌های بازی من را با نازنین خواندیم.

    در كشور شما هم همین‌طوری سریال می‌سازند؟ فكر می‌كنید چه فرقی میان ساخت سریال‌های ایرانی و خارجی هست؟
    آها… چی فرق؟

    بله، فرق، dif ference .
    فرق هست، ولی زیاد هم معلوم نیست؛ همین‌‌جوری هر كسی كه كار می‌‌كند در فرانسه همین كار را هم می‌كنند. وقتی می‌رسی، می‌بینی كه فیلم‌برداری فرق ندارد ولی وقتی می‌روی توی «detail، «detail می‌دانید چیست؟

    بله این جزئیاتی كه به آن اشاره می‌كنید، چی هست؟
    در فرانسه اگر سریال بازی می‌كنی، مال یك كارگردان نیست، یك گروه كارگردانی می‌كنند، سریال می‌نویسند و مثل این سریال كه سی … نمی‌دانم چه می‌گویید به فارسی… سی قسمت است.
    بله، یك نفر كارگردانی نمی‌كند. اینجا همه كار مال آقای فتحی بود؛ از اول خودش آن را نوشته و كارگردانی كرده است.

    ناتالی متی بازیگر نقش سارا در مدار صفر درجه

    درباره سارا و خانم‌های ۵۰ سال پیش ایران كتابی خواندید؟
    نه لازم نبود بدانم. فقط باید در فیلم می‌دانستم. ولی برای كار كردن در ایران خیلی مهم بود كه زبان من درست شده بود. چون در این سریال آدم‌های دیگری كه ایرانی نبودند مثل آقایی كه نقش عمو و دایی من را داشت، زبان فارسی نمی‌دانستند و راحت نبودند. ولی من با كارگردان با كسی كه گریم می‌كند، می‌توانستم صحبت كنم…. می‌دانید گم نبودم.

    چرا برای نقش سارا لازم نبود مطالعه كنی یا مثل سارا ببینی؟
    وقتی سناریو را خواندم، همین‌طوری سارا را می‌دیدم به چشم. ولی برای یك نقش یهودی فرانسوی كمی باید بلد باشی.

    چه جالب! درست برعكس؟ بله!
    در سریال خیلی فلسفه ایران را می‌كوبید و با آن می‌جنگید!(خنده…)

    شما فلسفه ایران را می‌شناختید؟ مثلا می‌دانستید ملاصدرا یكی از فیلسوفان بزرگ اسلامی ماست؟
    آقای فتحی این چیزها را با detail می‌دانست. من با فلسفه «اوروپری» آشنا بودم. ولی از فلسفه ایران اطلاع نداشتم.

    آقای فتحی چقدر به شما درباره فلسفه ایران گفت؟
    قبل از بازی خیلی با ما حرف زد و خودش توضیح داد.

    ناتالی متی بازیگر نقش سارا در مدار صفر درجه

    شهاب حسینی كه نقش پارسا را بازی می‌كرد، چقدر به شما كمك كرد؟
    كمك كرد. ولی من حرف‌های شهاب حسینی را متوجه نمی‌شدم. خیلی detail متوجه نمی‌شوم، چون از كلمات مشكل استفاده می‌شد.

    پس برای اینكه واكنش نشان دهید، دچار مشكل نمی‌شدید؟
    نه، همه كلمات را، ‌بعضی سكانس‌ها سخت بود؛ چون آقایی كه نقش پروفسور را داشت به زبان مجاری حرف می‌زد و من متوجه نمی‌شدم، بعد ناراحت می‌شدم و با خودم می‌گفتم، هیچ‌كس من را نمی‌فهمد. ولی فایده خوب داشت.

    بعد از سریال، از فلسفه ایرانی چی دستگیرتان شده؟
    از فلسفه ایران بیشتر، بر روی زبان كار كردیم. الان كتابی می‌خوانم… فلسفه نه… نمی‌دانم چی می‌گویید آنتیك Story می‌خوانم كه تاریخ ۲ هزار ساله ایران توضیح است. ولی چون اینجا كتاب ترجمه‌شده به زبان فارسی كم است، من خوب متوجه نمی‌شوم. فقط مثل بچه می‌خوانم.

    خودتان سریال را دیدید؟
    نه، یك بار از اینترنت دیدم. تصویر خوب نبود، فقط تشخیص دادم كه ببینم خودم هستم، ولی آن‌طور كه ببینم چطوری بازی كردم نه، اگر كس دیگری ببیند، نمی‌تواند متوجه شود. چون صورتم را خوب نمی‌بینم.

    دوستانتان در فرانسه كنجكاو نیستند كارتان را ببینند؟
    نه زیاد (خنده)… الان با آدم‌های «Professional» (حرفه‌ای) كه آشنا می‌شوم، می‌گویند چرا ۲ سال است بازی نكرده‌ای؟ كجا بودی؟ من عكس دارم. نشان می‌دهم و یك كمی هم فیلم دارم. وگرنه، می‌گویند چی كار كردی و كجا بودی؟

    مثلا نگفتند چرا در یك سریال ایرانی بازی كردی؟
    چرا، بعضی‌ها این‌طوری فكر می‌كنند. ولی به نظر من تجربه خیلی مهم و خوب است.

    چرا خوب است؟
    خب، در یك كشور دیگر كار كنی، خیلی كارم عوض شده. در فرانسه من در سینما بازی می‌كردم و فیلم كوتاه خیلی بازی كردم، ولی فقط ۲سال در یك سریال بودم و وقتی خیلی زیاد در یك نقش كار كنی، می‌توانی خیلی زیاد آن را بفهمی.

    فكر می‌كنی بازی در یك سریال ایرانی به مشهور شدن شما كمك می‌كند؟
    الان اگر ژورنالیستی در فرانسه پیدا شود و از من بگوید و از من حرف بزند، كمك می‌كند. اگر نه فقط در ایران می‌تواند كمك كند. شهرت این است كه به یك كار خوب برسی. وقتی همین‌طوری معروف هستی، فقط بازیگر هستی. باید برسی به جایی كه فیلم خوب داشته باشی.

    یعنی این كه باید در فیلم‌های خوب بازی كنید نه این كه بازیگر خوبی باشید؟
    یعنی معروفی مهم است اگر می‌توانی از آن استفاده كنی، اما فقط برای توی خیابان معروف باشی خوب نیست. مهم این است كه یك كارگردان خوب تو را ببیند، فكر كند و یك فیلم بسازد.

    راستی چه كسی شما را به حسن فتحی معرفی كرد؟
    وقتی به ایران آمدم با آقای عبدالله اسكندری (گریمور) آشنا شدم. اولین بار وقتی فهمید دنبال یك فرانسوی می‌گردند، خودش من را به آقای بشكوفه و فتحی معرفی كرد.

    ناتالی متی بازیگر نقش سارا در مدار صفر درجه

    قبل از این هم، قرار بوده در فیلم یا سریال ایرانی بازی كنید؟
    من با خانم فیلم‌بردار آقای مخملباف آشنا بودم. فیلمبردار مخملباف شماره من را پیدا كرده بود و با من تماس گرفت.

    از شما تست گرفتند؟
    بله، تست گرفتند و بعد من رفتم فرانسه.

    خب بعد، یعنی انتخاب نشدید؟
    قرار نبود بازی كنم. فقط می‌خواست ببیند.

    بازی در كدام صحنه‌های سریال سخت‌تر بود؟
    یكی تو شیراز بود و حافظیه. شب بود و ما از ۱۱شب تا ۷ صبح می‌گرفتیم. باران می‌آمد و من باید خیس می‌شدم و خیلی هوا سرد بود. ۱۰ ساعت ماندم زیر باران و زمانی سخت‌تر بود كه گریه‌دار بود.

    صحنه‌هایی كه گریه می‌كردید سخت بود، چه صحنه‌هایی آسان بود؟
    صحنه‌های تو پاریس آسان بود.

    چون در كشور خودتان بود، می‌گویید آسان بوده؟
    نه (با خنده)، چون فقط از دور می‌گرفتند. صحنه‌هایی بود كه با هم می‌خندیدم، آسان بود.

    آشنایی شما با همسرتان هم مثل آشنایی پارسا و ساراست؟
    آره (با خنده) همین‌طوری بود مثل سریال آقای فتحی شد، ولی مثل جنگ نیست. ما در فرانسه، آشنا شدیم؛ فیلم كوتاه بازی می‌كردیم. بعد با خانواده عماد آشنا شدم. با مامان عماد دوست شدم، او خیلی فارسی به من یاد داد و بعد با آمدن به ایران یاد گرفتم.

    از ایران چه چیزی را بیشتر به یاد دارید؟
    غذاهای ایرانی را دوست دارم.

    یعنی از ایران فقط غذاهای ما را به خاطر دارید؟
    نه…خب،…

    مثل چی؟
    آش رشته خیلی دوست دارم، سالاد شیرازی… همه پلوهای شما را می‌خورم، دوغ را خیلی دوست دارم كه در فرانسه اصلا دوغ نیست.

    خب ماست كه دارید، كمی آب توی آن بریزید، می‌شود دوغ!
    چی؟ (با خنده)

    بهترین اتفاقی كه در این كار برایتان افتاد، چه بود؟
    آخرین روز كه كار كردیم جالب بود. رفتیم فیروزكوه و آن جا خیلی سرد بود. 6 درجه زیرصفر، 2 روز ماندیم. من شانس آوردم كه بعدازظهر كار داشتم. بعدازظهر هوا گرم شده بود. آدم‌های دیگر سردشان بود و یك نفر می‌خواست برود بیمارستان و اتوبوس مانده بود كه او را ببرد.

    یعنی چی مانده بود، خراب شده بود؟
    نه، نمی‌دانم… شما چه می‌گویید ولی «freeze» شده بود. كار نمی‌كرد. نتوانست برگردد با چند تا تاكسی برگشت (با خنده). این خاطره خوبی بود!

    ناتالی متی بازیگر نقش سارا در مدار صفر درجه

    عکس های ناتالی متی بازیگر نقش سارا آستروک در سریال مدار 0 درجه

    ناتالی متی بازیگر نقش سارا در مدار صفر درجه

    گالری عکس های ناتالی متی بازیگر نقش سارا آستروک

    ناتالی متی بازیگر نقش سارا در مدار صفر درجه

    آرشیو همه عکس های ناتالی متی بازیگر نقش سارا آستروک

    ناتالی متی بازیگر نقش سارا در مدار صفر درجه

    جدیدترین عکس های ناتالی متی و همسرش عماد دهکردی

    ناتالی متی بازیگر نقش سارا در مدار صفر درجه

    دانلود همه عکس های ناتالی متی Natalie Matti

    ناتالی متی بازیگر نقش سارا در مدار صفر درجه

    کامل ترین آلبوم عکس های ناتالی متی Natalie Matti

    ناتالی متی بازیگر نقش سارا در مدار صفر درجه

    یکی از آخرین کارهای ناتالی متی – نمایش «بازگشت پسر نافرمان» – مارچ 2014

    دانلود سریال مدار صفر درجه +سکانس های ماندگار آن

    دانلود موزیک تیتراژ سریال مدار صفر درجه

    توضیحی که بتواند به ما در رفع لینک خراب کمک بکند. مثلا چه کیفیتی و چه قسمتی از این سریال مشکل خرابی دارد.





    تلگرام ته موویز
© تمامی حقوق مطالب برای وبسایت ته موویز محفوظ است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع ممنوع و شرعا حرام می باشد.
طراحی و کدنویسی : پرشین وردپرس
سایت بت اسپات