عکس جدید عاشقانه و رمانتیک ماهچهره خلیلی و همسرش ابراهیم اشرفی

    ماهچهره خلیلی و همسرش

    ماهچهره خلیلی و همسرش

    ماهچهره خلیلی، خواهرش گلچهر و مادر

    عکس جدید ماهچهره خلیلی و پسرش

    ماهچهره خلیلی در دروان بارداری به همراه همسرش

    ماهچهره خلیلیو همسرشابراهیم اشرفی (تصویر بردار)

    ماه چهره خلیلیو همسرشابراهیم اشرفی – اکران خصوصیاستراحت مطلق

    جشن تولدماهچهره خلیلیبا عوامل و بازیگران فیلم مهمان

    ماهچهره خلیلیو همسرشابراهیم اشرفی

    ماهچهره خیلی و همسرشابراهیم اشرفی

    ابراهیم اشرفینام شوهر ماهچره خلیلی است

    عکس جدید شراره رخام و ماه چهره خلیلی تابستان 93

    بیوگرافی ماه چهره خلیلی

    ماه چهره خليلي متولد 25 دی ماه 1355 در تهران است. وي داراي مدرك فوق ليسانس معماري از دانشگاه اكسفورد انگلستان مي باشد. وي دوره بازيگري را در method school در لندن گذراند و در سال 1382 براي اولين فعاليت سينمايي خود جهت بازي در فيلم چشمان سياه بعد از 22 سال به ايران آمد و دوره ديگري از بازيگري و كارگرداني را در مؤسسه سمعي و بصري استاد سمندريان در سال 84 پشت سر گذاشت. ماه چهره خليلي نوه دختري پروين سليماني در سريالهاي «در چشم باد»، «مختارنامه» و «كلاه پهلوي» ايفاي نقش نموده است از جمله فعاليت هاي ديگر وي فيلمسازي فيلم كوتاه و مستند/ داستاني «عيد قربان» (مراسم عيد قربان از ديد قرباني) مي باشد كه برنده جوايز بسياري از جشنواره هاي مختلف از جمله جشنواره فيلم سان فرانسيسكو 2006 شده است.از فعالیتهای هنری اش می توان به سن پترزبورگ ، سایه وحشت ، موش ، پرونده هاوانا ، تله ، نقاب ، چشمان سیاه ، در چشم باد ، کلاه پهلوی ، نردبام آسمان ، مختارنامه نام برد.

    مصاحبه با ماهچره خلیلی

    خانم ماه چهره خلیلی، چطور شد به انگلستان رفتید و با چه انگیزه ای به ایران برگشتید؟

    من سال 1363 خورشیدی به همراه خانواده ام به انگلستان رفتم و سال 81 بعد از هجده، نوزده سال به ایران آمدم. برگشتم، برای یک سری سؤال و جواب هایی که در مورد کشورم برای خودم پیش آمده بود. آن موقع مادربزرگم را درست نمی شناختم و فقط از طریق فیلمهایش او را می شناختم. ایشان خیلی دوست داشت طرف سینما بیایم. ابراز علاقه من برای دیدن اهالی سینما با عث شد به اتفاق مادربزرگم به دیدن آقای ملک مطیعی، خانم فروزان و خانم نادره برویم.

    چگونه وارد سینما شدید؟

    دفتر آقای ایرج قادری نزدیک خانه مادربزرگم بود. آنها در طی 30 سال حدود 5 تا 6 فیلم با هم کار کرده بودند. به اتفاق مادربزرگم به آنجا رفتیم. آقای قادری به من گفتند در فیلم من بازی میکنی؟ من گفتم اینجا زندگی نمیکنم باید برگردم انگلیس. اون موقع سردبیر یک روزنامه بودم. گفتند من یک سناریو دارم که خیلی مناسب شماست. دوست دارم شمابازی کنی. ولی فیلمنامه آماده نیست. تا آماده بشود 8 تا 9 ماه زمان می برد. هر زمان که آماده شد شما را خبر می کنیم. همینطور هم شد تماس گرفتند و فیلمنامه را با یک مسافر فرستادند. من باورم نمی شد چون تا آن موقع فیلمنامه نخوانده بودم و نمی دانستم شکل و فرمتش چگونه می باشد. خواندم و از نقش خیلی خوشم آمد. نقش یک دختر کور. از نظر من نقشی که پیشنهاد شده بود خیلی خوب بود، در ضمن آقای قادری همیشه معرف بازیگران خوبی بوده اند. از طرفی هر وقت به فیلمهای مادربزرگم نگاه میکردم می گفتم چه خاطره خوبی از جوانی خودشان برای ما بجا گذاشته است. گفتم خب، من هم یک خاطره خوب از خودم بگذارم. این شد که با توجه به اطمینانی که مادربزرگم به آقای قادری داشتند پیشنهاد ایشان را پذیرفتم. آمدم تست بازی و گریم دادم و تمرین کردم تا فیلمبرداری شروع شد. آن چهار ماهی که در ایران بودم خیلی روی لهجه و زبان فارسی کار کردم. من لهجه نداشتم ولی در تکلم زبان فارسی کند بودم. یعنی دنبال کلمه میگشتم. می توانستم بجای کلماتی که یادم نبود معادل انگلیسی استفاده کنم ولی دوست نداشتم اینکار را بکنم چون زیبا نیست. کار که تمام شد من به لندن برگشتم. علاقه ای که به پشت صحنه داشتم باعث شد من در لندن نه ماه کلاس بازیگری ببینم.

    در این مدت کاری پیشنهاد نشد؟

    چرا، درست روزیکه فیلمبرداری “چشمان سیاه” تمام شد فیلم “شمعی در باد”کار خانم پوران درخشنده پیشنهاد شد ولی من باید به انگلستان برمی گشتم و نتوانستم کار کنم. رفتم لندن و بعد از آن دوره فشرده بازیگری، اتفاقی افتاد که من مجبور شدم با مادرم به ایران بازگردم. من با دکتر کریمی نویسنده “چشمان سیاه” تماس گرفتم تا بخاطر شرکت ایشان در مراسم ختم دایی ام، آقای حسین فرهادپور شیرازی، تشکر کنم که ایشان از من خواستند به دفتر آقای جوزانی در هفت تیر بروم. به آنجا رفتم و آقای کریمی، من و آقای جوزانی را به یکدیگر معرفی کردند. آقای جوزانی گفتند من یک سناریو دارم که نقش اصلی آن خیلی به شما می آید. بازی میکنید؟ که من گفتم نه می خواهم برگردم. یک تابلوی بزرگ از تصویر یک زن شمالی پشت سرشان بود که گفتند نقش اصلی فیلم خیلی شبیه به این عکس است که اصلیتش کرد است. داستان را برایم تعریف کردند و بعد متقاعدم کردند که فیلمنامه را بخوانم. چهار قسمت اول را که خواندم آنقدر زیبا بود که جذب داستان “در چشم باد” شدم. خب قرارداد 10 ماهه بستم ولی سه سال و نیم طول کشید و این کار باعث شد در ایران بمانم. فیلمبرداری “در چشم باد” هنوز ادامه دارد ولی کار من یکسال پیش تمام شد.

    موضوع فیلم در چه موردی بود؟

    داستان از زندگی من و همسرم که نقشش را آقای سعید نیکپور بازی کردند شروع می شود و تا بچه دار شدن فرزندان ما ادامه می یابد. من از 24 سالگی تا 55 سالگی را بازی کرده ام.

    پس سر این کار گریم سنگینی هم داشتید؟

    بله

    خانم خلیلی، شما در “چشمان سیاه” با نقش اصلی شروع کردید و در ادامه نیز این روند را ادامه دادید. ولی در “نقاب” نقش فرعی دارید. چرا؟

    ”نقاب” فیلم دوم من بود که چهار سال پیش کار شد و من در آن حضور افتخاری داشتم. آن موقع در سریال “در چشم باد” بازی میکردم که در آنهم نقش اصلی را داشتم. هیچکاک حرف قشنگی می زند. میگوید:”برای تهیه یک فیلم خیلی خوب و موفق شما به سه عامل نیاز دارید. اول یک فیلمنامه، دوم یک فیلمنامه خوب و سوم یک فیلمنامه خیلی خوب”. یعنی وقتی فیلمنامه خوب باشد، شما مطمئن هستید که فیلم موفق خواهد بود. فیلمنامه “نقاب” از این نظر عالی بود. وقتی فیلمنامه را خواندم آنقدر جذاب بود که من سریع جذب فیلم شدم و قرارداد بستم. بعد از “نقاب” من سریال “مختارنامه” را بازی کردم که سه سال طول کشید و یک ماهی هست که نقش من در آن تمام شده است. در “مختارنامه” هم نقش اصلی را دارم. نقش خواهر مختار که کاراکتر خیلی منفی و بدی دارد. حتی بدتر از کاراکتر قطام در سریال امام علی که خیلی وقتها خودم هم از آن می ترسیدم. کار بعدی من “پرونده هاوانا” بود که باز به اتفاق خانم کریمی در فیلم حضور داشتم که من نقش زن امین تارخ را بازی کردم. بعد از آن “تله” را بازی کردم که باز نقش اول را داشتم.

    در “تله” هم نقش اصلی را داشتید؟

    بله، در کنار آقایان گلزار و امین حیایی و خانم مهناز افشار. من بازیگر نقش اول زن فیلم را بازی کردم. شما فیلم “تله” را دیده اید؟

    نخیر من ندیدم

    فیلم را ندیدید! پس خیلی کار بدی کردید که آمدید با من مصاحبه می کنید (خنده) . بعد از تله، فیلم “می ترسم پس دروغ میگویم”، کار خانم میلانی را بازی کردم که همه بازیگران هر کدام دو پلان بازی کردند. بعد “کلاه پهلوی” را بازی کردم که نقش زن دیپلمات انگلیسی را بازی کردم.

    شما برای انتخاب نقش چه معیاری دارید؟

    در درجه اول، فیلمنامه خوب و البته کارگردانی که به توانایی هایش اطمینان داشته باشم.

    انتخاب نقش هایی که باید زبان انگلیسی را بلد باشند علت خاصی دارد؟

    همیشه اینطور نیست. درست است چند نقش که باید زبان انگلیسی بدانند بازی کرده ام. مثلا در “نقاب” نقش دختر ساده ای را داشتم که زود گول می خورد. هنر خوانده و نمی تواند با جامعه اش ارتباط داشته باشد. آنقدر ضعیف است که نمی تواند بار مشکلات را تحمل کند و در آخر خودکشی می کند و در فیلمنامه هم هست که این دختر اصلا در کشور نبوده است. ولی در “کلاه پهلوی” من نقش یک زن انگلیسی را که کت و دامن انگلیسی تن میکند و البته با یک گریم متفاوت مثلا موی بور، ابروی بور، کک و مک و چشمهای آبی دارد، بازی میکنم. ولی من یک توضیح در مورد انگلیسی صحبت کردنم باید بدهم. من در تمام این فیلم ها با لهجه های متفاوت انگلیسی صحبت کرده ام. مثلا در همین “کلاه پهلوی” با لهجه خاصی صحبت میکنم. متأسفانه در ایران بازیگری که به زبان انگلیسی مسلط باشد، نیست و یا اگر هم باشد با لهجه آمریکایی صحبت می کند. قبول دارم که بخاطر تسلط من به زبان انگلیسی پیشنهادهای زیادی به من می شود. ولی باید بگویم خیلی از این پیشنهادها را رد کرده ام.

    قبول دارید دانستن زبان انگلیسی به اجرای بعضی از نقشهایتان خیلی کمک کرده است؟

    خیلی. من بچه که بودم پدرم همیشه به من توصیه میکرد این زبان را بخوان، آن زبان را بخوان و اعتقاد داشت هر زبان دیگری را که بلد باشی تو دیگر یک نفر نیستی بلکه دو نفر هستی که می توانی با دنیای جدیدی ارتباط برقرار کنی.

    در فیلمهای دیگر چطور؟

    من غیر از این فیلمهایی که نام بردم در فیلم “همیشه مادر” به کارگردانی آقای شاهد احمدلو بازی کردم که عید امسال پخش شد و نقش یک دختر دورگه را دارم که مادرش آبادانی و پدرش انگلیسی است. پدر، بعد از فوت در وصیت نامه اش برای دختر فاش میکند که مادرش نمرده و در ایران زنده است. حالا دختر برمیگردد تا مادر را پیدا کند.

    پس با آقای شاهد احمدلو هم کار مشترک دارید؟

    بله

    سر همین فیلم با هم آشنا شدید؟

    نخیر، من از قبل این فیلم، با ایشان آشنا شدم. سر فیلم “تله” که من بازی داشتم آقای احمدلو برای دیدن آقای توکل نیا که در فیلم “اگه میتونی منو بگیر” با هم همکاری داشتند، سر صحنه می آمدند که ما بهم معرفی شدیم. در آن زمان منکه تازه برای فیلم “عید قربانی” از جشنواره سانفرانسیسکو جایزه گرفته بودم، فیلمم را برای تماشاکردن به ایشان دادم و این نقطه شروع بود.

    خانم خلیلی در قبول کردن نقشهایتان، پول چقدر تأثیر دارد؟

    پول در مرحله آخر است. ابتدا سناریو پیشنهاد می شود. نقشم باید خوب باشد. بعد گروه را در نظر میگیرم. همه چیز که خوب بود تازه به قرارداد می رسیم.

    تا حالا شده بخاطر پول نقشی را نپذیرید؟

    نخیر، بستگی دارد. بعد از بازی در “چشمان سیاه” و “نقاب” و یک سالی که از فیلمبرداری در “چشم باد” می گذشت، “مختارنامه” پیشنهاد شد و بخاطر خود نقش و بزرگی پروژه و خوب بودن گروه بخصوص اعتمادی که به آقای میرباقری بعنوان کارگردان داشتم، باعث شد من سفید امضاء کنم. درحالی که نقش به خیلیها پیشنهاد شده بود و به توافق نرسیده بودند، که قسمت من شد.

    شما سابقه گریم هم دارید ولی در ایران تا حالا کار گریم نکرده اید. چرا؟

    الان دوست دارم بیشتر به بازیگری بپردازم. درست است که من در لندن آموزش گریم دیدم و گریم خواندم. حتی در آنجا گریم تدریس کردم و شرکت گریم داشتم.

    از فیلم هایی که ساخته اید یا در حال ساخت دارید برایمان بگویید؟

    فیلم “عید قربانی” را ساخته ام و در حال حاضر فیلم “ستاره من پروین” را در دست ساخت دارم. دغدغه من، مستند سازی ست. من دو فیلم داستانی هم ساخته ام ولی چون هدفم ساخت فیلم داستانی نیست از آنها نام نبرده ام.

    برای ما نام می برید؟

    فیلم “آبی” که در مورد طلاق بود و زمانش هم چهار دقیقه است. اسم فیلم دیگرم ”کجکی” بود که ماجرای یک روفتگر افغانی را دنبال می کرد. “کجکی” در جشنواره بهزیستی شرکت کرد.

    آیا ورود شما به عرصه کارگردانی، مانند بازیگری اتفاقی بوده و یا انگیزه خاصی را دنبال می کنید؟

    ببینید، بعد از دوره تئاتری که در لندن دیده بودم، وقتی به ایران برگشتم به آموزشگاه بازیگری استاد سمندریان مراجعه کردم که حدود 2 سال بصورت پاره وقت در کلاسها شرکت کردم. خیلی کمکم میکرد. هم برای بازی و هم برای زبان و فن بیان. یکی از کلاسهایی که سال 84 در آموزشگاه داشتم برای آقای فخیم زاده بود که کارگردانی و بازیگری را آموزش میدادند. من با آقای فخیم زاده سر سریال “مختارنامه” همبازی بودم. آقای فخیم زاده نقش عمرسعد، شوهر من را بازی میکردند که من به لج برادرم مختار، به همسری عمر سعد در آمده بودم. سرکلاس، ایشان با توجه به آشنایی قبلی، مدام به کارگردانی می پرداختند و به من توصیه میکردند به کارگردانی توجه کنم. البته جرقه ها از قبل زده شده بود. چون آنجا خیلی دوست داشتم ببینم کارگردان چه کار میکند. کنجکاو بودم این چه بود که کارگردان نوشت یا اینکه دکوپاژ چیست. از کار کارگردان خیلی خوشم می آمد و احترامی که به کارگردان میگذارم مثل احترامی ست که یک بیمار به دکتر قلبش و یا جراحی که زندگی اش در دست اوست میگذارد. بهرحال انگیزه ای که آقای فخیم زاده به من داد خیلی مؤثر بود. داستان “آبی” را در دست داشتم و به من میگفتند برو درستش کن. اولش برایم خیلی سخت بود ولی بعد از مدتی که کار کردم از کارگردانی خیلی خوشم آمد.فیلم “عید قربانی” جایزه های فراوانی را در جشنواره های داخلی و خارجی نصیب شما کرد.

    ایده فیلم از کجا آمد؟

    از آنجا که علاقه قلبی من مستندسازی ست، در محرم دو سال قبل که از دستجات سینه زنی و زنجیرزنی فیلم میگرفتم با دیدن بریدن سر گوسفندها، این فکر به ذهنم رسید که ممکن است هر کدام از آنها با هم زن و شوهر باشند و گوسفندان دیگر، با تماشای قربانی شدن این گوسفند چه احساسی دارند؟ داستان فیلم مستند “عید قربانی” هم از اینجا می آید که یک جفت گوسفند عروس و داماد را برای قربانی شدن می آورند و عروس را جلوی داماد قربانی میکنند. وقتی که عید قربان همان سال به بندرترکمن دعوت شدم، چون آنجا مراسم ویژه ای در عید قربان برگزار میکنند، من دوربینم را برداشتم و از تصاویر قربانی شدن گوسفندها فیلم گرفتم. حدود 4 ساعت فیلم داشتم که از داخل آن، فیلم “عید قربانی” را ساخت.

    چند گوسفند برای فیلم “عید قربانی” سربریده شد؟

    البته در فیلم به نظر میآید که این گوسفند ها در مقابل هم سر بریده می شوند اما در اصل فیلم بصورت مستند میباشد و تصاویر به یکدیگر کات می خورند. چون امکان ساخت این فیلم بصورت داستانی برای من مشکل بود. تصور کنید چند تا گوسفند باید قربانی می شد تا این فیلم ساخته شود. به هرحال خود من هم مخالف این کار هستم و اگر گوسفندی را سر می بریدیم، آنوقت نقض غرض می شد بنابراین هیچ گوسفندی را سر نبریدیم.

    تمام کارهای فیلم را خودتان انجام دادید؟

    تهیه فیلم، کارگردانی، تصویر برداری و همچنین نوشتن فیلمنامه را خودم انجام دادم ولی تدوین فیلم را آقای ایمان کارجو بعهده گرفتند که ایشان بخاطر همین فیلم در جشنواره گرانادای اسپانیا جایزه بهترین تدوین فیلم کوتاه را گرفتند. نریشن روی فیلم را هم خانم فریبا متخصص گفتند.

    برای ما کمی از قصه فیلم بگوئید؟

    فیلم از زبان گوسفندی ست که قرار است قربانی شود. از همان ابتدا داستان خود را بیان میکند و زمانی هم که میخواهند او را قربانی کنند به شوهر خود می گوید،این خواست خداوند است و سرنوشت ما اینگونه رقم خورده، تو نگران من نباش و تو هم به من خواهی پیوست.من دیالوگهای این فیلم را ابتدا به انگلیسی نوشتم و سپس آنها را توسط آقای ناظمی که مدیر یک نشریه ادبی در اصفهان هستند به صورت شعر برگرداندم. هدف من این بود که نشان بدهم این گوسفند بر عکس آنچه که در تکه کلامهای مردم عنوان می شود، بسیار می فهمد.

    این فیلم چند جایزه برد؟

    این فیلم در جشنواره های مختلف جایزه هایی را بخود اختصاص داد. اولین جشنواره ای که فیلم در آن شرکت کرد، جشنواره فیلم فرهنگی سفر در چهار محال بختیاری بود که جایزه اول را نصیب خود کرد. بعد از آن جایزه بهترین فیلم کوتاه “سانفرانسیسکو” را بردم. در گرانادا جایزه بهترین تدوین را گرفت و در بروکسل هم جایزه بهترین فیلم ویژه مستند را از آن خود کرد. به هر حال از آنجایی که مستند سازی را از فیلم داستانی، شیرین تر میدانم بسیار تشویق شدم تا ساخت مستند را ادامه دهم.

    و بعد هم مستند “ستاره من پروین”؟

    دقیقا. بعد از فیلم “عید قربانی” ساخت فیلم مستندی از زندگی مادربزرگم، خانم پروین سلیمانی را شروع کردم. همیشه پیش خودم می گفتم چرا هیچ کس از زندگی مادربزرگم فیلمی تهیه نمی کند. بهر حال ایشان یکی بازیگران قدیمی سینما و تلویزیون هستند. ایشان بالای سیصد فیلم سینمایی را در کارنامه خود دارند. به همه اینها کار دوبله و رادیو را نیز اضافه کنید. ایشان قبل از اینکه تلویزیون در ایران شروع به کار کند ، هنرمند فعالی بوده اند. انجام این کار را به نوعی وظیفه خود میدانستم. موضوع صندوقچه را که حتما میدانید.

    کدام صندوقچه؟

    مادر بزرگم عید پارسال صندوقچه بزرگی را که با وانت حمل کرده بودند بعنوان عیدی برایم فرستاد. ایشان تمام فیلمنامه هایی که در دوران بازیگری خود نگهداشته بودند به اضافه تمام جوایز، تقدیرنامه ها، لوح ها، نمایشنامه ها و عکسهای خیلی قدیمی را در درون این صندوقچه نگهداشته بودند. از عکسهای قدیمی می توان به عکسی اشاره کرد که مادربزگم را با خانم نادره در سن هجده سالگی روی صحنه نشان می دهد که واقعا این صندوقچه برای من حکم یک گنجینه را دارد. بهرحال از شهریور سال قبل کار ساخت این مستند را شروع کردم. هر چند که دوست دارم تا شهریور امسال که جشن خانه سینما برگزار می شود کار آنرا به اتمام برسانم. منتها بستگی به بقیه دارد. مثلا من قسمتهایی که فقط مادربزرگم حضور دارد را کار کرده ام که حدودا شصت درصد کار را تشکیل می دهد اما تنظیم وقت با کسانی که باید با آنها مصاحبه کنم بسیار سخت است. مثلا چند روز قبل بعد از مدتها توانستم با آقای محمد ورشوچی مصاحبه کنم که از سن بیست سالگی با مادربزرگم در زمینه تئاتر همکار بوده اند.

    عوامل تولید این پروژه چه کسانی هستند؟

    تهیه و کارگردانی این کار با خودم میباشد و آقای احمدلو تدوین آن را انجام میدهند. تصویر بردار آقای عبدالله عبدی نسب، و صدابردار نیز آقای علی اسکندرزاده هستند.

    خانم ماه چهره خلیلی با توجه به اینکه شما از کودکی به انگلستان رفتید و حدود بیست سال هم در آنجا زندگی کرده اید، با اینحال زبان فارسی را بسیار خوب صحبت میکنید لطفا برای ما توضیح می دهید که چگونه اینقدر به زبان فارسی تسلط پیدا کرده اید؟

    من زبان فارسی را بعد از انگلیسی یاد گرفتم. حدود پانزده سالم بود که به کلاسهای یادگیری زبان فارسی رفتم و تا شش هفت سال بطور فشرده روی زبان فارسی کار کردم تا جایی که دیگر شعر فردوسی را نیز بخوبی می فهمیدم حتی خط نستعلیق را هم یاد گرفتم البته این را هم باید بگویم که پدر و مادرم از همان ابتدا در منزل با من فارسی صحبت می کردند.

    به نظر من پیشرفت شما در سینما در این چهار سالی که در ایران هستید بسیار قابل توجه بوده است، نظر خود شما در این مورد چیست؟

    خیلی ممنون. ببینید، یا من وارد کاری نمی شوم و یا اگر وارد شدم تلاش میکنم با همه وجودم آنرا تا آخر ادامه دهم.وقتی که من در انگلستان کارهایم را جمع و جور کردم و برای بازی در سریال” در چشم باد” به ایران آمدم، فردای همان روز ورود به ایران، به ماسوله رفتم در حالی که من تا آن زمان ماسوله را ندیده بودم. در آنجا برای اقامت گروه، خانه های کاه گلی ساخته بودند. آنجا سوسک، موش، خروس، بوقلمون،شتر، خلاصه همه جور حیوانی بود. درحالیکه من در وسط لندن زندگی کرده بودم و تا آن موقع با هیچ حیوانی تماس نداشتم. زمانی که در ماسوله از سر صحنه فیلمبرداری می آمدیم، سر تا پای ما پر از گل و لای بود در حالی که ما حتی آب گرم درستی هم نداشتیم. سردی هوا و دوری ازخانواده را هم اضافه کنید و با اینکه لحظات سختی را مخصوصا در روزهای اول داشتم اما من تصمیم خودم را گرفته بودم. در پروژه “مختارنامه” هم، سختی دیالوگهای آقای میرباقری برای من ایجاد مشکل کرده بود طوریکه دیالوگها را برایم به انگلیسی می نوشتند تا من معنی آنها را بهتر بفهمم. همین مسئله باعث شد تا من نزد آقای سمندریان بطور خصوصی آموزش ببینم. سینما برای من یک موضوع جدی ست. یک امر کاملا مقدس، که کار در آن برای من بسیار دوست داشتنی است.

    در مورد تحصیلات و فعالیتهای مختلفی که در انگلستان داشتید برایمان بگوئید؟

    من فارغ التحصیل آکسفورد در رشته معماری هستم. در دوران دانشجویی مقالات زیادی را برای مجلات مد و زیبایی می نوشتم. چون در آن موقع آموزش گریم هم میدیدم بنابراین نسبت به کالاهای جدیدی که در این زمینه به بازار می آمد اطلاعات خوبی داشتم. تحصیلاتم که به پایان رسید، دو سه ماهی را در دفتر معماری کار کردم که محیط مردانه ای داشت و تمام پرسنل آن بغیر از من انگلیسی بودند. در همین زمان نشریه ای که با آن کار کرده بودم، تصمیم گرفت مجله جدیدی را منتشر کند و سردبیری مجله جدید را به من پیشنهاد کردند. من هم چون فضای کار در مجله را خیلی دوست داشتم، این پیشنهاد را قبول کردم.

    پس چرا ادامه ندادید؟

    شاید به این خاطر که سینما جذابیت بیشتری نسبت به کار در مجله برای من دارد. البته من الان هم کار ژورنال را خیلی دوست دارم مثلا چندی قبل یکی از مجلات داخلی که تازه منتشر شده است مدیریت هنریشان را به من پیشنهاد دادند اما وقتی که به من یک شماره از مجله را نشان دادند، دیدم در همان ابتدا و در صفحه اول مصاحبه با آقای عطاران را چاپ کرده اند. یعنی هیچ ریتمی برای معرفی مطالب مجله در نظر گرفته نشده بود. به این نتیجه رسیدم که امکان رعایت اصولی حرفه ای که در انگلستان بکار می بردم، در اینجا وجود ندارد. رنگ آمیزی ها درست نیست، محل قرار گرفتن جدول و یا پوستر بازیگران مناسب نیست و شما با یک کار حرفه ای و تخصصی روبرو نیستید. برای همین ادامه ندادم.خب برسیم به فیلم “نقاب”. بحثهای زیادی در مورد این فیلم مطرح شده است. حتی چند روز قبل ارشاد از مردم بخاطر اکران این فیلم عذرخواهی کرد.

    شما بعنوان یکی از بازیگران این فیلم چه نظری دارید؟

    در مورد “نقاب” پرسشهای زیادی از من می شود. فیلمنامه “نقاب” بسیار جذاب بود که البته با توجه به حال و هوا و فضای چهار سال قبل، نوشته شده بود که متاسفانه با مشکلات و جرح و تعدیلهای زیادی روبرو شد. بر عکس آنچه که گفته می شود که داستان فیلم بر جامعه تاثیر منفی می گذارد، من فکر میکنم که داستان فیلم بازتاب ناهنجاریهای موجود در جامعه است. کافیست شما نگاهی به صفحه حوادث روزنامه ها بیاندازید آنوقت مشاهده خواهید کرد که نه تنها فیلم “نقاب” تاثیر منفی بر جامعه ندارد بلکه وجود فیلمی مانند “نقاب” لازم است تا هشداری باشد برای جامعه و دختران جوان که فریب افراد سودجو را نخورند. ما حتی می بینیم که در فیلم، امین حیایی هم بخاطر تنگناهای اقتصادی فریب پارسا پیروزفر را می خورد و اینها بخشی از واقعیتهای موجود در جامعه میباشد.

    قاچاق فیلم بحث امروز سینمای ایران است. نظر شما در این مورد چیست؟

    من نظر کاملا منفی نسبت به این موضوع ندارم. درست است که این کار سرقت است و کار خوبی نیست ولی مشکل قاچاق بیشتر از آنکه معضلی اجتماعی باشد، معضل تکنولوژی ست. مادر بزرگم تعریف میکند زمانی مردم برای دیدن تئاتر چنان صفهای طویلی تشکیل میدادند که در داخل سالن تئاتر جایی برای سوزن انداختن نبود. اما وقتی تلویزیون آمد دیگر کسی برای تئاتر صف نبست. الان هم همینطور است. شاید تا بیست سال دیگر اصلا دیگر سینمایی نباشد و وسیله دیگری جای آن را گرفته باشد. این گذر زمان است و این مشکل منحصر به ایران هم نیست تمام دنیا حتی هالیوود نیز این مشکل را دارند. با این تفاوت که سینمای ایران خیلی شکننده تر است.همینطور است. وقتی فیلمی در آمریکا به نمایش در می آید. تهیه کننده علاوه بر فروش فیلم از دیگر وسایل تبلیغی فیلم مانند عروسک، لباس و پوستر و خیلی چیزهای دیگر کسب درآمد میکند اما در ایران فیلمساز از این مزایا بی بهره است ضمن اینکه ما در اینجا قانون کپی رایت نداریم.

    خانم ماهچهره در حال حاضر مشغول چکاری هستید؟

    البته در حال حاضر مشغول نگارش فیلمنامه ای با نام “جابجا” هستم که طرح آن به شدت مورد استقبال تهیه کننده قرار گرفته و قرار است شاهد(احمدلو) آن را کارگردانی کند. این فیلمنامه را می بایست تا سه ماه دیگر آماده کنم. بغیر از نوشتن فیلمنامه فیلم های کوتاهم، تجربه دیگری در این زمینه نداشتم. هر چند که من سال گذشته دوره های فیلمنامه نویسی و مستند سازی را در لندن گذرانده ام و این اولین تجربه من در زمینه فیلمنامه نویسی ست.

    آینده را چگونه می بینید؟

    الان اول کار من است و من هنوز در ابتدای راه هستم . خیلی چیزها هست که باید بدانم. هر وقت سر صحنه هستم مدام از عوامل گروه در مورد نحوه کارشان سوال می کنم. بالاخره مطالبی هست که در آینده به کار من میآید. شاید در آینده فیلم بلند هم ساختم هر چند که در ذهنم ایده های بسیاری برای مستند سازی دارم.ن

    ظرتان در مورد کارگردانان زن سینمای ایران چیست؟

    خب نسبت به همه آنها یک جور حس افتخارآمیزی دارم. در انگلیس فیلم “دو زن” خانم میلانی را نمایش دادند و جایزه هم برد، برای من که آنجا زندگی می کردم این مسئله خیلی جالب ومهم بود که می دیدم یک زن در ایران فیلمی ساخته و فیلمش را در انگلیس نمایش می دهند و اتفاقا جایزه هم می برد.

    میان بازیگران زن ایرانی کار کدام را می پسندید؟

    من همیشه بازی خانم گلاب آدینه را دوست داشته ام. از قدیمی ها هم کار خانم آذر شیوا را دوست دارم و البته از میان بازیگران قدیمی تر از ایشان هم بازی مادر بزرگم را می پسندم. ببینید اگر شما از من بپرسید که کدام خواننده را دوست دارید و یا بهترین فیلم از دیدگاهت کدامست؟ جواب من اینست که من آهنگ های بخصوص یک خواننده را دوست دارم و یا بازی فردی را در یک فیلم دوست دارم ولی ممکن است در فیلمی دیگر دوست نداشته باشم بنابراین بیشتر به دنبال سلیقه های خودم هستم.

    رابطه شما با موسیقی سنتی ایران چگونه است؟

    بسیار خوب. عالی. چون دایی من آقای حسین فرهاد پور در شیراز موسیقی کار میکرد و کسی بود که قیچک را معرفی کرد. بهر حال با موسیقی بی ارتباط نبودم و نیستم. در لندن هم چون از ایران دور بودم به فرهنگ، دین و زبان وطنم علاقمندی بیشتری نشان میدادم. اصولا انسان از هر چیزی که دور باشد نسبت به آن مشتاق تر میشود. زمانی که آقای شهرام ناظری در لندن کنسرت می گذاشت، محال بود که نروم. و یا حتما در کنسرت کامکارها که معمولا هر دو سال یکبار در لندن برگزار میشد شرکت می کردم. هر چند که ممکن است ، کسی که در ایران زندگی میکند نسبت به فرهنگ و سنت ایرانی بخاطر اینکه همیشه در دسترسش بوده حساسیت کمتری نشان بدهد.

    نگاه اروپایی ها، بخصوص در انگلیس نسبت به سینمای ایران چگونه است؟

    سوال خیلی خوبی کردید. سینمای ایران خیلی در اروپا شناخته شده است آنقدر که در آنجا از سینمای ایران قدردانی می شود در کشور خودمان نمی شود. موقعی که من در کلاسهای تئاتر لندن شرکت میکردم، در یکی از کلاسهای بازیگری، آقایی که استاد ما بود از تمامی شاگردان ملیت آنها را می پرسید هنگامی که من به او گفتم که ایرانی هستم، او سریع گفت: کیارستمی ، مخملباف و بعد به شاگردان کلاس گفت که سینما را از این خانم بپرسید. این حرکت استاد برای خود من غیرمنتظره بود چرا که در آن زمان اینقدر شناخت از سینما نداشتم ولی ابهت سینمای ایران در اروپا بسیار زیاد است. چیزی که برای من خیلی جالب بود و شاید خیلیها ندانند اینست که سینمای ایران بالاترین رکورد در کسب جوایز بین المللی سینما در سطح جهان را داراست. فقط “لاک پشتها پرواز میکنند” حدود سی و نه جایزه بین المللی در سطح الف را بدست آورده است. ولی باز سینمای ایران آنطور که باید، شناسانده نمی شود. شاید خودمان در این زمینه کم کاری میکنیم. بعضی اعتقاد دارند که فیلمهای ایرانی به این دلیل مورد توجه قرار می گیرند که به ناهنجاری ها و فقر موجود در ایران می پردازند من اصلا چنین اعتقادی را ندارم. اتفاقا خیلی از ایرانیهای ساکن اروپا نیز به فیلمهای ایرانی از این زاویه نگاه می کنند. پیش خودشان می گویند:”ما بیائیم فیلم ایرانی تماشا کنیم که مثلا دو تا پیت حلبی و یا دو تا معتاد ببینیم، همین قدر که از وطنمان دور هستیم برایمان سخت است حالا دیدن بدبختیهای موجود در ایران دیگر چه جذابیتی دارد؟” در حالیکه من نه تنها این نظر را قبول ندارم بلکه حتی اگر بخواهند فیلم ایرانی تماشا کنند، در سینماها جای خالی پیدا نخواهند کرد چرا که آنقدر برای دیدن فیلمهای کیارستمی و مخملباف ودیگران صف می بندند و از آموزشگاههای سینمایی برای دیدن این فیلمها به سینماهای مخصوص فیلمهای فرهنگی هجوم میآورند که اصلا صندلی خالی پیدا نمی کنید.نکته دیگر اینست که کارگردان ایرانی شخصی را نیاورده، بنشاند و بگوید که تو نقش معتاد را بازی کن که نشان دهیم مثلا در ایران معتاد زیاد است یا مثلا نشان دهیم که در ایران خرابه زیاد است. خب، مگر غیر از این است؟ مگر اینها حقیقت ندارد؟ اگر در فیلمها این صحنه ها هست، یعنی اینها وجود دارد.

    فیلمی بوده که از بازی در آن پشیمان باشید؟

    من از بازی در فیلمهایی که تا الان بازی کرده ام راضی هستم چرا که با کارگردانهایی کار کرده ام که هم در کارشان عالی بوده اند و هم من نسبت به آنها شناخت داشته ام. مثلا کار آقای رئیسیان را در لندن دیده بودم و جایزه هم گرفته بودند، آقای الوند را که می شناختم و آقای جوزانی را هم که فیلمهایش در دانشگاه های نیویورک تدریس می شود. آقای میرباقری و آقای دری هم که شناخته شده هستند. بهر حال قصد من اینست که همیشه در پروژه های خوب و حرفه ای مشارکت داشته باشم.

    حرفی مانده که بخواهید در آخر بیان کنید؟

    صحبتی که میخواهم در آخر به آن بپردازم اینست که ما خودمان سینمای ایران را جدی نمی گیریم در حالی که در خارج، از سینمای ایران قدردانی بسیاری می شود. من فیلم “عید قربانی” خودم را مثال میزنم. ببینید من بعد از حدود بیست واندی سال به ایران آمدم. مادرم یک عمر در انگلیس به من اسلام را یاد داده بود و من در ایران فیلمی مستند در مورد مذهب کشورم ساختم. با شناخت کمی که من از ایران داشتم، با اینحال به بندر ترکمن رفتم تا فیلمی درباره عید قربان بسازم ولی تنها یک جایزه از جشنواره سفر گرفتم. هر چند که خیلی لطف کردند ولی این در حالی ست که در جشنواره های خارجی، جوایز بسیاری به من داده شد. تازه در جشنواره سفر هم عده ای انتقاد کردند که شما به این خانم بخاطر بازیگر بودنش جایزه میدهید. سوال من اینست، آیا در جشنواره های خارجی هم میدانستند که من بازیگر هستم. من فیلمم را برای جشنواره های رویش، رشد، قرآن، تبریز و … فرستادم اما آنها حتی حاضر نشدند که این فیلم را نمایش دهند. من جایزه نمی خواستم. من فقط میخواستم فیلمم دیده شود چرا که فیلم اولم بود. می خواستم از نظر دیگران استفاده کنم تا ببینم آیا از پس این کار برآمده ام یا نه؟ آیا میتوانم این راه را ادامه دهم؟ در جشنواره سفر آقایی که شغل قصابی داشت بطور اتفاقی فیلم را دیده بود، پیش من گریه میکرد. می گفت که دیگر نمی تواند هیچ گوسفندی را سر ببرد. می گفت که هیچ وقت فکر نکرده که این گوسفند موقع بریده شدن سرش چه احساسی دارد. خب این برای من خیلی ارزش دارد.

    شاید نگاه انتقادی شما باعث شده تا این فیلم را نمایش ندهند؟

    درست است که من با سر بریدن گوسفندان مشکل دارم ولی از نگاه گوسفندی که در فیلم حرف می زند، این کار درستی است و ماموریتی ست از جانب خدا.

    خانم خلیلی، خیلی ممنون از شما که در این مصاحبه شرکت کردید و این طور صریح نظرات خود را برای ما و خواننده های سایت ایراسان بیان کردید.

    ماهچهره خلیل، نگین محسنی، بهاره افشاری و دیگر بازیگران سریال کلاه پهلوی

    توضیحی که بتواند به ما در رفع لینک خراب کمک بکند. مثلا چه کیفیتی و چه قسمتی از این سریال مشکل خرابی دارد.





    تلگرام ته موویز

    عکس های جدید پیر داغر Pierre Dagher

    گالری عکس های جدید پیر داغر Pierre Dagher

    آرشیو عکس های جدید پیر داغر (سرگرد فتاحی)

    سرگرد بهروز فتاحی (پیر داغر) و زینت الملوک جهانبانی (لعیا زنگنه)

    در سریال «مدار صفر درجه» حسن فتحی (سکانس دادگاه زینت)

    سرگرد بهروز فتاحى شخصیت داستان «مدار صفر درجه» به شدت ایرانى است، ویژگى هاى قهرمان سریال حسن فتحى آمیزه اى از وظیفه شناسى، احساسات انسانى، صلابت و تیزبینى است. شاید جدا از شخصیت پردازى، یك موضوع دیگر باشد كه كارآگاه فتاحى را براى بینندگان جذاب مى كند و آن زیبایى كار بازیگر این نقش است .

    «پیر داغر» هنرپیشه اى كه به این نقش جان بخشیده، بازیگرى عرب زبان و مقیم بیروت است. او كه بنا به اصرار فتحى به سریال «مدار صفر درجه» دعوت شده، با اندكى تغییر در چهره و نوع بازى اش به همتاى ایرانى خود مبدل شده تا آنجا كه بسیارى از بینندگان تا لحظه خواندن این مصاحبه تصور مى كرده اند او یك بازیگر تازه وارد «ایرانى» است.داغر البته در لبنان هنرپیشه اى معروف و شناخته شده است كه هر از گاهى در آثار سورى نیز به ایفاى نقش مى پردازد. او تاكنون در چهل سریال و چند فیلم سینمایى بازى كرده كه از این میان در 10 سریال در سوریه جلوى دوربین رفته است . پیر داغر مدرك كارگردانى ـ بازیگرى از دانشگاه عالى بیروت دارد و در آخرین فعالیت تلویزیونى خود در نقش «ابوعبیده» و در سرى دوم سریال «خالد بن ولید» به كارگردان غسان عبدالله ظاهر شده است، سریالى كه به گفته خودش در 3-4 ماه تولید شده و در ماه مبارك رمضان در برخى كشورها روى آنتن رفته است. فیلم رمانتیك «ماریا» هم از جمله آخرین كارهاى سینمایى اوست. داغر در تئاتر هم فعالیت زیادى داشته كه در این زمینه به آخرین نمایشش «چه گوارا» مى توان اشاره كرد كه در آن نقش فیدل كاسترو را بازى كرده است. این بازیگر در فیلم ویدئویى ـ سینمایى «افسانه هولوكاست» به كارگردانى عبدالحسن برزیده هم بازى كرده كه آماده پخش از شبكه جهانى سحر است.بازیگر نقش سرگرد فتاحى چند ماهى در ایران حضور داشته و در شرایطى كه «مدار صفر درجه» در سكوت خبرى ساخته مى شد، جلوى دوربین رفته است. او از مردم ایران، همكارى با گروه سازنده و شخصیت سرگرد فتاحى خاطرات زیادى با خود به لبنان برده و تأكید كرده كه با آنها زندگى مى كند.گفت وگوى «ایران» با پیر داغر تلفنى انجام شد، آن هم زمانى كه سرهنگ ارسیا و همپالكى صهیونیست اش را در قسمت بیست و پنجم سریال به گلوله بسته و عاشقانه دل به تقدیر سپرده بود. در این گفت وگو «مختار پرتو» زحمت ترجمه را برعهده داشت، گرچه گفت و گوى رخ به رخ آن هم به زبان بدون واسطه حاوى ارزش هاى دیگرى است.

    آلبوم عکس های جدید پیر داغر Pierre Dagher

    گالری عکس های جدید پیر داغر Pierre Dagher

    آقاى داغر، بازى در سریال «مدار صفر درجه» چگونه اتفاق افتاد؟ آیا شما قبل از این همكارى، با حسن فتحى آشنا بودید؟

    من 2 سال پیش از شروع كار در سریال «مدار صفر درجه» با آقاى فتحى آشنا شده بودم. او پیش از این سریال براى ساخت یك فیلم ویدئویى ـ سینمایى به نام «رؤیاهایت را به خاطر بسپار» به بیروت آمده بود و من به همراه نادى ابراهیم [ بازیگر نقش تئودور در سریال مدار صفر درجه ] با فتحى همكارى كرده بودیم. او همان زمان به من گفت در حال نوشتن یك سریال تاریخى است، بعد كه به ایران برگشت با یكدیگر در تماس بودیم و وقتى كار شروع شد، براى بازى در نقش «سرگرد فتاحى» به ایران دعوت شدم.

    آیا شما قبل از ورود به ایران و بازى در این سریال یا حتى آن فیلم ویدئویى از سینما و تلویزیون ایران شناختى داشتید؟

    البته آشنایى داشتم اما این شناخت چندان شفاف و روشن نبود. من پیش از آن با برخى گروه هاى فیلمسازى كه به بیروت آمده بودند همكارى كرده بودم و یك شناخت كلى از سینماى ایران داشتم. وقتى كار فیلمبردارى و تولید آثار ایران را مى دیدم، متوجه مى شدم كه با آرامش و بدون عجله كار مى كنند و این براى من خیلى خوب بود. آنها خیلى دقت مى كردند كه كارشان خوب پیش برود و محصول نهایى خوب ساخته شود. به نظر من ایرانى ها هم در سینماى جدى [ هنرى] و هم سینماى مخاطب عام [ تجارى] خیلى با آرامش كار مى كنند. من در لبنان از پشت صحنه چند فیلم ایرانى دیدن كردم و از نزدیك با سینماگران ایرانى آشنا شدم، حتى چند فیلم را كه براى جشنواره ها ساخته شده بود، دیدم و بسیار شگفت زده شدم.

    شخصا از سینما و تلویزیون ایرانى چه آثارى در ذهنتان باقى مانده است؟

    سریال حضرت یوسف(ع) را یادم مى آید كه اینجا فیلمبردارى مى كردند، همچنین وقتى به تهران آمدم، در شهرك سینمایى فیلم «فرزند صبح» را فیلمبردارى مى كردند و در آنجا با بهروز افخمى آشنا شدم. من یك دوست ایرانى دارم كه نامش سعید ملكان است و در كارهاى لبنانى به عنوان گریمور همكارى مى كند. من و او درباره سینماى ایران همیشه حرف مى زنیم و بحث مى كنیم. در مجموع سینماى ایران را در سال هاى اخیر شناختم و قبل از این شناخت زیادى از سینماى شما نداشتم.

    آیا از سینماگران مطرح ایرانى مانند عباس كیارستمى، رخشان بنى اعتماد و دیگران فیلمى دیده اید یا شناختى از آثارشان دارید؟

    متأسفانه سینماى ایران از جهان عرب دور است و مردم كشورهاى عربى را با سینماى ایران آشنا نكرده اند.

    در یك نگاه كلى سینماى ایران را به نسبت دیگر كشورها چگونه ارزیابى مى كنید؟

    من در این سطح و اندازه نیستم كه درباره سینماى بزرگ ایران نظر بدهم. اما معتقدم شما یك وجه تمایز با سینماى دیگر كشورها دارید و این كه تنوع فیلم هاى شما خیلى زیاد است. بعضى از كارهاى سینمایى شما جهانى است و در سطح اول سینماى دنیاست و من مى دانم كه برخى از فیلم هاى شما در جشنواره هاى جهانى مورد استقبال قرار گرفته است. در مجموع هم آثار تلویزیونى شما و هم فیلم هاى سینمایى تان از تمامى جهات داراى استانداردهاى جهانى است و مى تواند جزو آثار برتر قرار بگیرد.

    آقاى داغر، شما موفق به دیدن سریال «مدار صفر درجه» شده اید؟

    نه، ندیدم. اما به طور پراكنده درباره آن مطالبى شنیده ام. اخیراً در سرى دوم سریال «خالد بن ولید» بازى كردم كه در این سریال همكاران عبدالله اسكندرى طراح چهره پردازى، به عنوان گریمور همكارى مى كردند. آنها در این مدت به ایران مى رفتند و برمى گشتند، بنابراین همین دوستان برایم تعریف مى كردند كه در قسمت هاى مختلف چطور بودم و چطور بازى كرده بودم. به هر حال خودم دوست دارم آن را ببینم.

    حتى هنگام تصویربردارى و روى میز تدوین هم قسمت هایى از كار یا بازى خودتان را ندیدید؟

    نه، اصلاً. البته به من قول داده اند كه وقتى پخش سریال تمام شد DVD آن را برایم بفرستند.

    اگر ممكن است، كار در سینما و تلویزیون لبنان را با كار در این سریال و آن فیلم ویدئویى ایرانى مقایسه كنید، تا تصویر بهترى از موقعیت سینمایى 2 كشور به دست بیاوریم.

    واقعاً شما از ما پیشرفته تر هستید و مدت زیادى زمان لازم است تا ما هم در این زمینه پیشرفت كنیم. بعضى از موضوعاتى كه شما درباره آنها فیلم مى سازید ما كمتر كار كرده ایم، یكى از موضوعات، مضامین انسانى است. اصلاً وارد شدن به موضوعات انسانى براى ما خیلى سخت است، اما شما آن را بارها تجربه كرده اید. امیدوارم سینماى ما به موقعیتى برسد كه درباره موضوعات مختلف كار كند.

    شما در سریال «خالد بن ولید» یك نقش تاریخى دارید و در سریال «مدار صفر درجه» هم نقشى در یك داستان تاریخى بازى مى كنید. كار در این ژانر خاص چقدر در 2 كشور با هم متفاوت است؟

    ببینید. ما در كشورهاى عربى وقتى یك سریال تاریخى مى سازیم سعى مى كنیم در چند ماه آن را به پایان برسانیم. هدف از این نوع سریال ها بیشتر پخش در ایام ماه مبارك رمضان است و جنبه تجارى [سرگرم كنندگى] دارد. ما در این سریال ها خیلى به سمت تفصیلات و جزئیات نمى رویم. كارگردان هاى ما تمام انرژى شان را روى تولید هرچه سریع تر كار مى گذارند و به نوعى شتابزده اند. اما در كارهاى تاریخى شما وضع متفاوت است. شما به كوچك ترین جزئیات در طراحى صحنه و لباس، بازى ها، فیلمبردارى و… دقت مى كنید و سعى مى كنید همه چیز در جاى درست خود قرار بگیرد. به خاطر همین وسواس هاست كه سینماى ایران از سینماى جهان عرب موفق تر است.

    شما با كشورهاى دیگر هم در زمینه بازیگرى همكارى كرده اید؟

    بله. كشورهایى مانند سوریه كه عرب زبان هستند.

    شما در سریال «مدار صفر درجه» با بازیگران چند كشور مانند ایران، فرانسه، مجارستان و لبنان همبازى بودید، كار در سریالى كه هركس به زبان خودش بازى مى كرد، احتمالاً براى شما یك تجربه كاملاً جدید بوده، درست است؟

    این سریال، مهم ترین تجربه كارى من بود. به نظرم تجربه اى بسیار، بسیار غنى بود و البته كار سخت و سنگینى هم داشتم. این تجربه اى بود كه همیشه درباره آن صحبت خواهم كرد وهیچ وقت آن را فراموش نمى كنم.

    آیا بازى در مقابل كسى كه با زبان دیگرى حرف مى زد و شما به زبان خودتان پاسخ مى دادید، قدرى از كیفیت بازى و احساس شما كم نمى كرد؟

    در صحنه هایى از فیلم كه با بازیگران غیرعرب همبازى بودم، اصلاً نمى فهمیدم كه بازیگر مقابلم چه مى گوید، یعنى موضوع آن را مى دانستم، اما كلمه به كلمه آن را درك نمى كردم. خب این روى احساسات من تأثیرمى گذاشت، اما سعى مى كردم قدرت و انرژى بیشترى بگذارم و آن را به بهترین شكل بازى كنم.

    البته تلاش شما دیده مى شود و دلیل آن هم ارتباطى است كه بینندگان سریال با شما به عنوان یكى از 3 شخصیت اصلى نزدیك شده اند.

    برایم خیلى مهم است كه بدانم بینندگان چه نظرى درباره بازى من دارند. شما نظرتان چیست؟ مردم چه مى گویند؟ آیا خوششان آمده یا نه؟

    همان طور كه گفتم كار شما دیده شده و بسیارى پیش از خواندن مصاحبه حتى فكر نمى كرده اند كه شما یک بازیگر خارجى هستید.

    چه جالب. خدا را شكر. اگر واقعا نظر مردم هم همین باشد خیلى خوشحال مى شوم. من واقعا نقشم را دوست دارم چون شخصیتى با احساس، شجاع و با شهامت است و این را هم بگویم كه براى یک بازیگر افتخارى است كه بتواند نقش هاى متفاوت را بازى كند.

    خودتان موقع بازى احساس مى كردید كه به عنوان یک ایرانى بازى مى كنید؟

    من نمى توانم از خودم تعریف كنم. تنها باید بگویم سعى مى كردم به آن نقش جان ببخشم و تمام تلاشم را مى كردم كه خوب كار كنم، چون موفقیت در این نقش برایم خیلى مهم بود.

    حالا كه صدایتان را مى شنوم؛ احساس مى كنم صداى بهرام زند كه به عنوان دوبلورتان به فارسى صحبت كرده است، بسیار شبیه صداى شماست.

    من وقتى ایران بودم دوبلور نقشم را از نزدیك ملاقات كردم و كار دوبله فیلم هاى ایرانى را دیدم. شما واقعاً از نظر دوبله در سینما و تلویزیون قوى و مانند یك غول هستید. مطمئنا وقتى سریال را ببینم غافلگیر مى شوم و حتى ممكن است خودم را نشناسم. خیلى مهم است كه صدایى پیدا كرده اند كه نزدیك صداى خودم باشد، من مى دانم كسى كه جاى من حرف زده آدم باسابقه و موفقى است و این موضوع به كیفیت بازى من هم كمك مى كند.

    رابطه شما با حسن فتحى چطور بود؟

    خیلى راحت بودم. لازم است از ایشان و تهیه كننده تشكر كنم چون واقعا احساس مى كردم در خانه ام هستم.

    نه، منظورم رابطه شما با ایشان به عنوان كارگردان سریال است.

    او آدم دقیقى بود و من در هیچ مورد احساس كمبودى نمى كردم.

    با توجه به این كه یک واسطه به عنوان مترجم نظرات شما و كارگردان را به هم منتقل مى كرد، آیا این موضوع مانع ارتباط بهتر بازیگر و كارگردان نبود؟

    مترجم نقش مهمى در این نوع همكارى ها دارد. او هم باید امانتدار باشد و هم بتواند حس دو طرف را به هم منتقل كند. در این جا مترجم طرح این عوامل را رعایت كرد. اما من و او سعى كردیم با هم دوست شویم و به هم عادت كنیم، این صمیمیت در نتیجه كار خیلى تأثیر داشت، از سوى دیگر مترجم فقط ترجمه كلمه به كلمه انجام نمى داد بلكه سعى مى كرد كه معناى جمله ها را توضیح بدهد و احساس آن را منتقل كند.

    ارتباط شما با دیگر بازیگران چگونه بود؟

    در این سریال دوستان خوبى پیدا كردم و به خصوص با شهاب حسینى خیلى نزدیک بودم.

    سر صحنه و در حین بازى چطور؟

    بازیگران سریال خیلى سعى مى كردند كه به من نزدیك تر شوند و رابطه حسى بهترى پیدا كنیم، آنها مرا به رستوران و قهوه خانه سنتى مى بردند و از ایران برایم حرف مى زدند و مى خواستند من احساس كنم با آنها در یك خانواده ام. این روابط در بازى هاى ما مقابل یكدیگر هم تأثیر مى گذاشت.

    به نظر شما بازیگران ایرانى در چه سطح كیفى قرار دارند؟

    اولاً بازیگرانى ایرانى خیلى توانا هستند و ثانیاً این كه در نقش هاى متنوعى بازى مى كنند و این روى كیفیت كارشان تأثیر مى گذارد. من در این مدت همكارى از آنها چیزهاى زیادى یاد گرفتم.

    آیا دوست دارید باز هم به ایران بیایید و این بار در یك فیلم سینمایى بازى كنید؟

    بله. سینماى ایران را خیلى دوست دارم و علاقه مندم در یك فیلم سینمایى به ایفاى نقش بپردازم. كار در ایران براى من تجربه خوبى بود و اگر یك فیلمنامه خوب پیشنهاد شود كه نقش خوبى داشته باشد و نزدیك به من باشد حتما بازى مى كنم.

    پیر داغر و نقش آفرینی در فیلم سینمایی زبان مادری 1392
    دانلود این فیلم

    جدا از شما چند بازیگر دیگر عرب هم در سریال «مدار صفر درجه» بازى مى كردند، درباره این موضوع، چه نظرى دارید؟

    این موضوع یك تجربه جدید براى تلویزیون ایران بود كه با بازیگران چند ملیت دیگر همكارى مى كرد. این تجربه قابل تكرار است و به نظرم من این رایحه طعم و مزه جدیدى بود كه توسط بازیگران چند كشور به آن داده بودند. وقتى قرار است كار بزرگى انجام شود باید یك سرى استعدادهاى قوى در آن شركت داشته باشند، نیروى انسانى در این سریال نقش مهمى داشته است.

    حالا كه با شما گفت و گو مى كنیم، آخرین قسمت هاى سریال پخش شده و احتمالاً در این قسمت بازى شما به پایان مى رسد، یكى، دو هفته دیگر هم این سریال به پایان راه خود مى رسد، از این كه چنین چیزى مى شنوید چه احساسى پیدا مى كنید؟

    دنیا همین است دیگر! واقعیت زندگى است، چه مى شود كرد! من تنها آرزو مى كنم. این پایان، آغازى باشد براى پیر داغر كه باز هم بتواند در كارهاى ایرانى مؤثر باشد.

    پیر داغر در تهران

    پیر داغر: بازی در «33 روز» بسیار سخت بود

    پیر داغر تاکید کرد: «33 روز» کار کاملی نیست و من از بازی خودم 70 درصد راضی هستم و این نقش دارای محدودیت‌هایی بود.

    وی با بیان این که طرفدار حزب الله لبنان نیست، افزود: این کار اما یک اتفاق معین را به تصویر کشیده است.

    پیر داغر در فیلم زبان مادری

    پیر داغر در سریالfenjan al dam

    گالری عکس های جدید پیر داغر Pierre Dagher

    آرشیو عکس های جدید پیر داغر Pierre Dagher

    آلبوم عکس های جدید پیر داغر Pierre Dagher

    سریال مدار صفر درجه

    دانلود موزیک تیتراژ سریال مدار صفر درجه

    دانلود فیلم ایرانی زبان مادری با بازی پیر داغر

    مصاحبه با ناتالی متی (بازیگر نقش سارا در مدار صفر درجه)

    سکانس برگزیده ای از سریال مدار صفر درجه با بازی شهاب حسینی

    توضیحی که بتواند به ما در رفع لینک خراب کمک بکند. مثلا چه کیفیتی و چه قسمتی از این سریال مشکل خرابی دارد.





    تلگرام ته موویز

    محسن یگانهبه همراه همسرش

    شیلا خداداد در کنار پسرش

    ایلیکا عبدالرزاقی

    جدیدترین دلنوشته بنیامین بهادری
    (همسر بنیامین چند ماه پیش در یک حادثه رانندگی درگذشت)

    نگار جواهریان و ریما رامین فر – ونیز

    مهناز افشار، مرجانه دلدارگلچین

    خانم فراهانی مادر گلشیفته فراهانی… هما روستا تئاتر شهر

    نفیسه روشن و همسرش

    هانیه توسلینمایش فیلم خط ویژه

    دانیال حکیمی و پسرش دانا

    آناهیتا نعمتی

    روناک یونسی و همسرش محسن میری

    مهناز افشار

    روناک یونسی و پسرش

    ریما رامین فر

    سپند امیرسلیمانی و همسرش

    جواد عزتی و همسرش و بهنوش طباطبایی و همسرش مهدی پاکدل

    بهاره افشاری

    جواد عزتی و همسرش مه لقا باقری

    محمود پاک نیت و همسرش مهوش صبر کن

    ترانه علیدوستی و همسر و فرزندش

    هانیه توسلی -کیش

    شاهرخ استخری و دخترش

    شقاقیق دهقان و مهراب قاسمخانی

    شقایق فراهانی و محمدرضا فروتن

    محمود پاک نیت و همسرش مهوش صبر کن

    مراسم تجلیل از سریال پایتخت

    شهاب حسینی و میلاد کی مرام

    مهران احمدی یا همون بهبود فریبا

    مسعود رایگان و همسرش رویا تیموریان

    شاهرخ استخری و دخترش

    ترانه عليدوستي اين روزها پاي ميز گريم

    احسان خواجه امیری، علی لهراسبی، مهدی یراحی – فروردین 93

    امیر رضا دلاوری و دخترش شاهرخ استخری و دخترش

    بابا اتی ( جواد عزتی و همسرش )

    مهدی مهدوی کیا به همراه همسر و فرزندش…

    احمد نجفی به همراه همسر و فرزندانش

    احسان خواجه امیری و همسرش

    جواد عزتی و همسرش مه لقا باقری به همراه هومن سیدی

    حدیث فولادوند و همسرش رامبد شکرابی

    یکتا ناصر

    کوچه یاس


    حدیث فولادوند و رامبد شکرابی


    نیوشا ضیغمی و مازیار فلاحی

    توضیحی که بتواند به ما در رفع لینک خراب کمک بکند. مثلا چه کیفیتی و چه قسمتی از این سریال مشکل خرابی دارد.





    تلگرام ته موویز

    نگار جواهریان -فیلم کوتاه صبح روز بعد

    لاله اسکندری

    فلور نظری – اردیبهشت ۹۳ _ پاریس ٬ فرانسه

    فقیه سلطانی

    شهره سلطانیو سگش

    شهره سلطانیخیلی حیوانات رو دوست داره

    شبنم قلی خانی

    ستاره اسکندری و لاله اسکندری – ظهر جمعه 5 اردیبهشت…

    سارا خوئینی ها در روز خلیج فارس – جزیره کیش

    ریما رامین فر و پسرش، آیین جعفری – اردیبهشت 93

    روشنک عجمیان به همراه همسر و دخترش

    جلیل فرجاد – مارال فرجاد و مادرش

    ترانه علیدوستی – پگاه آهنگرانی

    اندیشه فولادوند

    نگار جواهریان در استرالیا

    آنا نعمتی

    آشا محرابی

    سحر قریشی

    کتایون ریاحی و شهلا ریاحی

    پگاه آهنگرانی و ترانه علیدوستی

    هانیه توسلی

    نیما فلاح و همسرش سحر ولدبیگی

    نگار جواهریان و باران کوثری – پشت صحنه فیلم «هیچ»

    نفیسه روشن

    نسرین مقانو و لاله صبوری

    نسرین مقانلو – رامسین کبریتی

    نسرین مقانلو – رامسین کبریتی

    نسرین ستوده و لاله اسکندری در تالار حافظ

    مهراوه شریفی نیا

    مهدی پاکدل و همسرش بهنوش طباطبایی – مهناز افشار – رستوران لیدوما لانج تقاطع دولت و پاسداران

    محمدرضا گلزار – امین حیایی – سیامک انصاری – الناز شاکردوست – احمد پورمخبر

    نیوشا ضیغمی و همسرش آرش پولاد خان

    روز تولد سی و پنج سالگی بهرام رادان – اردیبهشت 93

    توضیحی که بتواند به ما در رفع لینک خراب کمک بکند. مثلا چه کیفیتی و چه قسمتی از این سریال مشکل خرابی دارد.





    تلگرام ته موویز

    ماشین عروس جشن ازدواج مهدی سلوکی

    مهدی سلوکی در ۱۴ خردادماه سال ۱۳۶۱ در اصفهان به دنیا آمد، پدرش افسر نیروی هوایی ارتش و اصالتا تهرانی است،زمانی که مهدی به دنیا آمد،سرهنگ سلوکیمامور به خدمت در پایگاه هشتم شکاری نیروی هوایی در اصفهان بود و به همین دلیل شناسنامه‌اش را در اصفهان گرفتند پس از پایان ماموریت پدر به همراه خانواده به تهران بازگشت و درمحله نارمک تهرانسکنی گزید.

    مادر او اصالتا اراکی است، فرزند اول خانوادهمحمددر سوم اسفندماه سال ۱۳۵۸ به دنیا آمد، او مجری شبکه تهران است. خانواده سلوکی‌ها اصیل و متعصب و مذهبی‌اند. پدر و مادر هر دو تحصیلکرده و اهل فرهنگ و هنر بودند.

    دوران کودکی مهدی مثل بقیه پسر بچه‌ها، به شیطنت گذشت، در مجتمع مسکونی پایگاه هشتم شکاری مهدی اغلب اوقات با همراهی برادرش مشغول بازی‌های کودکانه بود.

    عکس مهدی سلوکی و همسرش

    دانلود قسمت آخر فصل دوم سریال ستایش

    توضیحی که بتواند به ما در رفع لینک خراب کمک بکند. مثلا چه کیفیتی و چه قسمتی از این سریال مشکل خرابی دارد.





    تلگرام ته موویز

    عکس کارلوس کیروش و همسرش آنا پاولا کیروش

    Carlos Queiroz and his wife : Ana Paula Queiroz

    کی روش در سفر های ایرانگردی

    عکس یادگاری یک دختر بچه هوادار کی روش

    آقای کی روش شما خوش تیپ ترین مرد جهان هستید

    بیوگرافی

    کارلوس مانوئل بریتو لئال کی روش (به پرتغالی: Carlos Manuel Brito Leal Queiroz) (تلفظ پرتغالی: کِی روش) زاده ۱ مارچ ۱۹۵۳ در ناپولاموزامبیک، مربی فوتبال اهل پرتغال است. وی هم‌اکنون سرمربی تیم ملی فوتبال ایران است. موزامبیک در زمان تولد او مستعمره پرتغال بود و والدین او پرتغالی بودند.

    کی‌روش در زمانی که به عنوان بازیکن وارد زمین فوتبال می‌شد، در پست دروازبانی بازی می‌کرد. چندی پس از زمین فوتبال به عنوان بازیکن خداحافظی کرد و به مربیگری رو آورد. کی‌روش در دو دوره دستیار آلکس فرگوسن در منچستر یونایتد، و دو دوره سرمربی تیم ملی پرتغال بوده‌است و این تیم را در جام جهانی ۲۰۱۰ رهبری کرد. وی پیش تر موفق به راهیابی به جام جهانی ۲۰۰۲ با تیم ملی آفریقای جنوبی شده بود.

    از دیگر تجربیات مربیگری وی می‎توان به سرمربی گری رئال مادرید در فصل ۲۰۰۳ – ۲۰۰۴ اشاره کرد که دوران ناموفقی برای وی تلقی می‎شود. او سابقه مربیگری در جی لیگ ژاپن و ام‌ال اس را نیز دارد.

    قهرمانی جام جهانی با تیم پرتقال

    کیروش با تیم ملی جوانان پرتقال توانست قهرمان جهان بشود. سایتفیفا به مناسبت بیست و پنجمین سالروز آن قهرمانی گزارشی منتشر کرد و در آن کی روش را به عنوان پدر نسل طلایی فوتبال پرتغال معرفی کرد.

    جام جهانی جوانان در 3 مارچ سال 1989 در ریاض، پایتخت عربستان به پایان رسید که در پایان شاگردان کی روش جام را بالای سر بردند. سایت فیفا درباره آن قهرمانی نوشت: وقتی که تیم ملی فوتبال جوانان پرتغال در سال 1989 وارد عربستان شد، کمتر کسی برای این تیم شانس قهرمانی قائل می‌شد و همچنین رسانه‌ها هم توجهی به کی روش نمی‌ کردند. ولی تیم ملی جوانان پرتغال با پشت سر گذاشتن حریفان قدرتمندی مثل نیجریه و برزیل، جام قهرمانی را بالای سر برد. این تیم در 6 مسابقه تنها 3 گل خورد و عملکرد خوبی داشت. باید کارلوس کی روش را پدر نسل طلایی فوتبال پرتغال بدانیم.

    این سایت همچنین در تمجید از عملکرد کی روش نوشت: «کی روش ستاره‌ های بزرگی را به فوتبال جهان معرفی کرد. بازیکنانی مثل فریرا، پینتو، سوسا، کاستا و فیگو سال‌های سال در اروپا درخشیدند. او دو سال پرتغال را قهرمان جام جهانی زیر 20 سال کرد. کی روش در حال حاضر سرمربی تیم ملی ایران است. کی روش در مورد دوران حضورش در تیم ملی زیر 20 سال پرتغال گفت: دوره طلایی در تیم ملی جوانان پرتغال داشتیم. کار ما سازنده بود و در نهایت ثمره آن را دیدیم و ستارگان بزرگی را به فوتبال جهان دادیم. آن زمان فدراسیون فوتبال پرتغال برنامه جامعی برای رشد فوتبال این کشور برنامه ریزی کرده بود. وقتی در ریاض قهرمان جام جهانی شدیم بازیکنانی در تیم حضور داشتند که هنوز ستاره نشده بودند ولی فدراسیون پرتغال نتیجه برنامه‌هایش را دید و بازیکنانی تحویل فوتبال دنیا داد که نام آن‌ها همیشه در فوتبال جهان به یاد خواهد ماند.»

    کی روشپسازبازگشتازبرزیلبهایرانبههمراه بازیکنانتیمملی-تیر93

    استقبال ایرانی ها از کی روش در فرودگاه

    علاقه کیروش به کورش

    کارلوس کروش برای دیدن مسابقه فجر سپاسی – استقلال به شیراز رفته بود. سرمربی تیم ملی با همسرش به شیراز رفت و در مسیر این شهر به پاسارگاد و تخت جمشید هم سر زد. او بر سر آرامگاه کورش بزرگ رفت و چند عکس به یادگار گرفت.

    کورش و کیروش

    کی روش در آرامگاه کورش بزرگ

    علاقه همسر کی روش به فرهنگ ایرانی!

    آنا کی روش، همسر کارلوس کی‌ روش که ریاست بخشی از یک بیمارستان معتبر در برزیل را عهده‌دار است بیشتر مرخصی‌ هایش را به ایران می‌آید تا در کنار شوهرش باشد.وی در روزهای حضورش در تهران به مناطق مختلف می‌ رود و علاقه زیادی به فرهنگ ایرانی‌ها پیدا کرده است. ایشان به همراه کی‌روش به موزه‌ها، رستوران‌ ها و مکان‌ های دیدنی تهران می‌روند.

    کی روش و پاوولا – بازدید از کاخ گلستان

    کی روش و همسرش در ایران

    عکس آنا کی روش

    کی روش و همسرش آنا کی روش

    عکس کی روش و همسرش در ایران

    کی روش و همسرش در آرامگاه سعدی

    کارلوس کیروش در تیم ملی ایران می ماند …

    میریم واسه قهرمانی آسیا ، دی ماه امسال در استرالیا.

    جدید ترینخبر-دوشنبه22تیر93:

    به گزارش خبرگزاری تسنیم، علی کفاشیان در گفت‌وگو با پایگاه اطلاع رسانی وزارت ورزش و جوانان اظهار داشت: طرفین با هم مشکلی ندارند، برای مبلغ دستمزد کی‌روش به تفاهم رسیده‌ایم. وی ادامه داد: در قرارداد جدید شرط حضور یک مربی ایرانی را حتما داریم، در ضمن تعداد دستیاران خارجی کی‌روش را کم کرده ایم.

    عکس کارلوس کی روش

    عکس جالبی از کی روش و کریس رونالدو در منچستریونایتد

    پس از پیروزی بر بارسلونای فرانک ریکارد

    سر آلکس فرگوسن و کارلوس کی روش

    کارلوس کی روش دستیار آلکس فرگوسن در منچستر یونایتد

    عکس کارلوس کی روش و رائول، رونالدو بکهام در ریال مادرید

    عکس از جوانی های کارلوس کی روش

    کیروش بههمراهرائولوزیداندررئالمادرید

    کیروشبه همراه گیگز، کینوبکهامدرمنچستریونایتد

    کیروش و فرگوسن در منچستر

    کیروش و دل بوسکه در رئال

    کیروش و کریس رونالدو در پرتقال

    کیروش در کنار اوزه بیو در پرتغال

    کی روش و کریس رونالدو در منچستر | بهش میگه : چشاتو خوب وا کن پسر :-دی

    عکس کیک جشن تولدکیروش در ایران

    حضور بازیکنان و مسوولین تیم ملی در جشن تولد کیروش

    اشکان دژاگه و رضا قوچان نژاد در جشن تولد کیروش

    عکس های جشن تولد کی روش در ایران

    عکس کارلوس کی روش و کریم انصاری فرد و چسباندن کیک تولد به صورت او

    کی روش و خلعتبری آلوده به کیک !

    کلیپ : واکنش های دیدنی کی روش در جام ملت ها

    توضیحی که بتواند به ما در رفع لینک خراب کمک بکند. مثلا چه کیفیتی و چه قسمتی از این سریال مشکل خرابی دارد.





    تلگرام ته موویز

    کيک تولد 40 سالگی عادل فردوسی پور – 10 مهر 93

    عادل فردوسی‌پور(زاده۱۰مهر۱۳۵۳درتهران)روزنامه‌نگار،مترجم، مدرس دانشگاه،تهیه‌کننده،مجری تلویزیونیوگزارشگر فوتبالاهلایراناست.وی اصالتا اهل شهررفسنجاندر استانکرماناست. او دارای مدرککارشناسی ارشدمهندسی صنایعازدانشگاه صنعتی شریفاست.

    او پایه‌گذار، تهیه‌کننده و مجریبرنامهٔ ۹۰که ازشبکه ۳ سیمای جمهوری اسلامی ایرانپخش می‌شود نیز هست. در سال ۲۰۰۹، هفته‌نامۀنیوزویکاو را در فهرست پرقدرت‌ترین افراد در ایران در ردۀ نوزدهم جای داد.مجله ورلد ساکربه او لقب «جان ماتسنایران» داده‌است.

    لیلا حاتمی کنار عادل فردوسی پور در المپیک هنگام تماشای تنیس

    «رامبد جوان،عادل فردوسی پور- اسپند ماه 92 – برنامه سال تحویل «گوشه دل تهرون

    کشیدنلپعادل فردوسی‌پور در میانهوادارانش!!

    فردوسی پور دراتوموبیلشخصیخود

    فردوسی پور در کلاس درس دانشگاه صنعتی شریف

    عادل فردوسی پور و مزدک میرزایی در زمین فوتبال

    فردوسی پور اکنون یکی از مهم ترین و محبوب‌ترین و با نفوذترین چهره‌های کشورش است، آن هم در شرایطی که این سرزمین همیشه برای موفقیت جوان‌ها و کم سن و سالها کمتر امکانی فراهم کرده است.موقعیت فردوسی پور تا جایی پیش رفت که مجله معتبر نیوزویک نام او را در فهرست 20 چهره ی مهم و تاثیرگذار ایران قرار داد؛ فهرستی که 17 نام بالای جدولش از سران سیاسی مذهبی و اجرایی کشور بودند و فردوسی پور و مهران مدیری تنها نمایندگان دنیای رسانه ها و سرگرمی و نمایش. مجری و تهیه کننده برنامه “نود” که بی تردید پرمخاطب ترین برنامه زنده تخصصی تاریخ تلویزیون است، حالا پیش از چهل سالگی تمام مدارج و مراحل موفقیت و محبوبیت را گذرانده و با هوشمندی و شناخت از جامعه و رسانه و فرهنگ عمومی کشورش از رسانه ها و مصاحبه و در صدر اخبار شدن پرهیز کرده و به همین دلیل از حاشیه های بی شمار اطرافش به سلامت عبور کرده است. با این حال دانستن در مورد او برای مخاطبان یک علاقه و نیاز دائمی است که نباید بی پاسخ بماند. این نوشته به بهانه 37 سالگی محبوب ترین مجری تلویزیون از نگاه مردم نگاهی دارد به زندگی شخصی عادل از دریچه ای متفاوت:

    عادل فردوسی پور 11 مهر ماه سال 53 در محله ای واقع در غرب تهران چشم به جهان گشود. در خانواده‌ای که پدرش مهندس برق بود و یک خواهر و یک برادر داشت. فضای خانه مسلما فضای فوتبالی نبود و او به دلیل علاقه‌اش به فوتبال، بچه سر به راه خانه محسوب نمی‌شد. دبستان را در مدرسه ذوقی، راهنمایی را در مدرسه طالقانی و دبیرستان را… البرز.

    بچه درس‌خوانی بود؛ آن‌قدر درس‌خوان که با معدل بالای ۱۸ دیپلم گرفت اما فوتبال هیچ‌وقت از سرش نیفتاد. شاید به همین خاطر هم بود که پدر با او کاری نداشت. بعد هم در دانشگاه صنعتی شریف در رشته مهندسی صنایع قبول شد و تا پایان فوق لیسانس ادامه داد…

    اغلب کارهای ترجمه‌ای را خودش انجام می‌دهد. زبانش آنقدر خوب بود که در دوره‌ای در دانشگاه تدریس می‌کرد و البته در کلاس‌های زبان. باورتان می‌شود عادل فردوسی‌پور معلم زبان‌تان باشد؟ اما اگر دوست داشته باشید بدانید کلاس‌های زبان عادل چگونه می‌گذرد، یک نفر برای‌تان زحمتش را کشیده: “تا حالا سر کلاس‌های عادل فردوسی‌پور رفتید یا نه؟ خوب اگر نرفتید، هیچ اشکالی نداره و چیز خاصی رو از دست ندادید؛ به جز یک سری اطلاعات فوتبالی.”

    از اول جلسه که پسرا می‌پرسن استاد از فوتبال چه خبر و همین سوال کافیه که عادل‌خان شروع کنه به سخنرانی و یک مدت مدیدی پشت سر این بازیکن و اون تیم و اینا بگه و اطلاعات رو کنه. خلاصه بعد از همه این حوادث، جناب عادل‌خان شروع می‌کنن به انگلیسی‌صحبت‌کردن و درس‌دادن که خب صد البته طرز حرف زدنش اصلا به انگلیسی حرف زدن نمی‌خوره ولی جدا از اینها، آدم ذاتا مهربونیه؛ مثلا بعد از کلاس با دقت می‌شینه به همه سوالا جواب می‌ده…».

    خودش هم در مورد کلاس‌های زبانش می‌گوید: «بالطبع حرف‌هایی پیش می‌یاد ولی اصولا از یک ساعت و نیم زمان کلاس فقط ده تا پانزده دقیقه!».

    سال سوم دانشگاه تصمیم گرفت به علاقه‌مندی‌اش یعنی کار خبری بیشتر بپردازد. به دفتر روزنامه ابرار ورزشی رفت: «من علاقه دارم کار کنم؛ مطلب بنویسم». اردشیر لارودی سردبیر آن‌وقت ابرار ورزشی از او در مورد حیطه کاری‌اش پرسید: «ترجمه»! یک متن داد دستش و خداحافظی کرد؛ «فردا صبح اول وقت رفتم دفتر روزنامه. کارم رو تحویل دادم و بعد از چند روز کارم رو شروع کردم».

    سال ۱۳۷۲ بود. او کارش را شروع کرد. اما بی‌شک بزرگ‌ترین علاقه‌مندی‌اش حضــــــــور در صداوسیما بود. او به قول خودش «n»دفعه تست داد و در نهایت قبول شد؛ «اوایل هم مثبت بود اما می‌گفتن صدات جوونه؛ پخته نیست. آخرین باری که تست دادم، اواخر سال‌۱۳۷۳ بود». او در تست قبول شد و کار روزنامه را رها کرد و رفت. رفت که رفت…گرچه که الان هنوز هم هر از گاهی کار مطبوعاتی را انجام می دهد…

    رفت؛ هیچ‌وقت پشت سرش رو هم نگاه نکرد. یکی از دوستانش در روزنامه ابرار ورزشی، هنوز هم ناامید نشده و هرازچندگاهی با شماره همراه او تماس می‌گیرد.
    اتفاق جدیدی نمی‌افتد، منتهی او دیگر تلفن‌های روزنامه ابرار را جواب نمی‌دهد. کسی نمی‌داند چه بین او و روزنامه‌ای که فعالیتش را در آن آغاز کرد گذشت اما او حالا دیگر جواب نمی‌دهد.

    عادل فردوسی‌پور اما هیچ‌وقت نمی‌تواند «۹۰» را دوست نداشته باشد؛ برنامه‌ای که از ذهن او متولد شد و تا آنجا پیش رفت که کمتر علاقه‌مندی در فوتبال وجود دارد که ترجیح دهد دوشنبه شب را در خواب باشد تا جلوی صفحه تلویزیون. او از برنامه‌اش لذت می‌برد؛ شاید بیش از گزارش‌کردن یک بازی؛ «آره! ترسناک‌بودنش هم جالبه. همین که یک چیزی بگیم که دعوا بشه، یک چالشی ایجاد می‌کنه که جالبه. به نظرم، این یک ترس لذتبخشه».

    کمی هم کمتر، به گزارش‌کردن روی خوش نشان می‌دهد: «وقتی بازی‌ها خوب باشند، گزارش می‌چسبه. برای من باشگاه‌های انگلیس از همه لذتبخش‌تره. از این کارم لذتی می‌برم که مطمئنم تو رشته‌ای که درسش رو خوندم، نمی‌تونستم این لذت رو ببرم».

    من قرمزم یا آبی؟ او گزارشگر بی‌طرفی است؟ بسیاری از پرسپولیسی‌ها می‌گویند او استقلالی است. استقلالی‌ها هم بر عکس. هر کدام هم برای خودشان دلیل دارند.

    اگرچه به نظر می‌رسد او در دوره‌ای که در دانشگاه شریف درس می‌خوانده پرسپولیسی بوده و آنها که از نزدیک می شناسندش می دانند که زمانی پرسپولیسی تیری بوده است ولی امروز اصلا حاضر نیست به طرف خاصی متمایل شود؛ «واقعا اینجا فضا این‌قدر باز نیست که یه گزارشگر بگه من قلبا طرفدار کدوم تیم هستم. اینجا فوتبال دوقطبی است. بگی قرمزم یا آبی، نصف مملکت با تو بد می‌شن. البته الان دیگه اصلا برام فرقی نمی‌کنه. الان واقعا بی‌طرفم. گزارشگر، یه ذره به یک تیم گرایش داشته باشه، تو کارش تاثیر می‌ذاره».

    اما این مورد اصلا شامل حال تیم ملی نمی‌شود. نمی‌توان گفت که او مثل یک تماشاگر می‌تواند به‌راحتی و به هر طریقی ابراز احساسات کند اما بی‌طرفی هم معنایی ندارد؛ «به هر حال در این جور موارد، حتی استرس هم ایجاد می‌شه. اگه بگم در مورد پیروزی یا باخت تیم ملی کشورم بی‌احساس و بی‌طرف هستم حتما دروغ گفته‌ام. مسلما ما باید توی کار گزارش بی‌طرف باشیم ولی آن احساسی که انسان در مورد کشور خودش داره، مانع اصلی کاره».

    سوتی‌های عادل
    بهتر است کمی هم در مورد اشتباهات عادل فردوسی‌پور در کار گزارش بدانیم؛ چیزی که به قول خودش «سوتی» نام دارد؛ «سوتی زیاد دارم. بهترینش هم این بود که توی برنامه، حدود ۲ساعت تموم با آقای حاج‌رضایی بودیم و من موقع خداحافظی گفتم خب من از آقای نصیرزاده که ۲ساعت با ما همراه بودن تشکر می‌کنم. اصلا اون شب، هنگ کرده بودم».

    با این حال، شاید این مشکل اساسی فردوسی‌پور نباشد. بیشتر، از تندصحبت‌کردن عادل شاکی هستند تا اشتباهاتش. او هنوز هم با وجود اینکه بهتر از گذشته صحبت می‌کند اما گاهی اوقات کنترل از دستش خارج می‌شود؛ «از بچگی این‌طور بودم. خیلی هم تمرین کردم و بازم دارم تمرین می‌کنم که این‌طور نباشم ولی در کل، خیلی تند صحبت می‌کنم».

    البته او هیچ‌گاه هیچ تکنیک خاصی را برای گزارش‌کردن نیاموخته است؛ «هنوز خیلی چیزهاست که باید یاد بگیرم، چون هیچ دوره خاصی ندیده‌ایم و همه هنرمون چیزهای ذاتی و بیشتر خلاقانه است. هیچ وقت به طور اصولی بهمون یاد داده نشده که باید چیکار کنیم و هیچ کلاس خاصی زیر نظر مربی‌های داخلی و خارجی برامون نذاشتن».

    او حتی می‌تواند آرزو کند که در بازی‌های ملی روی سکوی تماشاگران بود؛ «… و مثل آنها بالا و پایین بپرم».

    انتقاد نمی‌شودهمیشه حسرت انتقاد کردن گزارشگران خارجی را می‌خورد: «این قدر که گزارشگران خارجی به‌راحتی از بازیکنان انتقاد می‌کنن که ما نمی‌تونیم بکنیم. سه سال پیش تو بازی منچستر – رئال وقتی گری نویل دوکارته شد، گزارشگر بازی گفت من مطمئنم خیلی از طرفداران منچستر خوشحال شدن که گری نویل دواخطاره شد. اگر شما چنین چیزی رو در مورد بازیکن x پرسپولیس یا استقلال بگویی، پدرت رو درمی‌یارن؛ حتی اگه بدترین بازیکن زمین باشه».

    او بارها چوب همین مساله را خورده است. ۲فصل پیش علی پروین حسابی از خجالت عادل فردوسی‌پور درآمد و مسلما او تا مدتی سوژه داغ شعارهای تماشاگران در ورزشگاه کارگران بود. امیر قلعه نویی هم کم، آهن داغ انتقاد را روی تن او نگذاشته و حالا و در آخرین مورد، خداداد عزیزی – مرد همیشه شاکی فوتبال – پس از کسب نتیجه ناخوشایند ابومسلم برابر مس کرمان، چنان از این گزارشگر تلویزیونی انتقاد کرد که گویی او در تمامی بدبختی‌های ابومسلم نقش دارد.

    با این حال، کمتر دیده می‌شود که او در برنامه تلویزیونی۹۰ یا حتی گزارش‌هایش مصحلت‌اندیشی پیشه کند: «خودم سعی می‌کنم هر چیزی به ذهنم می‌رسه بگم و تا جایی که نترسم می‌گم. بعضی‌ها بهشون برمی‌خوره. بعضی‌ها چیزهای دیگری می گن و البته خودسانسوری هم هست».

    فقط فوتبال
    بی‌طرفی باعث نمی‌شود که او به فوتبال بی‌تفاوت باشد. یکی از علاقه‌مندی‌های اصلی او در زندگی، پرداختن به فوتبال است؛ از فوتبال‌بازی‌کردن و تماشاکردن، تا مجله‌های خارجی فوتبال و اینترنت؛ «می‌شه گفت از ۲۴ساعت، ۱۲ساعت در حال دیدن فوتبال، خواندن اخبار فوتبال و کارکردن روی فیلم‌های فوتبالی هستم.
    اصلا فوتبال تمام زندگی منه». همسر عادل فردوسی‌پور شرایط را پذیرفته: «او کاملا پذیرفته که قراره با کی زندگی کنه. من کار خودم رو می‌کنم و برایم خیلی جدیه. هر اتفاقی بیفته من باید فوتبالم رو ببینم. همه هم می‌دونن وقتی فوتبال می‌بینم، نباید کاری به کار من داشته باشن».

    کلاس‌های زبان عادل
    زبان انگلیسی! علاقه عجیبی به زبان داشت. از کلاس اول دبیرستان در کلاس‌های زبان نام‌نویسی کرد. سال آخر دبیرستان به خاطر کنکور، زبان را رها کرد اما بعدا وقتی برگشت، تا پایان کار را ادامه داد. سال سوم دانشگاه، زبان تمام شد: «کلاس‌های استادی‌اش رو هم قبول شدم اما کارم تو تلویزیون بیشتر شده بود و تصمیم گرفتم نرم».

    فیلم دیدن من
    یکی از علاقه‌مندی‌های سابقش سینما بوده. البته الان تنها علاقه‌مندی‌اش«۹۰» و فوتبال است و بس. شاید هم دیگر حوصله‌اش را ندارد که به سینما برود؛ «نه دیگر! اصلا حوصله‌اش رو ندارم. واقعا نمی‌تونم بشینم پای تلویزیون و یه فیلم رو تا آخر ببینم».

    منبع : سینما ما

    فردوسی پور و دانشجویانش در دانشگاه صنعتی شریف تهران در حال تدریس زبان انگلیسی

    عکس قدیمی عادل فردوسی پور و جواد خیابانی

    25 سالگیعادل فردوسی پور و برادرش (15 سال پيش)

    عادل فردوسی پور

    عکس کودکیعادل فردوسی پور

    فردوسی پور و فرهاد مجیدی

    توضیحی که بتواند به ما در رفع لینک خراب کمک بکند. مثلا چه کیفیتی و چه قسمتی از این سریال مشکل خرابی دارد.





    تلگرام ته موویز

    عکس جدید محسن چاووشی و پدرش

    سلفی جدید محسن چاووشی و پسرش زانکو

    عکس جدید محسن چاووشی با همسر و فرزندش کنار دریا

    دانلود آلبوم جدید محسن چاوشی «پاروی بی قایق»

    توضیحی که بتواند به ما در رفع لینک خراب کمک بکند. مثلا چه کیفیتی و چه قسمتی از این سریال مشکل خرابی دارد.





    تلگرام ته موویز

    فرشید نوابی، همسر پیشین الهام چرخنده به برخی گفته های تازه او در جلسه‌ “کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی” پاسخ داد و تاکید کرد که تا کنون تمایلی برای گفتگو درباره همسر جدا شده اش نداشته و این نکته ها را «جهت تنویر افکار عمومی و دفاع از حقوق تنها فرزندش بر خود لازم دانسته است».

    آقای نوابی در توضیحی که برای وب‌سایت “پارسینه” فرستاده، نوشته است: «در ارتباط با عکس‌های منتشره از ایشان و اتهام خریدن بنده توسط رسانه‌ های بیگانه امیدوارم منظورشان همسر اول‌ شان بوده باشد و اگر هم منظور بنده بوده صراحتا بفرمایند تا توضیحات لازم به محضر مردم شریف ایران داده شود. و البته حق پیگیری و شکایت را برای خود محفوظ می‌دانم.»

    او در خصوص ادعای نگهداری تنها پسرشان توسط چرخنده نیز اضافه کرده: «حضانت تنها پسر من “ارسطو” مطابق رای دادگاه و خواسته ایشان به بنده داده شده و اکنون پسرم با من زندگی می‌کند و گه‌گاه به مدت ۲۴ ساعت فرزندم را ملاقات می‌کنند و به هیچ عنوان نه حالا و نه هیچ وقت پسرم با ایشان زندگی نکرده و نخواهد کرد.»

    وی درباره‌ این سخنان چرخنده که «زمانی که به خارج از کشور سفر کرد برج میلادی وجود نداشت و وقتی برگشت در کنار تغییرات جدید شهر مثل ساخت برج میلاد شاهد دختران و زنانی بوده که مبدل به یک چهره عروسکی شده بودند» نیز گفته: «از سازندگان برج میلاد به خاطر سرعت عمل‌شان در ساخت این پروژه عظیم تشکر می‌کنم که در طول یک سال و نیم که ما در کشور مالزی از سال ۸۸ تا ۹۰ زندگی می‌کردیم این برج مرتفع را ساخته‌اند.»

    گفتنی است الهام چرخنده در جلسه‌‌ ای که روز یکشنبه (۲۱ دی – ۱۱ ژانویه) در “کمیسیون فرهنگی” مجلس شورای اسلامی و به منظور “تقدیر” از او برگزار شد، با بیان این ادعا که تا کنون ۳۹۰۰ نفر را چادری کرده، همسر سابقش را به انتشار عکس‌های شخصی‌ اش متهم کرد و خطاب به حاضران در جلسه گفت: «هم‌ اکنون با دو پسرم زندگی می‌کنم و عکس‌های شخصی که در شبکه‌های اجتماعی و از رسانه‌های خارجی منتشر می‌شود عکس‌های زمان متاهلی بنده بوده که ممکن است آن ها با خریدن همسر من به این عکس‌ ها دست پیدا کرده باشند لذا من به حمایت شما احتیاج دارم.»

    در این جلسه احمد سالک، رییس این کمیسیون از الهام چرخنده خواست تا با «غواصی در عرصه دین» سعی کند «مسایل دینی که مطرح می‌کند با استناد به روایات و آیات باشد».تصاویر این جلسه را می‌توانید در ببینید.

    جلسه یکشنبه (۲۱ دی – ۱۱ ژانویه) “کمیسیون فرهنگی” مجلس شورای اسلامی


    تقدیر از الهام چرخنده در کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی

    توضیحی که بتواند به ما در رفع لینک خراب کمک بکند. مثلا چه کیفیتی و چه قسمتی از این سریال مشکل خرابی دارد.





    تلگرام ته موویز

    عصرایران -الهام چرخنده، بازیگر سینما و تلویزیون، مدتی است که حجاب چادر را برگزیده است. این، البته اتفاقی نیست که فقط برای او افتاده باشد. بسیارند زنان و دخترانی که چادر را برای پوشش خود انتخاب می کنند ، همان طور که برعکس ماجرا نیز صادق است.

    بنابراین، چادری شدن یک زن، اتفاق خارق العاده ای نیست، هر چند که اگر از منظر عنصر “شهرت” به ماجرا نگاه کنیم، چادر به سر کردن یک بازیگر زن، آن هم نه در فیلم که در عرصه زندگی می تواند ارزش خبری داشته باشد.

    اما این که یک سری از نهادهای عمومی، از این اتفاق ذوق زده شوند و این ذوق زدگی شان نیز همچنان ادامه یابد، نمی تواند رویکردی خردمندانه باشد چرا که قضیه را آنقدر لوث می کند که حتی اگر هدف شان ترویج حجاب نیز باشد، نقض غرض می شود.

    تقدیر از محجبه شدن یک بازیگر زن – که معلوم نیست همچنان بازیگر بماند یا خیر و البته مهم هم نیست – یک امر است که می تواند یک بار رخ بدهد و تمام شود ولی مدام روی او مانور دادن و او را بر سر گذاشتن و حلوا حلوا کردن و خبر از دادن امتیازات حمایتی به وی ،حتی در سطح مجلس شورای اسلامی، امری دیگر است که ماجرای چرخنده را از حالت طبیعی خارج و به ضد ارزش تبدیل می کند.

    این که الهام چرخنده به کمیسیون فرهنگی مجلس دعوت شود و در آنجا علیههمسر سابق خودشسخن بگوید و حمایت مجلس را بخواهد و بعد هم رئیس کمیسیون فرهنگی وعده حمایت دهد، نه ترویج حجاب است و نه حافظ شأن مجلسی که بعضی ها آن را در حد دعواهای زن و شوهری نیز تقلیل می دهند!

    یا وقتی نماینده قم در مجلس شورای اسلامی، وزارتخانه های ورزش و جوانان و فرهنگ و ارشاد اسلامی و شهرداری تهران را به صف می کند که به الهام چرخنده مجوز تأسیس تشکل مردم نهاد و مؤسسه فرهنگی بدهند و از وی حمایت کنند، آیا این امر ، چیزی جز دعوت به رانت جویی است؟

    الهام چرخنده مانند دهها میلیون ایرانی دیگر ، در صورت دارا بودن شرایط می تواند مؤسسه تأسیس کند یا هر کار قانونی دیگری را به عنوان شهروند این کشور انجام دهد، ولی نمی تواند انتظار داشته باشد به خاطر این که چادر به سر کرده تا دستور خدا درباره حجاب را رعایت کرده باشد، بدون نوبت و بدون طی مراحل قانونی، از امتیازات ویژه برخوردار شود.

    اگر هم قرار باشد به خاطر حجابش به او امتیاز دهند، میلیون ها زن ایرانی که بسیار پیش تر از او حجاب و چادر را انتخاب کرده اند و به این مناسبت هم بر کسی منت ندارند، بر او که تازه به این صف پیوسته برتری دارند. خاصه آن که کم نیستند زنان مؤمنه ای که بی هیچ چشمداشتی و بی آن که به مجلس شورای اسلامی بروند و درخواست امتیاز ویژه کنند، در راه ترویج ارزش های اسلامی و اخلاقی و تربیت انسان های مؤمن و متدین می کوشند.

    ادعاهای الهام چرخنده، از جمله این سخن عجیب و غریب که در مدت کوتاهی که چادری شده، 3900 نفر را چادری کرده است (!) یا مدام از رهبری هزینه کردن، نباید دلیلی برای تبدیل این بازیگر سابق به بتی جدید شود که نهادهای کشور ، از بسیج و مجلس گرفته تا وزارتخانه های مختلف و شهرداری، باید در خدمت او باشند.

    کوبیدن بر این طبل، از آنجا ضد ترویج حجاب است که اثبات این مدعا می شود که آنقدر وضع حجاب بد است که حالا که یک نفر پیدا شده و چادر به سر کرده، رویدادی ملی رخ داده است!

    وانگهی، الهام چرخنده ، همانند هر انسان دیگری می تواند تغییر موضع و باور بدهد ، کما این که از وضع سابق به وضعیت کنونی چرخیده است و کسی چه می داند که در آینده چه خواهد شد؟اگر نابخردانه و از سر ذوق زدگی، الهام چرخنده را به الگو و بت تبدیل کنند و فردا ، او چرخشی دیگر داشته باشد چه؟!

    زمانی در ترکیه، زنی مججبه به نام “مروه کاواکچی”، نماینده پارلمان شد. در آن زمان به دلیل حکومت لائیک ها، وی نتوانست به پارلمان برود.
    در ایران، جوّی بزرگ در حمایت از کاواکچی راه انداختند و روزنامه هایی مانند کیهان نیز در صفحه اول خود از این بانوی محجبه تقدیر و از ظلمی که به او شده بود، ابراز برائت کردند. تریبون های نماز جمعه و شبکه های مختلف صدا و سیما پر شده بود از “قهرمان حجاب”ی به نام مروه کاواکچی که حتی برای رفتن به پارلمان نیز حاضر نشده بود حجاب از سر بردارد. خلاصه آن که در مدت کوتاهی او را در ایران به قهرمان و الگو تبدیل کردند. اما کاواکچی در مقابل چه کرد؟ او خطاب به حامیان ایرانی اش که برایش سر و دست می شکستند گفت: شما اگر دلتان برای زنان می سوزد، اول بروید و جلوی نقض حقوق زنان کشور خودتان را بگیرید.
    با این پاسخ وی، ناگهان همه چیز در ایران به اتمام رسید و دیگر، کسی از مروه کاواکچی ، چیزی ننوشت و چیزی نگفت!

    الهام چرخنده، به عنوان یک زن مسلمان، حجاب بر سر کرده و تازه، شده است یکی مانند میلیون ها زن محجبه ایرانی که به دستور دین، عمل می کنند. این، خیلی هم خوب است و خداوند از ایشان بپذیرد، اما او را پدیده ای خاص که باید امتیازات خاص هم داشته باشد دیدن، ظلم به همه زنان مسلمانی است که در طول تاریخ، برای حفظ حجاب شان، نه تنها امتیاز نگرفته اند، که هزینه های زیادی هم داده اند.

    توضیحی که بتواند به ما در رفع لینک خراب کمک بکند. مثلا چه کیفیتی و چه قسمتی از این سریال مشکل خرابی دارد.





    تلگرام ته موویز
© تمامی حقوق مطالب برای وبسایت ته موویز محفوظ است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع ممنوع و شرعا حرام می باشد.
طراحی و کدنویسی : پرشین وردپرس
سایت بت اسپات