رفتی و اشک غم می رود از دیدهام بی تو به دامن
مانده چون سایهها درهم و ناآشنا یاد تو با من
گردش زمان میان ما پرده بسته
روی چهرهها غبار دوری نشسته
می زند گاهی، برق کوتاهی
در شب تارم، شعله آهی
آتشم نشانهای آشنا دارد
از غروب عشق ما نکته ها داند
عشق آتشین من رفته از یادم
در سکوت بیکران خفته فریادم
دیده میبندم که شاید
حجاب تاریکی گشاید
به خاطرم نقش تو آید
بگریزد اما چون نقش رویا
ز چشم من گذشته ها
توضیحی که بتواند به ما در رفع لینک خراب کمک بکند. مثلا چه کیفیتی و چه قسمتی از این سریال مشکل خرابی دارد.