زخم کاری، نام چهل و ششمین و جدیدترین سریال نمایش خانگی ست که به تازگی آغاز به پخش کرده است. یک سریال درام که درباره یک خانواده مرفه و ثروتمند می باشد که درگیر تجارت های کلان و بزرگ در شرکت خود هستند.
مالک مالکی (با بازی جواد عزتی) که در گذشته زندگی سخت و فقیرانه ای داشته، پس از مرگ پدر با کمک پسر عمویش ابراهیم (با بازی سیاوش تهمورس) برای ادامه تحصیل به خارج رفته و اکنون به ایران بازگشته و با سمیرا ریزآبادی (با بازی رعنا آزادی ور) ازدواج می کند. سپس مالکی جذب تشکیلات ابراهیم شده و برای شرکت او کار می کند. در یکی از این پروژه ها وی موفق می شود که یک قرارداد بسیار پرسود و منفعت دار را از سمت شرکت با شرکای خارجی منعقد کند. ابراهیم پس از این واقعه به شدت به مالکی علاقمند شده و به او که در واقع پسر عمویش نیز است، بخشی از تشکیلات شرکتش در دوبی و کیش را اهدا می کند. چیزی که به مذاق پسر ابراهیم (به نام ناصر و با بازی سعید چنگیزیان) و باقی شرکا اصلا خوش نمی آید و به نظر می رسد در قسمت های دیگر همین دشمنی دست مایه باقی اتفاقات سریال خواهد بود.
در سریال زخم کاری، هنرپیشه های مشهوری از جمله
جواد عزتی , رعنا آزادی ور , الهه حصاری , هانیه توسلی , سعید چنگیزیان، عباس جمشیدی فر، مهدی زمین پرداز، امیرحسین هاشمی، کاظم هژیر آزاد، منو چهر علیپور، مه لقا باقری، مایده تهماسبی , سیاوش تهمورث , مرتضا امینی تبار , سارا حاتمی , نیوشا علی پور و مهیاس پازوکی به ایفای نقش پرداخته اند.
سریال جدید زخم کاری که در ژانر درام، اجتماعی و به کارگردانی محمدحسین مهدویان تولید شده است؛ ساعت 08:00 روزهای آدینه هر هفته از سایت ته موویز پخش می شود. همچنین در انتهای این نوشتار، شما می توانید به صفحه دانلود این سریال دسترسی داشته باشید.
نقد 1: در قلمرو مکبث و لیدی مکبث
نگاهی به قسمت افتتاحیه سریال «زخم کاری»
صبح سینما / رامین مارالی:
«زخم کاری» شاید اولین سریال نمایش خانگی است که در تیتراژ آن اقتباس از یک اثر ادبی قید شده؛ این سریال براساس رمان ۱۲۷ صفحه ای «بیست زخم کاری» نوشته محمود حسینی زاد اقتباس شده؛ محمدحسین مهدویان نویسنده آن است، طراحی و گسترش داستان توسط محسن جعفرزاده و بازنگری داستان توسط حسین حسینی و سجاد پهلوان زاده انجام شده است.پیش از این؛ سریال هایی چون «شهرزاد» برداشت هایی ادبی از «هزار و یک شب» یا سه گانه«پدرخوانده» داشت؛«قهوه تلخ» با شباهت هایی به کتاب «ماشاءالله خان در دربار هارونالرشید»مواجه بود؛سریال«هیولا»پرودی از«بریکینگ بد»بود؛قسمت اول سریال«قورباغه»برداشتی آزاد از فیلم«نفرت»است؛سریال«دندون طلا»داود میرباقری اقتباسی از نمایشنامه ای نوشته شخص او بود و…اما حالا در موج تازه سریال سازی؛ شاهد اقتباس های ادبی به شکل پررنگ هستیم و آثار اقتباسی دیگری نیز در آینده بسیار نزدیک پس از«زخم کاری» در نمایش خانگی تولید و پخش خواهد شد.
چارچوب کلی قسمت اول بر پایه رمان است و حتی دیالوگ های کلیدی عین به عین از رمان برداشت شده اما تفاوت هایی نیز میان رمان و سریال دیده می شود برای نمونه؛ ازخلوت شخصیت اصلی به شکلی که در رمان است در ابتدای سریال خبری نیست؛کاراموز اخوان در رمان یک پسر است اما در سریال یک دختر و طبیعتا شوخی های مالکی نیز با او وجود ندارد؛مواجه املشی و مالکی تلطیف شد؛ بچه های حاج عمو در رمان هر دو پسر هستند؛ مواجه با خریدار خارجی در سریال بهتر پرداخته شده؛در رمان کولی ها وجود دارند و یک پیرزن و در سریال یک دختر بچه جایگزین آن هاست؛ سمیرای رمان نسبت به سریال منفعل تر بود و در سریال پرداخت متفاوتی دارد؛برخی اتفاقات نیز در نسخه سریال حذف شده اند.
سریال با یک برخورد سلطه جویانه آغاز می شود؛صحنه ای که ماهیت دو شخصیت اصلی سریال را به مخاطب نشان می دهد؛شخصیت های رمان «زخم کاری»که خود اقتباسی از نمایشنامه«مکبث»شکسپیر است؛در همان ابتدا برای مخاطب در جایگاه درستی قرار می گیرند.به خصوص شخصیت سمیرا که لیدی مکبث را تداعی می کند.رعنا آزادی ور یکی از متفاوت ترین نقش های کارنامه هنری اش را ایفا کرده و به نظر می رسد اگر همه چیز مسیر درستی را طی کند این نقش یک نقطه عطف تازه برای او محسوب شود؛فعلا او در این سریال در صحنه هایی حضور غافل گیر کننده ای داشته است.
جواد عزتی بازی مهندسی شده ای دارد و اغراقی در پرداخت شخصیت او دیده نمی شود؛ این راحتی مواجه او با هر شخصیت شاید عامل اصلی مقبولیت او برای مخاطب باشد.
سکانس اول و پایانی قسمت اول و بازی عزتی و آزادی ور ماهیت قصه را تعیین می کند.انتخاب عزتی جدا از توانایی های او در بازیگری؛هوشمندانه است.نقش مالکی باید توسط بازیگری ایفا شود که محبوبیت عمومی داشته باشد و تماشاگر با او به راحتی ارتباط برقرار شود؛شاید اگر گزینه هایی که برای ایفای نقش بازیگر سریال مهدویان (قبل از معرفی ماهیت رمان) به صورت غیر رسمی عنوان می شد؛این نقش را بازی می کردند؛ سریال کمی از نظر همراهی مخاطب با داستان با ریسک مواجه بود؛ خصوصا مخاطب عام که عادت دارد با قصه ای عامیانه و با مناسباتی روان مواجه شود. انتخاب عزتی این همراهی را برای مخاطب؛خصوصا سریال بین های ایرانی آسان تر می کند.موسیقی متن مانند اکثر آثار مهدویان پر رنگ است و بخش عمده ای از قسمت اول را موسیقی متن همراهی می کند.
بازی شخصیت های فرعی در جایگاه درستی ایستاده؛ برخی دیالوگ ها به سبب تبدیل رمان به فیلمنامه زبان دیگری یافته اما کلماتی منحصر به فرد که از رمان می آید همچنان در زبان شخصیت ها قرار می گیرد؛مانند جایی که میر لوحی می گوید«کلی به خرج شما چریده؛حالا باید دنبه بده دیگه».مهدویان همانند روند سابق فعالیتش نگاه تجاری به خصوص در شخصیت های فرعی نداشته و گروه بازیگران از بازیگران با سابقه تئاتر یا تلویزیون هستند.سعید چنگیزیان که پیشتر در صحنه تئاتر با عزتی همبازی بوده این جا نیز بازی هوشمندانه ای دارد.
«زخم کاری»در قسمت اول در کارگردانی در جایگاه مطلوبی قرار می گیرد و پشتوانه ادبی آن نیز تماشاگر را مجاب می کند تا به ادامه تماشای آن بنشیند باید دید این سریال در ادامه چه مسیری را طی خواهد کرد.
نقد 2: سریال زخم کاری و مقایسه با مکبث، آزِ خونین
یادداشتی از کتایون کیخسروی
مکبث: درین کار بیش از این پیش نخواهیم رفت. او تازه مرا جاه بخشیده و مردم از هر گروهی مرا به زیور زرین رای نیکوی خویش آراستهاند که تا در اوج درخشندگیاند میباید به خود زد نه آن که چنین زود دورِشان افکند.
لیدی مکبث: کجا شد آن ردای امیدی که خود را در آن پیچیده بودی؟ نکند امیدت از سرمستی به خواب فرورفته است و اکنون چشم گشوده تا رنگ وروباخته در بیپرواییهای خود بنگرد؟ ازین پس عشق تو را نیز به خود همچنین خواهم شمرد. تو را چه بیمی است از آن که در کردار و دل به دریازدن همان باشی که در آرزو کردن؟ تو هم خواهان داشتن آن چیزی که ارجاش میگذاری و زیب زندگیاش میشماری و هم گرامی داشتن ترس خویش و با ترس روزگار گذاشتن، همچون آن گربهی مسکینی که میگوید: «ماهی خوش است، اما کو دل به آب زدن…»
*بریدهای از تراژدی مکبث، ویلیام شکسپیر، ترجمه داریوش آشوری
در شرایطی که هنوز و همچنان فیلمنامههای سینمایی و تلویزیونی ایرانی دچار مشکلات بنیادین هستند، اقتباس میتواند گره این کلاف پیچ در پیچ را شُل کند.
اولین سریال محمدحسین مهدویان براساس رمان بیست زخم کاری نوشته محمود حسینیزاد ساخته شده است. رمانی که با نگاهی به تراژدی جاودان مکبث ویلیام شکسپیر نوشته شده.
قسمت اول این سریال برخلاف سایر سریالهای ایرانی مانند پایلوتهای سریالهای جهانی خیلی سریع مخاطب را با داستان درگیر و با توزیع متناسب اطلاعات و تعلیق درست، مخاطب را مشتاق دیدن قسمتهای بعدی میکند.
مالک مالکی با بازی خوب جواد عزتی مکبثی امروزی است که تحت نفوذ همسرش سمیرا (بخوانیم لیدی مکبث آزخواه) بر اساس فشارها و حقارت درونیاش قطبنمای درونیاش را از دست داده است. سکانس اول و آخر قسمت اول مانند یک دایره، نفوذ سمیرا و حقارت مالکی را تبیین میکند. در سکانس اول، مالک در وان پر از یخ دراز کشیده و از سرما به خود میپیچد. سمیرا مانند مادری شماتتگر نفوذ خود بر همسرش را نشان میدهد. انگار به صورتی نمادین این زن نه تنها التهابهای درونی مرد را التیام نمیبخشد، بلکه او را در دوزخی سرد و سیاه رها کرده.
در سکانس آخر هم به جای آنکه در پی حل مشکل شوهرش باشد، او را کتک میزند تا آزخواهی و خشم درونیاش را به شکلی انفجاری نشان دهد. بازی خوب رعنا آزادیور و نگاههای مهبوت و گیج عزتی نوید این را میدهند که ارتباط بیمارگونهی این زوج در قسمتهای آینده فرجامی خونین پیدا خواهد کرد.
کارگردانی مهدویان مانند آثار پیشینش مبتنی بر استراتژی زوم است. هرچند که به تبع داستان امروزی، دیگر خبری از آن تصاویر مستندنما نیست و دوربین روی سهپایه است. یکی از نقاط ضعف قسمت اول، ارائه اطلاعات مستقیم از طریق دیالوگ بود. اصلیترین وظیفهی دیالوگ اطلاعرسانی و پروردن شخصیتهاست. به شرط اینکه دیالوگ به صورتی غیرمستقیم اطلاعات بدهد، شخصیت را بشناساند و داستان را پیش ببرد. با این وجود، روایت جذاب، موسیقی درست که گاهی پرحجم هم هست و بازیهای باورپذیر و روایتی که در مرز داستانی رئالیستی و نمایشی در نوسان است (دختر پیشگو را به یاد بیاوریم که جایگزین جادوگران نمایشنامه مکبث شده)، نوید یک سریال خوب و جاندار را میدهند. باید منتظر قسمتهای بعدی این سریال بمانیم و ببینیم آیا همه قسمتها میتوانند این تناسب را رعایت کنند یا خیر؟
نقد 3
هیولای سیاهِ انسان
یادداشتی از حسین لامعی
1 – «زخم کاری»، نه ساختارِ فیلمنامه عجیب و پیچیده دارد، و نه کارگردانیِ جلوهگر و مرعوبکننده، و نه حتی در پی برانگیختنِ احساساتِ رمانتیک و گرفتنِ اشک از مخاطب است. سریالِ مهدویان، ورای اینها، آشکارا، مغز و ابعادِ پیچیده ذهن را نشانه میگیرد. پرده از سیاهترین نقاط درونِ «انسانِ سادهای که ما باشیم» برمیدارد. نشان میدهد که انسان، چگونه دقیقا در همان لحظه که انسان است، در همان لحظه یک هیولاست. لازم نیست که تو روزی انسان و روزی هیولا شوی، تو در یک آن، هردویشان باهمی! این هیولا، در کجای جانِ «انسانِ سادهای که ما باشیم» نشسته است؟ «زخم کاری» به این سوال پاسخ میدهد: «هیولا، در همهجای انسان نشسته است!»
2- مغز و جانِ «زخم کاری»، و خطوطِ مرئی و نامرئیِ مختصاتِ این سریال، بیش از هر کاراکتری، عریان در کاریزمای «سمیرا»، با بازیِ درخشانِ «رعنا آزادی ور» است. کاریزمایی مهم و ماندگار، که جنس و جزییاتِ شخصیتپردازی و نمودارِ شمایلاش، تا به امروز، در هیچ فیلم و سریال ایرانی دیده نشد. هیولای هشتسَرِ خُفته درونِ هرکدامِ ماست این زن! هیولای هشتسَری که با صد نقاب، درونِ اعماقِ تک تکِ ما پنهان و نعره میکشد.ما اینِ زنِ وحشی و ترسناک را دوست داریم. زیرا سیاهترین و پنهانترین وجوهِ درونِ تک تکِ ما را به ما نشان میدهد.آینه میگیرد مقابل درونِ مخفی و مستورِ ما…ما موجوداتِ مظلومِ مَصلوبِ مَغلوب. این زنِ وحشی، عزیزِ ماست!.زنی که حتی از «هیولای سرمایه»، و از «هیولای بازار»، هیولاتر است.زیرا به هیولای قدرتِ سیاهِ درونِ انسان وصل است.و در هر نما، آن سوالِ محاورهی تاریخ را دوباره زنده میکند: «چیه این انسان؟!»
3 – باری... «زخم کاری» هرچند تلاشی برای گرفتنِ اشک از مخاطب نمیکند، اما آشکارا، پنجه بر قلب میکشد.همچون لحظهای که شخصیتِ محوریِ سریال، «مالک» (جواد عزتی) تنها و مبهوت، در مقابل خانهی مُنشیاش، کنار پیادهرو، پاهایش سست شد و لرزید و آرام بر زمین نشست، و منشیاش از دور، از داخل ماشین، با اشک صورتش را برگرداند که این لحظه را نبیند… لحظهی تلخ فروپاشی را، که ما همه از کودکی تا به حال، در صدها نفر دیدهایم.و گِریستهایم، برای انسان، این موجودِ وحشیِ بیرحمِ طَمّاع، که در عین حال، بهغایت، مظلوم و مغشوش و تنهاست.
چهار- آری... حکایت، همان است که خدای «محمد» به قرآن گفت: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فی کَبَد»؛ «که براستی انسان را، در رنج و سختی آفریدیم»
نقد قسمت سوم سریال زخم کاری