شاید خیلی از ما آنها را نفهمیم. فکر کنیم با هیچ قاعده و قانونی اینقدر نباید قد میکشیدند وجهانرا زیر شست میآوردند اما یادمان باشد بعضی آدمها وقتی کنار هم قرار میگیرند.
اگر ما دل و پنجه و ساعد آنها را نداریم اما از نعمت «همذاتپنداری» برخورداریم. این که میتوانیم نداشتههایمان را در قهرمانهایمان بیابیم؛ در پیروزیهایشان هورا بکشیم و در شکستهایشان اشک بریزیم. چقدر خوش اقبالیم که در زمان چنین قهرمانانی زندگی میکنیم و شانس آن را داریم که هر سال به اندازه آن برد تاریخی مقابل آمریکا در جام جهانی؛ اشک شوق بریزیم و شب که سرمان را روی بالش میگذاریم، یک «شِبه قهرمان» باشیم.
فردا صبحِ بعد از این خواب شیرین، وسوسهای در ماست که دوست داریم از آنها بیشتر بدانیم. این بیشتر دانستن را مهمان مجله ایدهآل باشید. این مطلب را که بیوگرافی کوچکی از قهرمانانمان است، بخوانید.
.
.
.
.
.
اسلوبودان کواچ
متاهل و دارای یک پسر
بعد از یک مربی کاریزماتیک، فیلسوف و محبوب مثل ولاسکو، حضور در تیم ایران کار آسانی نبود. نیاز به یک جاهطلبی فوقالعاده داشت. کواچ از این چالش نترسید و به ایران آمد. او یکی از بهترین والیبالیستها در زمان خودش بود. این مرد شجاع حالا خیلی بهتر از ولاسکو نتیجه گرفته و بازیکنان جوان زیادی را به تیم اضافه کرده. او در تمرینات خودش هم دست به توپ میشود. متاهل است و یک پسر هم دارد. این مرد شجاع، برای آرزوهای مردم ایران سقفها را برداشته است.
پوریا فیاضی
تهرانی تنها
پوریا فیاضی، پدیده چند سال پیش جام جهانی والیبال یکی از معدود تهرانیهای تیم ملی والیبال است. مهتا محمدی و او چند سالی است که با هم ازدواج کردهاند. مهتا محمدی هم خودش از ملی پوشان والیبال بانوان است. حاصل این زندگی «جانان» است. خیلیها حتما جانان را در برنامه ویژه عید شبکه 3 با اجرای احسان علیخانی دیدهاند. پوریا فیاضی حرف گوشکنترین و بیحاشیهترین بازیکن تیم ملی است. با اینکه کمتر بازی میکند اما هر بار که به زمین میآید با تمام توانش بازی میکند.
مهدی مرندی
بچه قزوین با نام مستعار سیامک
بعد از باخت دوم به لهستان دنیا دور سر کواچ میچرخید. ظریف مصدوم شده بود و ساعدهای علیزاده جفت و جور نبود. اینجا بود که کواچ یاد سرباز سوم افتاد. مهدی مرندی 29 ساله را برای بازی با روسیه دعوت کرد و امیدها را که محدود به خداحافظی آبرومندانه از لیگ جهانی شده بود، دوباره جان بخشید. این پسر 172 سانتیمتری اهل قزوین است و به خاطر پدر ورزشکار جذب والیبال شد. خواهر او هم در همین رشته فعالیت میکند و استعداد والیبال در آنها ارثی است. او در زمان دبیرستان پاسور قابلی بود اما قدش برای بازی در سطح حرفهای کوتاه بود و لیبرو شد. مهمترین خصلتی که همتیمیهایش از آن یاد میکنند، «خونسردی» است؛ این خونسردی رمزی دارد که خودش اینگونه آن را نقل میکند: «حضرت زهرا (س) را مادر خود میدانم و در زمان مسابقات، با گفتن 10 بار «یا علی» آرام شوم و این یاد خداست که استرسها را از من دور میکند.»
او از سال 84 به تیم ملی دعوت میشده اما تا قبل از شروع لیگ جهانی امسال فقط 12 بازی ملی انجام داده است؛ مزد این صبر و آرامش را پس از 10 سال گرفته است. راستی او نام دومی هم دارد؛ بچههای تیم ملی در تمرینات او را «سیامک» صدا میکنند.
فرهاد ظریف
دخترم ترمه و دیگر هیچ
همبازیان او عقیده دارند، میزان آمادگی فرهاد ظریف به بعد مسافت ربط پیدا میکند؛ یعنی هر قدر فرهاد به دخترش، ترمه نزدیکتر باشد، آمادهتر است و هر قدر از او دورتر باشد، آمادگیاش کم میشود. فرهاد ظریف بسیار اهل خانواده است و دوری از خانواده بسیار دلتنگش میکند. فرهاد ظریف 12 سال است که ازدواج کرده و این ازدواج کاملا سنتی بوده است. او منزلش را نزدیک به مجموعه آزادی انتخاب کرده تا ناهار را در اردوی تیم ملی نخورد و راهی خانه شود.
این مشهدی 33 ساله، والیبال را از پنجم دبستان شروع کرده است. در آن سالها به خاطر قد کوتاه، مورد تمسخر دوستان و فامیل قرار میگرفت اما قویتر از آن بود که کم بیاورد. همسرش کمربند مشکی تکواندو دارد و احتمالا او در خانه هم دریافتکننده خوبی است و اگرنه. . .
همسر او و همتیمیهایش خصلت رفتاری ویژه او را «وفاداری» میدانند. او برای خانواده و تیمش همیشه از جان و دل مایه میگذارد.
شهرام محمودی
داماد مطمین
اگر مهرشهر کرج رفته باشید، اهالی آنجا ساختمانهایی را نشانتان میدهند که بهنام محمودی، والیبالیست اسبق تیم ملی والیبال سرمایهگذار ساختن آنها بوده است. والیبال برای این خانواده بااستعداد شگون داشته است. نمی دانیم چقدر درست است اما نشان می دهد چقدر این خانواده در این شهر کوچک مورد توجه اند. آنقدر که شهرام هم قدم در راه برادر بزرگتر بگذارد و به سمت والیبال برود. این خانواده کرجی شهرام را از 9 سالگی هل دادند تا والیبالیست شود و پیشرفت کند.
او کمتر از یک سال است که ازدواج کرده و حسابی از زندگی مشترک راضی است. همتیمیها او را «مطمئن» میدانند؛ یعنی هم میشود از هر جای زمین و در هر حالی برایش توپ را انداخت تا کف زمین حریف بخواباند هم در رفاقت آدم قابل اعتمادی است. او یک گردنبند دارد که نقشه کشور ایران است؛ کشوری که 27 سال پیش در آن به دنیا آمده و برایش افتخار آفرینی میکند.
سعید معروف
جذابترین مرد این روزهای ایران
مرد جذاب و پنجه طلای والیبال ایران کسی است که این روزها بیشتر از هر چیزی در مورد او همه پیگیر آن هستند تا بدانند او مجرد است یا متاهل؟ بله؛ سعید معروف با این همه وقار و منش هنوز مجرد است. او تنظیمکننده ریتم تیم ملی ایران است و یکی از عاقلترین و با فکرترین آدمهایی است که تا به حال دیدهاید؛ مثل آدمهای 50 ساله فکر میکند با اینکه فقط 30 سال دارد.
او پرچمدار ارومیهایهای تیم ملی است و از همان نوجوانی به خاطر هوش و انعطاف پنجههایش تبدیل به پاسور تیم ملی نوجوانان شد. اما در آن زمان بازیکن ثابت تیم ملی نبود. کارخانه، مربی وقت تیم ملی والیبال نوجوانان، استدلالش این بود که این پسر فکر و غرورش بیشتر از آن است که در تیم نوجوانان بازی کند. اگر قرار باشد روزی کتابی در مورد کاپیتان معروف نوشته شود باید اسم کتاب را بگذارند«غرور و تعصب؛ به علاوه تفکر». این کتاب حتما از کتاب «غرور و تعصب» جین آستین، فروش بیشتری خواهد داشت.
مهدی مهدوی
یک پدر فوقالعاده
«واقعا دیوانه میشوم. همه تلاشم را میکنم. متنفرم از باخت، حتی با جرزنی هم باشه باید ببرم. کری خوانی باشه، یک کاری میکنم اتفاقی بیفتد.»
به خاطر این حس برتریجویی، تنفر از باخت و تلاش, او را علی دایی والیبال میدانند. پاسور دوم تیم ملی ایران برای همین است که هر بار به زمین میآید، با تمام وجود و توان بازی میکند. بازیکنان تیم ملی میگویند این اقتدار را در روابط خانوادگی هم دارد.
مهدی مهدوی یک پدر 32 ساله است. تنهایی جایی که از اقتدار و جنگندگی خبری نیست، وقتی است که با «گلبو» دخترش روبهرو میشود. او بعد از سعید معروف کاپیتان تیم ملی است؛ در شهریار به دنیا آمده و از ستارههای والیبال است که از نوجوانی در تمام ردههای ملی حضور داشته است. او با همه بازیکنان تیم ملی روابط گرمی دارد. انگار ترکیبی از خصوصیات تمام بازیکنان تیم ملی است؛ در بازی شبیه سعید معروف است؛ در دختر دوستی با ظریف همسانی دارد و در غیور بازی کردن با تمام بازیکنان همسنگ است.
فرهاد قایمی
عاشق غذاهای محلی گنبد
اگر از همه بازیکنان تیم ملی بپرسید، روحیه تیم ملی چه کسی است، با اتفاق نظر خواهند گفت؛ فرهاد قائمی. بمب روحیه تیم ملی گاهی آنقدر بازیکنان را میخنداند که تمرین تعطیل میشود؛ به خصوص با صدای کلاغی که با حنجرهاش تولید میکند. این پسر گنبدی بانمک هنوز مجرد است.
او والیبال را از چهارده سالگی شروع کرده و چپدست بودن و زرنگ بودنش، او را تا قله رسانده است. «بمب روحیه» تیم ملی این انرژی فوقالعاده را مدیون یک چیز است؛ چکدرمه. این ترکیب خوش ادویه و بامزه گنبدی، هنوز هم غذای مورد علاقه اوست. در 26 سالگی هم غذایی که بعد از یک تمرین سخت به مادر سفارش میدهد، چکدرمه است.
مجتبی میرزاجانپور
عاشقترین مرد والیبال
سال 1370 در بابل پسری به دنیا آمد که در تمام ورزشها استعداد داشت. مثل همه شمالیها، اول از همه سراغ کشتی رفت اما هر کس قد و قوارهاش را میدید، میگفت که سراغ بسکتبال یا والیبال برود. مجتبی به والیبال علاقهمندتر بود و آن را انتخاب کرد و حالا یکی از ستارههای تیم ملی والیبال است.
یک سال و سه ماه است که با نیلوفر ابراهیمی (بازیکن تیم ملی والیبال بانوان) ازدواج کرده؛ ولی بیشتر این وقت را در اردوهای تیم ملی بوده و نتوانسته خیلی به زندگی مشترک برسد اما آنقدر شیفته همسر هست که خودش را اهل کرمان بداند؛ جایی که همسرش به دنیا آمده است. آشنایی این دو به زمانی بازمیگردد که هر دو بازیکن تیم پرسپولیس بودهاند؛ جالب اینکه هر دو آنها استقلالی هستند. ویژگی مثالزدنی مجتبی میرزاجانپور «پرانرژی» بودن است. رفقایش میگویند هر امتیازی که میگیرد به اندازه همه خوشحالی میکند.
میلاد عبادی پور
مجرد، کم حرف و بچه خونه
میلاد عبادیپور استعدادش در والیبال وقتی مشخص شد که سر و کله بچهمحلها و همکلاسیها را توی بازی «گوجه» میترکاند اما حالا بسیار آرام و کم حرف است. دقت و قدر در آبشار زدن و از طرف دیگر قد بلند و چالاکی او را به سمت والیبال کشاند. انگار ارومیه مهد استعدادهای والیبال است. او در بیست و پنجم مهر سال 72، در یک عصر پاییزی زیبا، در ارومیه به دنیا آمد و همانجا بزرگ شد. این پسر 22ساله تا سال گذشته جوانترین بازیکن لیگ جهانی والیبال بود. نقل قول است که مربی تیم ملی آمریکا شبها بعد از سعید معروف کابوس این جوان ایرانی را میبیند. فعلا مجرد است و با پدر و مادر زندگی میکند. چیزی که دیگران او را با آن میشناسند «استعداد درخشان» است.
امیر غفور
شاسی بلند سواری با بوی گلاب کاشان
آبشارهای او دست دفاع را بر میگرداند. سال گذشته در مرحله نهایی لیگ جهانی کاری کرد که مربی برزیل نزدیک بود سکته کند.
این پسر کاشانی 24 ساله عاشق ماشینهای شاسی بلند است؛ هممحلیهایش شاسی بلندهای رنگارنگ او را هر روز میبینند. این علاقه مندی به شاسی بلند از زمانی سرچشمه میگیرد که مزدا 3 او پنچر شد و توی ذوقش زد. او شیطنتهای عجیبی دارد؛ از نشستن روی ریل چمدان فرودگاه بگیر تا آبتنی در هوای سرد. امیر غفور در کاشان به همراه خانوادهاش زندگی میکند و مجرد است.
عبدالرضا علیزاده
رمانتیکترین مرد والیبال
این مرد 28 ساله چند بار مینیسک پاره کرده وحتی یکبار پای او هم شکسته است. مینیسک پای چپ او بد قلقترین همراه اوست اما او در زندگی خانوادگی همراه خوبی دارد و 10 سال است که ازدواج کرده. او آنقدر همسرش را دوست دارد که هر روز با شاخه گل به خانه میرود. شکلگیری این ازدواج به یک عشق و آشنایی در دوران نوجوانی بازمیگردد؛ همسرش، خدیجه اسدی، اینطور میگوید: « ما از سالهای دور همدیگر را میشناختیم. زمانی که من 11، 12 سالم بود هممحلهای بودیم و برای همین شناختمان از هم به سالهای دور بازمیگردد. از همان زمان حس خوبی به هم داشتیم؛ که ثمره آن وقتی من 20 ساله شدم به بار نشست و با هم ازدواج کردیم.»
این مرد اهل ارومیه، دو دختر به نامهای «آتنا» و «الینا» دارد. بچههای تیم ملی نقطه ضعف او را این میدانند که زود چشم میخورد و مصدوم میشود؛ بلا دور از او باشد.
حسین معدنی
مربی آسمانی
سرآغاز همه این سر به آسمان ساییدنها و موفقیتها «دو سِتی» بود که حسین معدنی از ایتالیا گرفت. آن دو سِت، پیش این آتشبازیها چیزی نیست اما همیشه «به راه افتادن به اندازه ادامه دادن راه» اهمیت دارد. حالا میتوانیم آن دو سِت را مثل کلاف نخ پیرزن خریدار یوسف، پیش خدا ببریم و بگوییم؛ حسین را خریداریم. عجیب است که در همه این شادیها و قهقههها، باز هم غم دور و برمان میچرخد. حیف که همه چیز پیش آن بالایی کلاف نخ است؛ نمیارزد. ما و خدا میدانیم که بازگشتی تا روز موعودش در کار نیست.
مهم این است که همیشه خریدار حسین معدنی میمانیم. فرق ما با همه تیمها این است که یک مربی در آسمان داریم.
محمد موسوی
عصبانی، مجرد و بسیار باوقار
جنوبیها و دزفولیها به فوتبالدوستی معروفند اما پدر محمد موسوی که معلم ورزش و والیبالیست بود، نگذاشت استعداد و فیزیک پسرش در فوتبال تلف شود. دست او را میگرفت و وارد مسابقات جدی بزرگترها میکرد؛ محمد با همان دستهای کوچک مقابل آبشارهای بزرگترها مقاومت میکرد. هر ماه پدرش کنار چارچوب در اتاق، قدش را اندازه میگرفت و علامت میزد تا ببیند پسرش دو متر را رد میکند یا نه؟ شاید اگر آن توجه به تغذیه، ورزش و بستنیهای کشدار دزفولی با شیر میش در کودکی نبود، ایران از بهترین دفاع روی تور جهان محروم میشد.
با همه این حمایتها،هوشو بازیخوانی محمد او را به بهترین در پست خودش تبدیل کرده؛ وقتی از تمام رقبایش در دیگر تیمها قد کوتاهتری دارد. محمد موسوی هم در 27 سالگی هنوز مجرد است و چند سالی است همشهری شهرام محمودی شده. چیزی که محمد موسوی به آن معروف شده، عصبانیت است. عصبانیتی که هم جذابترش میکند و هم باعث میشود بهتر بازی کند. البته این عصبانیت در کودکی دامنگیر خواهرانش میشد و باعث میشد عروسکهایشان را پاره کند.
عادل غلامی
مغز متفکر و عاشق لواشک
با شمایل جدید و ریشهای پرپشت، شبیه سربازان ایرانی مختار در «مختارنامه» شده است. لقبی که رفقا و همتیمیهایش در باشگاه برایش در نظر گرفتهاند، «مغز متفکر» است. عقیده دارند مچهای غلامی رادار دارد؛ توپ را هر جایی از زمین حریف که بخواهد، میخواباند. عادل غلامی اهلِ آمل، یکی از قطبهای والیبال ایران است. 30 سالگی سن تکامل والیبال است و عادل غلامی در این سن بهتر از همیشه است. همسر او هم در رشته تربیتبدنی تحصیل کرده و از زندگی در کنار «مغز متفکر» راضی است. عادل غلامی معروف است به اینکه عاشق دو چیز است؛ یکی همسرش و دیگری لواشک محلی. لواشک محلی دوپینگ عادل غلامی است.
عکس های والیبالیست ها و همسرانشون در جشن قهرمانی