گلوریا هاردی بازیگر فرانسوی کیمیا

    گفتگو با گلوریا هاردی بازیگر فرانسوی نقش رها در سریال کیمیا

    روزنامه هفت صبح – مرجان فاطمی: گلوریا هاردی، بازیگر فرانسوی سریال «کیمیا» درباره اولین تجربه بازیگری، سختی های کار و واکنش های مردم در کوچه و خیابان می گوید.

    گلوریا هاردی، بازیگر نقش رها در سریال «کیمیا» که از اول فاز سوم به جمع بازیگران این سریال اضافه شده، این روزها یکی از چهره های شناخته شده تلویزیون است.

    او اولین تجربه بازیگری اش را در این سریال انجام داده و هنوز هم از اینکه مخاطبان تا این حد از او و بازی اش در این سریال استقبال کرده اند، هیجان زده است.

    گلوریا هاردی، همسر ساعد سهیلی، بازیگر جوان سینماست؛ بازیگری که در چهار سال اخیر، نقش های مهمی در فیلم های «گشت ارشاد»، «کلاشینکف»، «چند متر مکعب عشق»، «او خوب سنگ می زند»، «رخ دیوانه» و … بازی کرده. هاردی خیلی خوب پارسی حرف می زند و هیچ سوالی نیست که پاسخی برایش نداشته باشد.

    استقبال مردم غافلگیرم کرد اینقدر خوب و روان حرف می زنی که انگار سال هاست فارسی بلدی. چند وقت است می توانی به این زبان حرف بزنی؟

    گلوریا هاردی بازیگر فرانسوی کیمیا

    – خیلی وقت نیست. من وقتی با همسرم آشنا شدم اصلا فارسی بلد نبودم. با هم انگلیسی صحبت می کردیم. بعد کم کم فارسی یاد گرفتم. الان سه سال است که دارم تمرین می کنم فارسی حرف بزنم. قبلا یک بار به ایران آمده بودم و خیلی به زبان و فرهنگ ایرانی علاقه داشتم. ایرانی ها را خیلی دوست دارم.

    بازیگری را از کجا یاد گرفتی؟ رشته تحصیلی ات بازیگری بوده؟

    – نه. من موزیسین هستم. رشته اصلی ام موسیقی است اما همیشه به بازیگری هم علاقه داشتم. من فکر می کنم وقتی در کار موسیقی هستی، یک جور بازیگری هم باید بلد باشی که بتوانی خوب اجرا کنی. من توی پاریس مدت کوتاهی چندتا کلاس بازیگری رفته بودم. همانجا علاقه من به بازیگری شروع شد.

    قبل از کیمیا توی فیلم یا سریالی هم بازی کرده بودی؟

    – نه، قبلا اصلا بازی نکرده بودم. فقط کلاس رفتم چون بیشتر تمرکزم روی موزیک بود.

    با گروه کیمیا کجا آشنا شدی؟ آنها از کجا می دانستند که می توانی بازی کنی؟

    – من برای مدت شش ماه شاگرد خانم آزیتا حاجیان بودم. استقبال مردم غافلگیرم کرد

    یعنی در ایران کلاس بازیگری می رفتی؟

    – بله، یک سال و خرده ای قبل از «کیمیا» شروع کرده بودم و می رفتم کلاس بازیگری آزیتا حاجیان. چون خانم حاجیان توی سریال «کیمیا» بازی کرده بود، خبر داشت که آنها دنبال یک بازیگر برای نقش دختر خارجی می گردند. بعد به من پیشنهاد داد. من هم تست دادم و قبول شدم.

    گلوریا هاردی بازیگر فرانسوی کیمیا

    قصه سریال را از اول می دانستی؟ فیلمنامه را دادند بخوانی یا برایت تعریف کردند که از اول ماجرا چه بوده و به کجا رسیده؟

    – خب فیلمنامه خیلی بزرگ بود. به فارسی نوشته شده بود و من خیلی کند می توانستم فارسی را بخوانم ولی برای اینکه با حال و هوای سریال آشنا شوم آقای افشار، کارگردان سریال برایم توضیح داد که چطور باید بازی کنم. پس از اول قصه را برایت کامل تعریف کرد. – بله. داستان را برای من تعریف کرد و گفت شخصیت رها باید چه جوری باشد. من خودم خیلی نزدیک به کاراکتر رها بودم به خاطر اینکه رها هم مثل من توی خارج زندگی می کرد و قرار بود مثل من یک مقدار فارسی بلد باشد.

    استقبال مردم غافلگیرم کرد برای دیالوگ حفظ کردن چه کار می کردی؟ چون حتما آن موقع فارسی ات خوب نبوده. برایت می نوشتند یا همان موقع تکرار می کردند تا حفظ شوی؟

    – نه، من قبل از اینکه بروم سر صحنه سعی می کردم خیلی آماده بشوم که زیاد اذیت نشویم. فیلمنامه را فینگلیش می نوشتم. بعد از روی آن فینگلیش ها مدام می خواندم و تکرار می کردم تا حفظ شوم. مدام فکر می کردم که هر جمله را چطور بهتر است که بگویم. مدل های مختلفی اتود می زدم تا مشکلی نباشد.

    اوایل خیلی سخت بود که بخواهی جلوی دوربین بروی و کنار بقیه بازیگران بازی کنی؟ چه حسی داشتی؟

    – یک ذره ترس داشتم اما به خاطر اینکه قبلا در فرانسه کنسرت داشتم، ارتباط مستقیم با تماشاگر را تجربه کرده بودم. راحت می توانستم ارتباط برقرار کنم و فشار کمتری رویم بود. اما فیلم با کنسرت فرق دارد. باید مدام به خیلی چیزها فکر کنیم. مثلا اینکه دوربین کجاست؟ نور کجاست؟ کارگردان چه می خواهد؟ چطوری باید دیالوگ را بگوییم و … به همه این چیزها باید در یک لحظه فکر کنیم و این دشوار است. خب این سریال هم خیلی طولانی است و حجم نقش رها هم اصلا کم نیست.

    حتما برای کسی که اولین بار جلوی دوربین می رود خیلی سخت تر هم بوده.

    – بله، چون خیلی هم دیالوگ داشتم. وقتی می خواستیم پلان سکانس بگیریم خیلی سخت بود مخصوصا وقتی پلان سکانس حسی داشتم و همزمان باید دیالوگ حسی هم می گفتم.

    در صحنه های زیادی مجبور بودی احساساتی شوی، گریه کنی و در عین حال دیالوگ هم بگویی؛ با توجه به اینکه هنوز زیاد روی فارسی مسلط نیستی اینجاها مشکلی پیش نمی آمد؟

    – اگر دقت کرده باشی یک نفر وقتی خارجی است و می خواهد احساساتی شود یکمرتبه به زبان مادری خودش شروع می کند به صحبت کردن. من هم یکهو اینطوری می شدم و همه چیز به هم می ریخت.

    استقبال مردم غافلگیرم کرد رابطه ات با بازیگرهای سریال چطور بود؟

    – خیلی خوب بود. همه به من کمک می کردند ولی از همه بیشتر کارگردان کمکم کرد که بتوانم بازی کنم و با صبر من را هدایت می کرد. توی سریال قرار بود نقش دختر کیمیا و آرش را داشته باشی اما می دانستی که این دو نفر در واقعیت حدودا هم سن و سال خودت هستند و حالا با گریم قرار است سن شان بیشتر نشان داده شود.

    این مساله باعث نمی شد که نتوانی این ارتباط را با آنها برقرار کنی؟

    – نه، بالاخره اگر ما اسم خودمان را بازیگر می گذاریم باید از هنر و تخیل مان استفاده کنیم ولی آنها آنقدر خودشان باور می کردند که من دخترشان هستم و واقعی بازی می کردند که من هم باور می کردم که آنها پدر و مادرم هستند. در قسمت هایی که خارج از ایران گرفته شد، روی سرت کلاه گیس گذاشته بودی. برای این بود که کارگردان دلش می خواست موهای رها بلند باشد یا دلیل دیگری داشت.

    – انتخاب تهیه کننده و کارگردان بود و من هم قبول کردم. استقبال مردم غافلگیرم کرد

    خودت از این کلاه گیس رضایت داشتی؟ چون نسبت به گریم ات یک مقدار انتقاد شده بود.

    – دوست داشتم از یک کلاه گیس حرفه ای تر استفاده می شد که مردم کمتر به کیفیت کلاه گیس اعتراض کنند.

    گلوریا هاردی بازیگر فرانسوی کیمیا

    الان که نقشت را توی سریال می بینی چه احساسی داری؟ خوشحالی از اینکه توانستی بازی کنی؟

    – خیلی راضی ام مخصوصا چون مردم راضی هستند.

    فکر می کردی مردم اینقدر از بازی ات استقبال کنند؟

    – من نمی دانستم چه چیزی انتظارم را می کشد. نمی دانستم بعد از پخش چه اتفاقی قرار است بیفتد ولی در اینستاگرام کامنت های خیلی مثبت گرفتم.استقبال مردم غافلگیرم کرد

    توی کوچه و خیابان چطور؟

    – خیلی زیاد. مردم من را می شناسند و می خواهند با من عکس بگیرند. به من می گویند هنوز کیمیا را پیدا نکردی؟ (می خندد) واقعا مردم محبت دارند. از این به بعد می خواهی چه کار کنی؟

    همچنان دوست داری بازیگر بمانی و در ایران فیلم و سریال بازی کنی؟

    – بستگی دارد. اگر پیشنهاد خوبی باشد و به من بخورد، آره، خیلی خوشحال می شوم که دوباره این تجربه را انجام دهم. البته اگر مردم هم دل شان بخواهد دوباره من را در یک فیلم ببینند.

    عکس های گلوریا هاردی و همسرش ساعد سهیلی

    توضیحی که بتواند به ما در رفع لینک خراب کمک بکند. مثلا چه کیفیتی و چه قسمتی از این سریال مشکل خرابی دارد.





    تلگرام ته موویز

    دانلود کامل برنامه دید در شب پوریا پورسرخ

    دانلود رایگان برنامه جدیددید در شببا حضورپوریا پورسرخ

    نسخهکاملبرنامه دید در شبرضا رشیدپور از کانال آپارات

    free download did dar shab withPourya Poorsorkh

    زمان : 1:14:40

    درباره دید در شببرنامه آپاراتیرضا رشیدپور

    دید در شب نام برنامه ای با اجرای رضا رشیدپور است که به گفتگو با چهره های شناخته شده می پردازد. این برنامه از هیچ شبکه تلویزیونی پخش نمی شود و تنها بر روی اینترنت (کانال رسمی آپارات دید در شب) گذارده می شود.

    خلاصه داستان این برنامه

    این هفته (22 بهمن 94) پوریا پورسرخمهمان دید در شب بود. از نکات جالب این برنامه می توان از اعتراف های پوریا پورسرخ مانند دیافت دستمزد کم، باندبازی و مافیا در سینما، مجله های زرد، خانواده و زندگی شخصی، تهدید به اقشای عکس های لو رفته پوریا پورسرخ در فرانسه نام برد!

    زمان پخش برنامهدید در شب

    پنج شنبه شب های هر هفتهساعت 22 .

    پوریا پورسرخ و محمدجواد ظریف در پشت صحنه دید در شب

    توضیحی که بتواند به ما در رفع لینک خراب کمک بکند. مثلا چه کیفیتی و چه قسمتی از این سریال مشکل خرابی دارد.





    تلگرام ته موویز

    عکس جدید آزاده نامداری و همسر جدیدش بعد از طلاق از فرزاد حسنی

    گفتگو با آزاده نامداری و همسرش سجاد عبادی

    آزاده نامداری و همسرش با صبر و حوصله و روی خوش مقابل ما نشستند تا از زندگی مشترک و حال و هوای این روزهای زندگی مشترک زیبای‌شان بگویند.

    «درهای رحمت آسمانی در چهار وقت گشوده می‌شود: ۱. موقع بارش باران ۲. زمانی که فرزند به چهره پدر و مادرش می‌نگرد ۳. هنگام گشوده شدن در کعبه ۴. هنگام برپایی مراسم عقد و ازدواج.» این سخن پیامبر«ص» است؛ کسی که خودش رحمتی برای عالم و عالمیان بود. در پایان از رحمت الهی برای کسانی می‌گوید که جایی از زندگی تصمیم می‌گیرند تنهایی را رها کنند و برای رسیدن به آرامش همراهی دلپذیر همراه خود داشته باشند. اینجاست که خدا مانند نوری که از دریچه و منفذی به داخل خانه‌ای می‌تابد رحمت را نرم و آرام بر خانه عاشقانه‌ها نازل می‌کند. این خانه عاشقانه این‌بار صاحبانی آرام، متین و باوقار دارد. آزاده نامداری و سجاد عبادی چند ماهی است که زیر یک سقف رفته‌اند و دل به دل و دست به دست هم داده‌اند. این زوج دوست‌داشتنی با صبر و حوصله و روی خوش مقابل ما نشستند تا از زندگی مشترک و حال و هوای این روزهای زندگی مشترک زیبای‌شان بگویند. گفتند و ما شنیدیم و بر کاغذ نشاندیم تا شما هم شریک این حس و حال خوب باشید و از زندگی مشترکی بدانید که حساب شده و پیش رفته و حالا به ثمر نشسته است.

    اگر به ما اجازه دهید از اینجا شروع کنیم که شما از کجا با هم آشنا شدید؟

    آزاده نامداری: سال 87 به واسطه دوستان مشترک‌مان که در آن زمان در تلویزیون مشغول به کار بودند که یکی از آنها از مدیران ارشد تلویزیون بود به هم معرفی شدیم و چند بار همدیگر را دیدیم چون در یک دوره زمانی بود که من به‌شدت مشغول انجام فعالیت‌های گوناگون تلویزیونی و. . . بودم و اصلا به ازدواج و تشکیل خانواده فکر نمی‌کردم خیلی پیش نرفتیم و بعد از گذشت مدتی ارتباط‌مان قطع شد.

    همان آشنایی اولیه برای ازدواج بود؟

    آزاده نامداری: بله ایشان از همان ابتدا با پیشنهاد ازدواج جلو آمدند اما همان‌طور که گفتم من در آن سال‌ها اصلا شرایطش را نداشتم.

    پس درواقع شما یک‌بار به طور جدی حدود 7 سال قبل پروسه خواستگاری و اینها رو پشت سر گذاشته بودید؟

    آزاده نامداری: بله اما متاسفانه اتفاق نیفتاد چون من در آن سال‌ها ابدا دوست نداشتم ازدواج کنم و به ایشان هم گفتم من الان به درد ازدواج نمی‌خورم وگرنه بهترین فردی هستید که بخواهم یک روز با او ازدواج کنم.

    واقعا چنین حرفی را به آقای عبادی گفتید؟

    آزاده نامداری: بله حتی خاطرم هست موقعی که داشتم چنین جملاتی را تلفنی به ایشان می‌گفتم در پارکینگ جام‌جم بودم چون من به این اعتقاد دارم آدم‌هایی که در یک رابطه قرار می‌گیرند باید هم هدف باشند؛ مثلا نمی‌شود که خانم هدفش ازدواج و آقا هدفش سه ماه دوستی باشد. من احساس می‌کردم دارم از اطلاعات ایشان و نقطه‌نظرات ایشان استفاده می‌کنم ولی ته‌ذهن من این نیست که بخواهم ازدواج کنم البته سن و سالم خیلی کم بود و تجربه حالا را نداشتم.

    چقدر بعد از آشنایی به شما پیشنهاد ازدواج دادند‌؟

    آزاده نامداری: اصلا ایشان با هدف ازدواج کردن به همان دوستان و واسطه‌ها گفته بودند که زمینه آشنایی را فراهم کنند و در همان جلسه‌های اول پیشنهادشان را مطرح کردند.

    یعنی قبل از اینکه آشنا شوید شما هدف‌گیری کرده بودید که می‌خواهید با خانم نامداری ازدواج کنید ؟

    سجاد عبادی: بله. همان‌طوری که ایشان گفتند بنده از همان ابتدا با نیت ازدواج جلو رفته بودم.

    چطور ممکن است؟ شما که از ایشان شناختی نداشتید؟

    سجاد عبادی: به هر حال ما دوستان مشترک زیادی داشتیم و در فضاهای مشترک زیادی چه در تلویزیون و چه در پروژه‌های دیگر خانم نامداری را دیده بودم و شناخت اولیه و حتی می‌توانم بگویم تا حدودی کامل وجود داشت.

    قطعا به غیر از شناخت مد نظر ما، یک حس مشترک خوب بین خودتان حس می‌کردید، درست است؟

    سجاد عبادی: طبیعتا همین‌طور است. بالاخره هر کسی که می‌خواهد چنین اتفاق با اهمیتی را شروع کند یا یک پیشنهادی را به شخص دیگری دهد، حالا در هر زمینه‌ای نه فقط در ازدواج یک حس و انگیزشی در او ایجاد شده که در مراحل بعدی به دنبال رسیدن به آن و افزودنش است.

    ولی خب، این حس بعضی مواقع در حد خوش آمدن است و برخی مواقع عمیق‌تر، برای شما کدام‌یک بود؟

    سجاد عبادی: برای من حسی کاملا متفاوت و عمیق بود.

    در حقیقت شما درگیری حسی برای‌تان به وجود آمده بود؟

    سجاد عبادی: بله و البته خیلی مهم و ارزشمند.

    وقتی خانم نامداری پیشنهاد شما را رد کردند چه احساسی داشتید؟

    آزاده نامداری: این کلمه رد کردن را بهتر است به کار نبریم چون من ایشان را رد نکردم. من به کل دوست نداشتم ازدواج کنم چه ایشان، چه هر کس دیگر. ممکن است بگوییم من این پیشنهاد را رد کردم چون چند اولویت برای زندگی‌ام داشتم که گذاشتم کنار هم و متوجه شدم این پیشنهاد برای من مناسب نیست اما در حقیقت در مورد ما چنین چیزی وجود نداشت.

    آن سال‌ها چه مشغله‌ای داشتید که کلا دوست نداشتید ازدواج کنید ؟

    آزاده نامداری: فکر می‌کنم اواخر حضورم در شبکه یک بود و من انواع و اقسام پروژه‌ها را داشتم.

    آقای عبادی! حس شما بعد از شنیدن جواب منفی از طرف خانم نامداری چه بود؟

    سجاد عبادی: فکر می‌کنم پاسخی که ایشان دادند درست‌ترین چیزی است که می‌شود گفت. چون من همان سال‌ها وقتی از طریق دوستان پیگیر بودم به نظرم آمد این موضوعی که می‌گویند واقعی بود و ازدواج دغدغه ایشان نبود و اولویت‌های کاری برای‌شان ارجح‌تر بود.

    می‌خواهیم دقیقا بدانیم حس شما چه بود؟

    سجاد عبادی: واقعا و عمیقا خیلی سخت بود برایم و دوستانی که آن زمان در جریان بودند به خوبی می‌دانند که که من مدت‌ها چه حال و هوا و حس ناامیدی داشتم.

    خانم نامداری شما چطور؟

    آزاده نامداری: راستش من اصلا نفهمیدم که ایشان چه احساسی داشتند و فکر می‌کردم خیلی راحت برخورد کردند و با مساله کنار آمده‌اند اما خب الان واقعا حس آن موقع ایشان را به خوبی درک کردم.

    برگردیم به عقب چون ممکن است خوانندگان ما و اصولا مردم عادی آقای عبادی را نشناسند. کمی از خودتان بگویید تا همه بیشتر با شما آشنا شوند؟

    سجاد عبادی: من سجاد عبادی هستم. چهارم اسپند 1360 در تهران و در یک خانواده فرهنگی و مذهبی به دنیا آمدم. یک خواهر و برادر هستیم و در حال حاضر در سال سوم دکترای سیاستگذاری دانشگاه آزاد تهران مشغول به تحصیل هستم. کارشناسی ارشد و کارشناسی را هم در رشته روابط بین‌الملل و علوم سیاسی در همین دانشگاه خوانده‌ام. دوره‌ای برای ادامه تحصیل به فرانسه رفتم که در دانشگاه روبرت شومن استراسبورگ در مقطع فوق لیسانس ادامه تحصیل بدهم ولی خب به دلیل اینکه بازه زمانی آن طولانی می‌شد و من می‌خواستم تحصیلات تکمیلی‌ام را سریع‌تر تمام کنم و چون با زبان فرانسه به خوبی آشنا نبودم فقط موفق شدم یک دوره زبان بخوانم و پس از حدود یک سال و نیم به ایران بازگشتم و مجددا تحصیلاتم را پیگیری کردم.

    الان مشغول به کار هستید؟

    سجاد عبادی: من به صورت ثابت در حقیقت دو جا مشغول هستم؛ شغل اولم در یک دانشگاه غیرانتفاعی است که 10 سال از زمان تاسسیس آن می‌گذرد. من مدیر دانشجویی و سرپرست روابط عمومی هستم.

    همین دانشگاهی که پدر شما مالک آن هستند؟

    سجاد عبادی: خیر پدرم در حقیقت یکی از اعضای هیات موسس این مجموعه هستند و این دانشگاه همان‌طور که از اسمش پیداست غیرانتفاعی است و فرد یا افراد خاصی انتفاعی از آن نمی‌برند بلکه به طور کل تمامی درآمد آن صرف هزینه‌های خود دانشگاه می‌شود.

    و شغل دوم‌تان؟

    سجاد عبادی: علاوه بر آن من در مجموعه‌ای حدود 12،10 سال است که فعالیت می‌کنم با عنوان نمایندگی فدراسیون جهانی مخترعان و مبتکران که مقر اصلی آن در ژنو است. این مجموعه بیش از نیم قرن است که توسط تعدادی از مهم‌ترین کشورهای پیشرفته تاسیس شده و الان حدود دو سال است که یکی از دوستانم که خودشان از جوانان نخبه برگزیده المپیادهای جهانی بوده و ریاست نمایندگی ایران را برعهده داشتند به عنوان رییس فدراسیون جهانی انتخاب شده‌اند و بنده هم افتخار همکاری با این مجموعه را به عنوان دبیر فدراسیون جهانی بر عهده دارم. این فدراسیون در بیش از100 کشور جهان نمایندگی دارد و به نظرم افتخاری بزرگ برای ایران است که یک جوان شایسته ایرانی به عنوان رییس فدراسیون، آن را اداره می‌کند اما رسانه‌ها و البته دولت ما در ایران از این فرصت و موقعیت چندان استفاده‌ای نکردند.

    مقر اصلی در ژنو است و شما در ایران حضور دارید، مشکلی پیش نمی‌آید‌؟

    سجاد عبادی: در حقیقت در تردد هستیم و طی سال علاوه بر جلساتی که در مقرمان برگزار می‌شود در 40 رویداد مهم علمی که در سراسر جهان برگزار می‌شود، شرکت می‌کنیم و از ایران هم تیم‌هایی از دانشگاه‌ها و صنایع اعزام می‌کنیم. پس شما در حال حاضر در دو حوزه اصلی فعالیت می‌کنید؛ یکی بخش دانشگاهی و مجازی و دوم بخش بین‌المللی.

    می‌خواهیم کمی از دیدگاه‌های‌تان و وضعیت این دو بخش برای خوانندگان‌مان بگویید.به طور کلی فضای مجازی را به‌خصوص درکشورمان چطور می‌بینید؟

    سجاد عبادی: من تقریبا از سال 1385 تا الان به طور مستقیم بیشتر وقت و کارم در دانشگاه معطوف به حوزه الکترونیکی است و خوب بدون شک بر این باورم که ظهور اینترنت به عنوان مهم‌ترین پدیده قرن اخیر برای همه انسان‌هاست و با شکل‌گیری آن بسیاری از روابط، برنامه‌ها و اهداف حکومت‌ها و ملت‌ها تغییر کرده و به‌ویژه این شبکه قدرتمند جهانی بر زندگی مردم و روابط عادی آنها نیز اثر گذاشته که می‌توان ساعت‌ها درباره این تغییرات صحبت کرد اما اگر به طور کلی و تک‌جمله‌ای بخواهم فقط در مورد این موضوع در کشور خودمان صحبت کنم به نظرم مانند بسیاری پدیده‌های دیگر ما ابزارهای مربوط به آن را دست و پا شکسته وارد کشور کردیم در برخی حوزه ها مثل آموزش استفاده های خوبی شده اما فرهنگ آن را نه تعیین کردیم و نه برای‌مان اولویتی داشته و نتیجه این شده که نه فقط در شبکه‌های اجتماعی بلکه بسیاری حوزه‌ها باعث بسیاری آسیب‌های اجتماعی و چالش‌های مختلف فرهنگی شده‌ایم چون فکر می‌کنیم این ابزارها آمده‌اند برای هر نوع استفاده بی‌حد و مرز، بدون توجه به مفهوم و کاربری واقعی آنها.

    در حوزه بین‌الملل چطور الان با توجه به فعالیت‌هایی که شما انجام می‌دهید، اوضاع بهتر شده است؟

    سجاد عبادی: خوشبختانه با درایت و مدیریتی که مجموعه نظام ما در خصوص پرونده هسته‌ای نشان دادند بعد از سال‌ها گشایش‌های بسیار مثبتی ایجاد شد که البته این موضوع در حوزه کاری ما در فدراسیون هم موثر بود. امیدوارم این بار فرصت‌سوزی را کنار بگذاریم و از این مجال ارزشمندی که حاصل هزاران هزار سختی و مشکل و گرفتاری برای مردم و مسوولان بوده و باعث ارائه تصویر خوشایندی به نسبت گذشته از کشورمان در عرصه معادلات جهانی شده به نحو احسنت استفاده کنیم. منطقه و کشورهای اطراف ما گرفتار مشکلات متعددی هستند که این بهترین فرصت را برای رشد سریع کشورمان در تمامی عرصه‌ها فراهم کرده است.

    این‌طور که شنیده‌ام شما در حوزه جوانان هم فعال بودید و حتی کتاب‌هایی هم در این زمینه دارید، حال و آینده این نسل را چطور می‌بینید؟

    سجاد عبادی: ما اواسط دهه 70 اولین تشکل غیردولتی جوانان تهران را تاسیس کردیم و از آن موقع تا الان همیشه یکی از دغدغه‌هایم موضوع جوانان و مسایل مبتلا به آنها بوده و اتفاقا بسیاری از دوستان مشترک هنرمند و ورزشکار بنده و همسرم از همین جلسات جوانان فعال در آن زمان باقی ماندند. بله دو کتاب در سال‌های پیش در این حوزه منتشر کردم و در موسسه پژوهشی که به عنوان دانش‌پژوهان جوان داریم، کارهای تحقیقاتی بسیاری در حوزه‌های مختلف جوانان انجام داده‌ایم که پرداختن به آنها ان‌شاءالله در موقعیت دیگری فراهم می‌شود، اما باز هم اگر بخواهم خلاصه و ملموس بگویم به نظرم مشکلات و دغدغه‌های جوانان ما را آقای شهبازی در فیلم مالاریا که خانم نامداری هم در آن نقش‌آفرینی کردند به خوبی بیان کرده‌اند. سطحی‌نگری، گسست نسلی، بی‌تفاوتی، دوری از فکر و عقلانیت و مطالعه و از همه مهم‌تر دور شدن از خانواده‌ها همراه مشکلات بسیار اقتصادی و اجتماعی اصلی‌ترین مشکلات یک جوان امروزی است که متاسفانه اکنون هیچ متولی مشخصی نیز در دولت ندارد.

    ما خانواده آقای عبادی را با نام پدر محترتان می‌شناسیم و به واسطه ریاست‌شان بر سازمان ملی جوانان.

    سجاد عبادی: پدرم سال‌های طولانی در دولت مشغول فعالیت بودند و در آخرین دوره سازمان ملی جوانان رییس این سازمان بودند.

    اگر شما پسر آقای عبادی، رییس اسبق سازمان ملی جوانان نبودید، باز هم تصمیم به ازدواج با خانم نامداری می‌گرفتید؟

    سجاد عبادی: فکر نمی‌کنم ارتباطی داشته باشد.

    آزاده نامداری: این سوال باید برعکس باشد و باید از من بپرسید وقتی ایشان پسر آقای عبادی، رییس سازمان ملی جوانان بودند چرا با ایشان ازدواج نکردید؟

    هر طور خودتان راحتید جواب دهید؟

    آزاده نامداری: باید بگویم شما آقای عبادی پدر و آقای عبادی پسر را دو فرد با شخصیت‌های کاملا جدا در نظر بگیرید. با همه احترامی که برای پدر ایشان قایلم و به عنوان یک فرد حامی، نزدیک و همراه اما سجاد یک کاراکتر دوست‌داشتنی و خاص است و باید شخصیت ایشان را به طور مستقل بشناسید.

    سجاد عبادی: در حقیقت نه زمینه آشنایی ما و نه فضاهایی که با هم برخورد کردیم و نه هیچ زمان دیگری هیچ‌وقت در این باره صحبت نکردیم که پدر من چه کسی است و شما در تلویزیون هستید یا. . . .

    آقای عبادی رفت آمد شما به تلویزیون و همکاری‌تان با سدا و سیما چطور اتفاق افتاد؟

    سجاد عبادی: در حقیقت من چه در گذشته و چه در حال حاضر یک سری دوستان نزدیک دارم که همیشه طی این سال‌ها همکاری‌های جسته و گریخته‌ای با آنها و خود تلویزیون داشته‌ام و در پروژه‌های مختلفی در قالب مشاوره یا برنامه‌هایی که نیاز به ارتباط با خارج از کشور داشته باشند با آنها همکاری می‌کنم.

    آن زمان که خانم نامداری به شما جواب منفی دادند، شما فکر نکردید که باید اصرار کنم؟

    سجاد عبادی: اصرارم را هر جور که از دستم برمی‌آمد از طریق کانال‌های مختلفی پیگیری کردم. حالا شاید نه حضوری و مستقیم اما از طریق دوستان یا واسطه تلاشم را کردم که ایشان را به ازدواج ترغیب کنم.

    دقیقا چه کار کردید؟ پیغام دادید و . . . .

    آزاده نامداری: اگر خودتان مستقیم گفته بودید شاید بیشتر فکر می‌کردم.

    سجاد عبادی: همان دوستانی که زمینه‌ساز آشنایی ما شده بودند درواقع قرار بود که دوباره با خانم نامداری این موضوع را در میان بگذارند.

    آزاده نامداری: اساسا یک تفاوت کاراکتری که من با ایشان دارم ـ البته اوضاع در سری جدید خیلی بهتر شده و ما به هم نزدیک‌تر شده‌ایم ـ این است که من به شدت آدم برون‌گرایی هستم و ایشان درون‌گرا؛ مثلا ما در نوشتن و برنامه‌هایی که مکتوب می‌کنیم خیلی زود به نتیجه می‌رسیم.

    یعنی ایشان آدم مکتوبی هستند و شما شفاهی؟

    آزاده نامداری: من خودم را هم آدم مکتوبی می‌دانم و هم شفاهی اما مثلا وقتی ایشان سفر هستند تمام مدت چت می‌کنیم و وقتی به ایران برمی‌گردند، می‌گویم: من اصلا حتی یک اس ام اس را هم جواب نمی‌دهم چون واقعا خسته می‌شوم. در حقیقت من خودم را آدمی می‌دانم که بیشتر چیزهایی که در دلم دارم را بیان می‌کنم و حتی بعضی مواقع به شوخی به ایشان می‌گویم اگر آن موقع خودت عنوان می‌کردی یا بیشتر به صورت جدی اصرار می‌کردی به جای واسطه‌ها زندگی‌مان شکل دیگری می‌شد. متاسفانه یا خوشبختانه واسطه‌ها همیشه آن چیزی که ما در قلب‌مان هست را انتقال نمی‌دهند و بیشتر آن چیزی که دوست دارند یا فکر می‌کنند را به طرف مقابل می‌گویند. شاید اگر خودشان رگ خواب مرا بلد بودند، بهتر بود. البته همیشه خانم‌های ایرانی اولین جواب‌شان منفی است.

    آزاده نامداری: نه، من این‌طور نبودم و می‌توانم بگویم انصافا این‌طوری نیستم. دلم بخواهد می‌گویم بله و اگر نخواهم خیلی راحت می‌گویم نه. در حقیقت مشکل من این بود که خیلی سرم شلوغ بود و فکر می‌کردم با این کار در حق یک آدم و زندگی‌اش ظلم می‌کنم چون وقتی زن یک خانه شوید دو روز دیگر هم بچه‌دار می‌شوید و نسبت به همسرتان و خانواده‌اش یک تعهدی دارید و من در آن زمان اصلا چنین آمادگی نداشتم چون واقعا سنی هم نداشتم و در اوایل جوانی بودم و پدیده ازدواج برایم اصلا قابل لمس نبود.

    بعد از آن اتفاق مسیر هر دویتان تغییر کرد ؟

    آزاده نامداری: بله. کاملا مسیرمان از هم جدا و ارتباط‌مان قطع شد و چندین سال از هم خبری نداشتیم تا اینکه سال 91 من مکه بودم و از طریق یک دوست مشترک اس ام اسی به دستم رسید؛ البته نه از این اس ام اس‌های شخصی از پیام‌های گروهی که متن کاملا رسمی دارد و برای خیلی‌ها ارسال می‌شود. مطلع شدم که مادر دوست گرامی‌مان آقای عبادی به رحمت خدا رفته‌اند و من بعد از بازگشتم به ایران با ایشان تماس گرفتم و تسلیت گفتم.

    توضیحی که بتواند به ما در رفع لینک خراب کمک بکند. مثلا چه کیفیتی و چه قسمتی از این سریال مشکل خرابی دارد.





    تلگرام ته موویز

    دانلود کامل برنامه دید در شب محمدجواد ظریف

    دانلود رایگان برنامه جدیددید در شببا حضورمحمدجواد ظریف

    نسخهکاملبرنامه دید در شبرضا رشیدپور از کانال آپارات

    free download did dar shab withjavad zarif

    زمان: 02:01:31

    درباره دید در شببرنامه آپاراتیرضا رشیدپور

    دید در شب نام برنامه ای با اجرای رضا رشیدپور است که به گفتگو با چهره های شناخته شده می پردازد. این برنامه از هیچ شبکه تلویزیونی پخش نمی شود و تنها بر روی اینترنت (کانال رسمی آپارات دید در شب) گذارده می شود.

    خلاصه داستان این برنامه

    این هفته (13 اسپند 94) محمدجواد ظریفمهمان دید در شب بود. از نکات جالب این برنامه می توان از … نام برد!

    زمان پخش برنامهدید در شب

    پنج شنبه شب های هر هفتهساعت 22 .

    رضا رشیدپور و محمدجواد ظریف در پشت صحنه دید در شب

    رضا رشیدپورومحمدجواد ظریف در پشت صحنهدید در شب

    توضیحی که بتواند به ما در رفع لینک خراب کمک بکند. مثلا چه کیفیتی و چه قسمتی از این سریال مشکل خرابی دارد.





    تلگرام ته موویز

    دانلود رایگان برنامه جدیددید در شببا حضوررضا کیانیان

    نسخهکاملبرنامه دید در شبرضا رشیدپور از کانال آپارات

    free download did dar shab withReza Kiyanian

    زمان: 01:51:11

    درباره دید در شببرنامه آپاراتیرضا رشیدپور

    دید در شب نام برنامه ای با اجرای رضا رشیدپور است که به گفتگو با چهره های شناخته شده می پردازد. این برنامه از هیچ شبکه تلویزیونی پخش نمی شود و تنها بر روی اینترنت (کانال رسمی آپارات دید در شب) گذارده می شود.

    خلاصه داستان این برنامه

    این هفته (20 اسپند 94) رضا کیانیان مهمان دید در شب بود. از نکات جالب این برنامه می توان از … نام برد!

    زمان پخش برنامهدید در شب

    پنج شنبه شب های هر هفتهساعت 22 .

    توضیحی که بتواند به ما در رفع لینک خراب کمک بکند. مثلا چه کیفیتی و چه قسمتی از این سریال مشکل خرابی دارد.





    تلگرام ته موویز

    محسن چاوشی امسال با دو آلبوم رسمی جدید می آید 95

    گفتگو جدید با درباره سریال و فیلم سنتوری

    محسن چاوشی: هرگز نمی توانم بین «سنتوری» و «کجایی» یکی را انتخاب کنم

    محسن چاوشی اصولا کم‌ حرف است و برای صحبت و گفت‌وگوی رسانه‌ای، رغبتی ندارد. این را تقریبا همه اهالی رسانه می‌دانند. اما سال 94 با تمام بالا و پایین‌هایی که در عرصه موسیقی به خود دید، سالی ویژه و پربار برای محسن چاوشی بود. او در سال 94 آلبومی منتشر نکرد ولی با حضور به عنوان خواننده سریال «شهرزاد» نه‌تنها خلا انتشار آلبومش را به شکلی ویژه پر کرد، بلکه به مرور توانست جزو موفق‌ترین‌های سال باشد و با تک‌آهنگ‌هایش برای این سریال، بار دیگر نبض بازار را در دست بگیرد.

    به گزارش چهره‌نیوز، سایت موسیقی ما نوشت: بازخوردهایی که چاوشی با تک‌آهنگ‌هایش برای شهرزاد گرفت، در مواقعی بسیار بزرگ‌تر و همه‌گیر‌تر از برخی آثارش در قالب آلبوم بود و به مرور «موج چاوشی» و «شهرزاد» پررنگ شد. همه این اتفاقات هم باعث نشد که این خواننده از لاک‌اش بیرون بیاید. او زمان بیشتری را در استودیوی تجریش گذراند و کار به جایی رسید که شماره موبایلش را هم عوض کرد تا از دسترس خارج باشد. چاوشی بالاخره دل به دریا زد و در این گفت‌وگو تقریبا به همه سوالات بی‌پاسخ سال 94 جواب داد.

    محسن چاوشی روی کلمات حساس است. به کلمه کلمه حرف‌هایش فکر می‌کند و بعد آن را بر زبان می‌آورد.

    بخوانید:

    * سال 94 برای تو با فراز و نشیب‌های زیادی همراه بود. اتفاقاتی که هر کدام‌شان باعث شد مورد نقد و البته توجه قرار بگیری. پیش از آغاز سوال‌ها می‌خواهم به صورت کلی درباره سالی که گذشت، بگویی.

    گذشت دیگر. یک سال دیگر هم گذشت تا یک‌سال به 40 سالگی نزدیک‌تر شوم؛ برای من نکته مهم‌اش همین است. فقط احساس می‌کنم مسوولیت‌ام سنگین‌تر شده و حرف‌هایم بیشتر. حواشی هم که همیشه هست. آدم چه بخواهد چه نخواهد، بعضی‌ها نان‌شان را از این حاشیه‌سازی‌ها در می‌آورند. تا جایی که ممکن بود و سکوتم باعث تشدید این حواشی نشد، توجهی نشان ندادم و سهی می‌کنم بیشتر خودم را صرف کارم کنم تا این جور چیزها.

    * از ماجرای کنسل شدن حضورت در فیلم «چ» شروع کنیم که از همان ابتدا سوال‌برانگیز شد. خودت خبر حضورت در این فیلم را تایید کردی اما در نهایت حضور محسن چاوشی در این پروژه کنسل شد. مصاحبه آقای حاتمی‌کیا و استفاده از برخی تعابیر درباره تو چه قدر در این تصمیم تاثیر داشت؟

    باز کردن و برگشتن به این مسایل کمکی به هیچ کس نمی کند.

    * یعنی قرار است در کل این مصاحبه توجهی به حواشی نداشته باشی و جواب‌های نصفه و نیمه بدهی؟

    نه اتفاقا می‌خواهم برخی حرف‌ها را بزنم. بپرس تا برویم جلو.

    * چهره‌های سینمایی سال گذشته حملات مختلفی به سمتت داشتند و تو هیچ جوابی ندادی. آقای مهرجویی مصاحبه تندی علیه تو کرد و تو سکوت کردی. این هجمه‌ها باعث دلگیری تو از سینما نشده؟

    کسی صاحب سینما نیست که من بخواهم به خاطر مشکلاتم با یک کارگردان از سینما دلگیر شوم. جواب ندادن من به حرف‌های آقای مهرجویی هم از سر جواب نداشتنِ من نبود، اصلا و ابدا. می‌توانستم برای بندبند حرف‌های تندی که ایشان درباره من زدند، جواب‌های مناسبی داشته باشم بلکه توهین‌های ایشان هم متوقف شود. اما ترجیح دادم به حرمت نام «داریوش مهرجویی» و سن و سالی که دارد، سکوت کنم و بیشتر به این موضوع دامن نزنم. بالاخره ایشان اخلاقی دارند و من هم اخلاقی. ادامه دادن به این کشمکش‌ها زشت است و در شان نام یک هنرمند نیست.

    * پیشنهادهای سینمایی ات را امسال رد کردی و به هیچ‌ کدام جواب مثبت ندادی. دلیل دوری تو از سینما چیست؟

    پیشنهاد همیشه هست. ولی آدم قرار نیست به هر پیشنهادی جواب مثبت بدهد. ممکن است به خود شما هم در روز چند پیشنهاد در حوزه کاری‌تان داده شود، ولی مسلما شما همه پیشنهادها را قبول نمی‌ کنید. خیلی از مسایل در ذهن، منطق و از همه مهم‌تر دل‌تان وجود دارد که بر اساس آنها نهایتا به یک پیشنهاد ممکن است جواب مثبت بدهید یا همه را رد کنید. این فقط مخصوص محسن چاوشی نیست. برای همه همین‌طور است. یک جای دیگر هم گفتم که اتفاقا سینمای ما سینمای قابل احترامی است که روزبه‌روز هم پیشرفت می‌کند. پس من هیچ مشکلی با سینما ندارم و فقط یک‌سری مسایل و باید و نبایدهای شخصی است که برای حضورم در پروژه‌های سینمایی بر اساس آنها تصمیم می‌گیرم.

    * از سینما بیاییم بیرون و برویم سراغ آلبوم. آلبوم «امیر بی‌گزند» در حال حاضر در چه مرحله‌ای قرار دارد؟

    فعلا که در مرحله کسب مجوز است و من هم مثل شما منتظرم تا کارهای اداری‌اش انجام و در زمان مناسب منتشر شود.

    * این روزها چهره‌های جدیدی با تو همکاری می‌کنند. یاغی‌تبار، بوالحسنی، فاضل نظری، پریناز جهانگیر عصر و. . . استفاده از اشعار بزرگان کلاسیک هم به شدت مورد توجه تو است. این موضوع قرار است به پایان همکاری تو با حسین صفا و دوران درخشان گذشته‌تان تعبیر شود؟

    نه به‌هیچ‌وجه این‌طور نیست. همکاری من با چهره‌های دیگر به معنی حذف شخص دیگری نیست. جایگاه حسین صفا و شعرش برای من و همه آنهایی که آثار مشترک ما را دنبال می‌کنند، جایگاهی ویژه است. این شایعاتی هم که این اواخر شکل گرفت، از اساس پوچ و مثل همه شایعات دیگر است. حسین صفا یکی از بهترین و تواناترین ترانه‌سراهای امروز است و در آلبوم «امیر بی‌گزند» هم چند شعر بسیار خاص و ویژه از او خواهید شنید.

    * آلبوم «امیر بی گزند» قرار است ادامه‌ای بر آلبوم «من خود آن سیزده‌ام» باشد؟

    فکر می‌کنم از لحاظ تنظیم، آهنگ‌سازی و اجرا، متفاوت از آلبوم «سیزده…» باشد. روحی که در این آلبوم -حداقل به زعم من- وجود دارد، مخصوص به خودش است و تمام دغدغه من این است که مردم هم این روح و این جهان را به خوبی درک کنند. خیلی امیدوارم که این اتفاق بیفتد و همه به اصل و اساس حرفی که در این آلبوم زده می‌شود، برسند. تا این لحظه که با شما حرف می‌زنم، این آلبوم برای خودم خاص‌ترین آلبومم محسوب می‌شود. البته فرق دیگری هم که با «سیزده…» دارد این است که در «امیر بی‌گزند» فقط شعرهای کلاسیک وجود ندارد و از ترانه‌های امروزی هم در آن استفاده شده است. البته این ترانه‌ها و جهان‌شان هم با کارهای دیگری که در گذشته از من منتشر شده، تفاوت‌های بسیاری دارد. همان‌طور که گفتم، جهان‌بینی «امیر بی‌گزند» مخصوص به‌خودش است و روایتی دارد که این روایت همه قطعات آلبوم را مثل نخ یک تسبیح به هم متصل می‌کند. برای این آلبوم انرژی زیادی صرف و عرق‌های روحی بسیاری ریخته شد.

    * توضیحاتت تقریبا همه سوال‌های بعدی من درباره آلبوم را جواب داد. برویم سراغ «شهرزاد». داستان همکاری تو با «شهرزاد» از کجا کلید خورد؟

    پیشنهاد محمد امامی بود و با هم درباره‌اش حرف زدیم. بعد هم سناریو را خواندم و خوشم آمد و همکاری‌مان شکل گرفت.

    * این که برای حضور در «شهرزاد»، پیشنهاد خواندن در سریالی دیگر را رد کردی، صحت دارد؟

    نه، صحت ندارد. رد کردن پیشنهادات دیگر ربطی به حضورم در «شهرزاد» نداشت.

    * حضور فردین خلعتبری و علیرضا قربانی در قسمت‌های نخست سریال و اضافه شدن تو در ادامه به این سریال شایعات زیادی را در پی داشت. خودت در این مورد ناگفته‌ها را می‌گویی؟

    فکر می‌کنم موضوع حضور من ربطی به ماجرای رفتن آقای قربانی و خلعتبری نداشت. یک موضوع درون‌گروهی بود که پیش از اضافه شدن من به سریال در موردش تصمیم‌گیری شده بود. خیلی در جریانش نیستم و نمی‌توانم درباره این مساله قضاوت درست و منصفانه‌ای داشته باشم. پس ترجیح می‌دهم درباره‌اش حرفی نزنم.

    * چهره‌های دیگری هم پس از حضور تو و فراگیری قطعات «شهرزاد» که قطعا به موفقیت سریال کمک شایانی کرد، جبهه گرفتند و به تو و سینا سرلک تاختند. به مرور موضوع به نوعی تقابل موسیقی سنتی و ایرانی با موسیقی پاپ هم تبدیل شد. این مقابله آیا اساسا درست بود و میزان این واکنش‌ها چرا تا این حد پیش رفت؟

    اصولا همیشه این‌طوری است که یک‌سری با چیزی موافق‌اند و یک‌سری دیگر مخالف. آن‌هایی که صرفا تحسین می‌کنند، همیشه تحسین می‌کنند و آن دسته دیگر هم که طبق معمول همیشه می‌تازند. من اصلا چنین قصدی نداشتم و بحث تقابل و این چیزها حتی یک لحظه هم به ذهن من خطور نکرد. فقط سعی کردم بر اساس استانداردهایی که در ذهن دارم، کار درست و شایسته‌ای بسازم که آبرودار باشد. اگر بخواهم همیشه خودم را درگیر این چیزها کنم که نمی‌توانم کار کنم. در واقع نمی‌توانم مدام هوش و حواسم را به این معطوف کنم که دیگران چه می‌خواهند و چه می‌گویند. بین این خواسته‌ها و آن چیزی که من فکر می‌کنم، باید به یک نقطه درست و اصولی برسم که بشود اسمش را گذاشت نتیجه خوب. بین این دو طیفی که گفتم، یک طیف پروسواس و ریزبین و نکته‌سنج هم وجود دارد که نگاه و نظرشان بیشتر کمکم می‌کند. بعضی‌ها انصاف‌شان به تعصب‌شان می‌چربد.

    * فکر می کنی دلیل فراگیری آثاری که در «شهرزاد» خواندی، چه بود؟ تصویری بودن آثار، ویدیوکلیپ‌هایی که برای آن آثار ساخته شد، خود ترانه‌ها یا…؟

    مهم‌ترین عاملش این بود که کارها خیلی دلی ساخته شد. یعنی اصلا شکل و شمایل سفارشی نداشتند. اگرچه در ظاهر این‌طور به نظر می رسد، اما واقعا خودشان شکل گرفتند. مطمینا وجود یک تیم حرفه‌ای فیلم‌ساز هم در این زمینه نقش بسیار موثری داشت. این که آنها می‌دانستند و این هوش و درایت را داشتند که از امکان موسیقی درست و به‌جا استفاده کنند. هیچ‌کدام از این دو بخش موسیقی و فیلم، فدای هم نشدند و هر کدام به صورت مستقل به عنوان یک پکیج به درک و دریافت بهتر اثر کمک کردند. بعضی وقت‌ها همه‌چیز دست‌به‌دست هم می‌دهد تا یک اثر گل کند.

    * دوست دارم واضح و صریح جواب بدهی. سوال آخرم مهم‌ترین سوال این گفتگو هم هست. اگر قرار باشد بین «سنتوری» و «کجایی» انتخاب کنی، کدام‌یک را بیشتر دوست داری؟جواب این سوال شاید دغدغه خیل عظیم طرفدارهایت باشد.

    «سنتوری» کاری بود در زمان خودش و «شهرزاد» کاری در زمان خودش. فاکتور زمان در این انتخاب‌ها خیلی مهم است. انتخاب کردن معذبم می‌کند، پس اجازه بده که انتخاب نکنم. فقط بگویم که حال هر دو را دوست دارم.

    توضیحی که بتواند به ما در رفع لینک خراب کمک بکند. مثلا چه کیفیتی و چه قسمتی از این سریال مشکل خرابی دارد.





    تلگرام ته موویز

    گفتگو و مصاحبه با مصطفا زمانی درباره سریال شهرزاد: عشق هورمونی است

    گفتگو با درباره سریال شهرزاد و زندگی حصوصی اش: عشق هورمونی است !


    ویژه نامه نوروزی روزنامه قانون – مسعود مرعشی: نقش عاشق پیشه مصطفا زمانی در سریال شهرزاد باعث شد که محور گفت و گویمان با او عشق باشد. نظرات شخصی زمانی درباره عشق بسیار متفاوت است با نقشی که ایفا کرده. او صریح صحبت می کند و بداهه پردازی طنازانه را دوست دارد. با هم بخش های قابل انتشار این گپ و گفت را مرور می کنیم.

    تا به حال کسی به خاطر نقش فرهاد سریال شهرزاد، با شما ابراز همدردی کرده؟

    آره. همه ابراز همدردی می کنند. انگار همه یک چیزهایی در این فضا دارند و رویشان نمی شده روکنند. من اتفاقا بعد از شهرزاد چیزی دیدم که برایم خیلی جذاب بود. مردم ما هنوز دوست دارند این طوری باشند ولی تصویرش خوب نیست. انگار تصویر آدم عاشق، تصویر قشنگی نیست. نمی دانم، شاید چون خیلی درگیر ذهنیات شده اند و وقتی یک تصویر وجودی را می بینیم حاضر نیستیم آن را بپذیریم.

    قدیمی ها می گفتند مرد گریه نمی کند، شما با این طرز فکر موافقید یا مثل فرهاد، گریه را برای مرد عار نمی دانید؟

    مرد گریه نمی کند؟ مرد غلط می کند! مرد مگر انسان نیست؟

    اگر برای بازی در یک نقش مجبور باشید گریه کنید و گریه تان نگیرد، چه می کنید؟

    تا به حال چنین اتفاقی نیفتاده است. نمی دانم چرا، گریه همیشه دم دستم است.

    پس راحت گریه می کنید؟

    ای… غم به دل ما راحت می نشیند.

    چرا راحت گریه می کنید؟

    این به ذات و طبیعت هر کسی بر می گردد و من با طبیعتم نمی جنگم.

    در این صورت نقش فرهاد به شخصیت خودتان شبیه است.

    بله به دوران بیست و دو سالگی ام نزدیک است ولی به الان نه.

    الان چه فرق هایی با آن دوران کرده اید؟

    الان بیشتر به احساسات می خندم.

    اگر الان در موقعیت مشابه در سریال شهرزاد و در مثلث عشق قرار داشتید، عکس العمل شخصی تان چه بود؟

    نمی دانم. فکر می کنم خودزنی می کردم. یعنی تسلیم منِ خودم می شدم. می دانید چه می گویم؟

    نه!

    یعنی سعی نمی کردم با این مساله بسازم. خودم را می خوردم. از خودم و درون خودم که باعث شده این اتفاق عاشقانه برایم بیفتد، انتقام می گرفتم.

    چطور انتقام می گرفتید؟

    پدر خودم را در می آوردم و به خودم خیانت می کردم. قطعا با این اتفاق نمی ساختم.

    این نساختن شما از جنس مقاومت نبود؟این که با رقیب عشقی مبارزه کنید؟

    نه ببینید فرهاد به جای این که مبارزه کند، می پذیرد.

    این ماجرا در مورد شخصیت خودتان چطور است؟ خود شما چطور رفتار می کنید؟

    من می توانم بپذیرم، اما به نظرم خوشمزگی اش به این است که نپذیری. می دانید، گاهی اوقات دلت می خواهد به خودت خیانت نکنی. دلت می خواهد بپذیری. اصلا از نظر من عشق پذیرفتنی نیست. عشق باید جور دیگری دست و پا بزند، به همین خاطر پذیرفتن مسخره است.

    به نظرتان فرهاد چقدر بازنده است و چقدر عاشق؟

    بازنده کسی است که در عشق فکر می کند. فرهاد که فکر نمی کند. فرهاد، اگر دقت بکنید، یک عشق را تا ته می رود. عشق برنده و بازنده ندارد. عشق رفتن است که فرهاد می رود. فرهاد آدمی است که با قلبش زندگی می کند. جهان اطرافش را درک می کند اما تصمیماتش را با قلبش می گیرد.

    شما با چندضلعی عشقی موافقید؟

    خیلی. اصلا طنز عشقی راه بیندازیم. این جمله از یک دوست عزیزی است که می گوید عشق هم جزیی از عمل و عکس العمل است. من خیلی وقت ها دوست داشتم، عشق ها را واکاوی کنم، نهایتان به طنز عجیبی می رسیم. خیلی وقت ها خودمان هم نمی دانیم چیست، به نظر من خیلی از عشق ها به غرایز باز می گردد.

    یعنی عشق ها را هورمونی می بینید؟

    آره. به نظر من هورمونی است. یعنی حتی عکس العمل و عمل هم نیست. خیلی عقب افتاده تر از این حرف هاست. بیشتر هورمونی است.

    به نظر شما، شکل عشق ها در گذشته و حال فرق کرده؟

    نه. به نظر من عشق های قدیم با عشق های الان فرقی نکرده است. تصوری که عاشق ها از هم دارند فرق می کند. می دانید، تصویر یکدیگر را دوست دراند. چون دنیا به وسیله اینترنت بزرگ تر شده، آدم ها به خودشان در عشق شان شک می کنند. قبلا ثبات داشتند. عشق یک خلوت لازم دارد و الان دنیا در این خلوت هست و خودت را مقایسه می کنی در حالی که عشق منحصر به فرد است و نباید قیاسش کرد. شما اگر چیزی را باور کنید، هست و اگر چیزی را باور نکنید، نیست. الان دلشان نمی خواهد باور کنند. قدیم ها باور می کردند و آدم ها با باورهایشان زندگی می کردند اما الان نه.

    گفتگو و مصاحبه با مصطفا زمانی درباره سریال شهرزاد: عشق هورمونی است

    شما تا به حال عاشق شده اید؟

    دوبار! اولین بار فکر کنم 19 یا 20 سالم بود. دومین بار هم بماند.

    در این عشق ها اتفاقات بامزه ای برایتان افتاده است؟

    بامزگی و جذابیتش این است که نمی دانی و نمی فهمی که عاشق شدی و این خیلی برایم بامزه بود. یعنی آن موقعی که فهمیدم یک خنده قشنگ به خودم کردم. گفتم باریکلا!

    بالاخره شدی. همان 19 سالگی؟

    نه. بعدیش. 19 سالگی خیلی زجر داشت. خیلی احساسی بودم.

    اگر در یک فضای رسمی و یا حتی غیررسمی، خانم محترمی با سدای بلند از شما خواستگاری کند و بخواهد شما با او ازدواج کنید. چه عکس العملی نشان می دهید؟

    می گویم دمِ شجاعت گرم. من چنین شجاعتی ندارم. می گویم دیوانه ای! من می ترسم از چنین دیوانه ای. کسی که اینقدر دیوانه است که در جمع بگوید و خواسته اش را می تواند فریاد بزند، اگر دوستش داشته باشی باید خیلی آدم وحشی یا آدم رهایی باشی. من به این آدم قظعا خیلی احترام می گذارم. ولی این باعث نمی شود هر که از راه برسد داد بزند! ولی خیلی به آن فرد احترام می گذارم و این رسوایی اش برایم قشنگ است.

    تا به حال ابراز علاقه عجیب و غریبی به شما شده است؟

    بله… به خاطر نقش یوسف پیامبر به من دست می کشیدند که شفا بگیرند.

    جالب ترین شایعه ای که در مورد خودتان شنیده اید چه بوده؟

    شایعه زیاد راجع به خودم شنیده ام، اما جالب ترین این است که می گویند ازدواج کرده ام. خیلی بامزه است… من خودم دلم می خواهد ببینمش.

    قصد ازدواج ندارید فعلا؟

    ازدواج به قصد نیست. می افتی توی ش. هر وقت شد می پریم.

    تا به حال در رودربایستی مانده اید؟

    چه نوع رودربایستی؟

    هر نوع رودربایستی.

    بیشتر فیلم هایی که بازی کرده ام را در رودربایستی بازی کرده ام.

    مگر فیلمنامه را نمی خوانید؟

    فیلمنامه را می خوانیم، اما بعد از این که وارد کار می شویم، می فهمیم چه خبر است! از نیت تا عمل خیلی فاصله هست.

    کدام فیلم را بعد از این که بازی کردید، پشیمان نشده اید؟

    خیلی فیلم بوده که پشیمان نشده ام. چند فیلم بود که آن هم پشیمانی نیست بیشتر از بازی در آن فیلم لذت نبرده ام و کیف نکرده ام.

    تا به حال نقش کمدی به شما پیشنهاد شده است؟

    نقش کمدی نه، اما موقعیت کمدی خوب، آره. نقش کمدی، بستگی به این دارد که چه نقشی باشد. چیزی که طنز در آن باشد را من خیلی دوست دارم، درواقع عاشقش هستم. ولی کاراکتری که خوشمزه باشد را نمی فهمم. چون در آن صورت باید براساس خوشمزگی هایی که مردم دوست دارند جلو برویم و در این صورت ساختارمان با هم نمی خواند. یعنی خیلی با جنس کمدی های امروز سینما موافق نیستید. قطعا همینطور است. یعنی خوشمزگی ذات آدم هاست و نمی شود اسم آن را سینمای کمدی بگذاریم.

    از ژانر فرهیخته شهرزاد، می توانید بروید به نقش زینال بندری؟

    آره. خیلی راحت. برای من خیلی آسان است البته به شرطی که به جا باشد. مثل همین کار «آه ای عبدالحلیم» که امیدوارم خوب دربیاید. اگر همه چیز سر جایش باشد، هر نقشی را می توان بازی کرد به شرطی که من در روحیات زندگی ام سرجایم باشم. کار هنری یک کار گروهی است و به نظر من به همین دلیل است که فیلم های خوب زیادی ساخته نمی شود.

    گویا قرار بود بعد از سریال یوسف دیگر فیلم بازی نکنید.

    نه. قرار بود تا زمان پخش سریال فیلمی بازی نکنم.

    فرض کنیم قرار بود که بعد از یوسف دیگر بازی نکنید، در این صورت چه کاری را ادامه می دادید؟

    اتفاق چند وقت است که فکر می کنم من اگر بازیگر نمی شدم، دنبال چه چیزی بودم؟

    الان ما کاری می کنیم که شما ممنوع التصویر شوید. آن وقت چه کاری را ادامه می دهید؟

    یک بار این سوال را از خودم پرسیدم. من اگر ممنوع التصویر شوم فکر کنم نقد بنویسم، روزنامه نگار می شوم.

    گفتگو و مصاحبه با مصطفا زمانی درباره سریال شهرزاد: عشق هورمونی است

    خوب بود؟

    آره خوب بود.

    دوست دارید روزنامه نگار شوید؟

    به قول بچه ها منتقد می شوم.

    مثل این که منتقدها خیلی اذیت تان کرده اند؟

    نه نه. اصلا! خب یک عده ای منتقد هستند و عده ای دیگر هم منتقم. من نقدهای منتقدان را می خوانم، منتقم ها را هم می خوانم. منتقم ها را می خوانم که بخندم و منتقدها را می خوانم که یاد بگیرم.

    نقش تان در سریال شهرزاد روزنامه نگار است.در واقعیت چقدر این فضا را دوست دارید و یا با آن آشنا هستید؟

    خیلی دوست دارم. من به شدت به روزنامه اعتقاد دارم و به کار تحریر و ادبیات و نقد درست در هر زمینه ای. اما شدیدا با تعداد زیاد این همه روزنامه و مجله که اجازه انتشار دارند، مخالفم.

    اگر اسکار بگیرید، چه جمله ای را روی صحنه می گویید؟

    من گویم؛ «چون می گذرد خوشی نیست».

    اگر برنده سیمرغ شوید و اشتباهی جایزه تان را به یکی دیگر بدهند، چه می کنید؟

    خنده ام می گیرد. خداوکیلی خنده ام می گیردم. خیلی خنده دار است.

    در ایران این اتفاق افتاده است. خودتان که در جریان هستید.

    بله، اما نوید نخندید. منظور من، مورد دیگری در همان سال بود. نمی دانم ولی من فکر کنم بخندم. البته نه به این ماجرا، به خودم می خندم که بیخود ذوق کردم و با یک بزرگواری خیلی عمیقی با این مساله کنار می آیم.

    می رویم سراغ سوالات شخصی تر، شما چه فوبیایی دارید؟

    نمی دانم… شاید فوبیای این که من را بشناسند.

    چرا؟

    مگر درونتان چطور است؟

    ظاهرم خوشکل و پاک به نظر می رسد اما درونم خراب است و می ترسم مردم بفهمند و دستم رو شود.

    خب پس کمی از شیطنت هایتان برای ما بگویید.

    خودم را سر کار می گذارم. مثلا صبح از خواب بلند می شوم و می بینم هیچ دستم نیست، اما بعد می بینم چقدر این تصویر از من هست و با آن تصویرها خودم را گول می زنم و با آن حال می کنم.

    عجیب ترین بیماری ای که به آن دچار شده اید چه بوده؟

    دو سال پیش می خواستم روزه بگیرم. روز اول روزه گرفتن آپاندیسم ترکید. برایم اتفاق بامزه ای بود.

    اگر تا آخر عمر فقط یک انتخاب برای غذا داشته باشید، چه غذایی را انتخاب می کنید؟

    آخ آخ آخ… سوپ. عاشق نودل هستم. عشق است دیگر، فقط رشته داشته باشد کافی ست. یعنی من می توانستم در دهات های چین هم زندگی کنم و مدام نودل بخورم.

    اگر در فیلم «اره» به شما نقش بدهند و بگونید خودتان نوع مرگتان را انتخاب کنید، انتخابتان چه خواهدبود؟

    مدلی که با همه خداحافظی می کنی و می بوسی و به رختخواب می روی. مرگ آگاهانه.

    این که فیلم عاشقانه می شود نه فیلم «اره»! مرگ سینمایی؟

    مرگی را انتخاب می کنم که در «amour» برای بازیگر نقش زن انتخاب شد. کسی که دوستم دارد، خفه ام کند.

    اسم خودتان را هم گوگل می کنید؟

    نه بابا. البته یکی، دو بار عکس برای پاسپورت و این چیزها می خواستم، این کار را کرده ام. برای این که تا عکاسی نروم عکس پرتره با سرچ گوگل داده ام.

    تا به حال اتفاق افتاده که کسی شما را اشتباه گرفته باشد و شما به رویش نیاورده باشید؟ یا حتی به رویش آورده باشید؟

    نه. ولی پیش آمده است که سر صحنه فیلمبرداری با گریم های متفاوت من را نشناسند. مثلا من با گریمی متفاوت بوشهر بودم، بعد یک آقایی آمد و پرسید «این کیه این جا داره بازی می کند؟» کلی با هم گپ زدیم و گفتم «همین پسره مصطفا زمانیه».این طوری شده است که پنج دقیقه با کسی صحبت کنم راجع به خودم و حتی فحش هم به خودم بدهم، ولی آخرش متوجه می شده. سر کار نگذاشته ام، اما به صورت معمول اختلاط کرده ام.

    اگر یکی به شما بگوید می خواهد حرف مهمی بزند و شما را کنجکاو کند ولی بعد بگوید ولش کن مهم نیست، با او چه کار می کنید؟

    من خودم این شیطنت را برای کسانی که کنجکاو هستند دارم. یعنی اگر بدانم کنجکاو هستند، از قصد این کار را با آنها می کنم.

    اگر کسی این کار را با خود شما بکند، چه کار می کنید؟

    هیچی. وقتی خودم این رکب را به همه زده ام از کسی چنین رکبی نمی خورم. ولی ممکن است ادا دربیاورم و خواهش کنم بگوید که فکر کند حرفتان مهم است.

    گفتگو و مصاحبه با مصطفا زمانی درباره سریال شهرزاد: عشق هورمونی است

    اگر به یک جزیره تبعید شوید و بتوانید پنج شی یا شخص را با خود ببرید، انتخاب تان چیست؟

    اول یک موبایل می برم که اینترنتش فعال باشد، دوم چند کتاب می برم که نمی گویم چه کتاب هایی است تا دستم رو نشود ولی معمولا رمان هایی که انسان محور باشد، یک اسلحه می برم که در مقابل حیوانات بتوانم از خودم دفاع کنم و یا اگر دیدم خودم از بقیه حیوانات، حیوان تر شده ام، خودم را بزنم. سه تا شی و حالا دو تا آدم. ترجیح می دهم زن داشته باشم که با خودم ببرم و آخری هم یک دوست خیلی عزیزی را با خودم می برم که بعد از بلاهایی که زنم بر سرم می آورد، با او درد دل کنم. این طوری خوش می گذرد.

    تا به حال در شرایط اضطراری، کار عجیبی انجام داده اید؟

    من در شرایط عجیب و غریب گیر نکرده ام. البته یک بار رفتم پرتقال بدزدم، یاد می آید فرار کردیم و از دیوار پریدیم. یادم نیست، پرتقال بود یا گردو یا چیز دیگری، خیلی بچه بودم. آهان… بستنی بود. بستنی از مغازه مادربزرگم دزدیدم. فکر کنم چهار پنج سالم بود و شهرستان بودم. کشیک می دادیم، بعد مغازه دار خودش این طرف بود و بستنی هایش آن طرف. من و پسرخاله هایم هوس بستنی کیلویی کرده بودیم. پریدیم آن را برداشتیم و فرار کردیم، بعد از آن مامانم آمد و ما با سرعت دررفتیم. خیلی کتک بدی خوردم.

    حالا بچه دار شوید، بچه تان را می زنید؟

    نه. می گذارم هر کاری دلش می خواهد انجام دهد. حتی اگر خواست مدرسه نرود هم نرود. اصلا اجازه می دهم هر جا دلش می خواهد بزرگ شود. هوایش را دارم که خودش را نابود نکند، اما نمی گذارم برای چیزهای بی اهمیت خودش را ناراحت کند.

    زمان کودکی، انرژی تان را چطور تخلیه می کردید؟

    فوتبال بازی می کردم. گاهی اوقات هم می رفتم به رختخواب که خیالبافی کنم. این کار را خیلی دوست داشتم.

    بامزه ترین خیالبافی ای که کرده اید، چه بوده؟

    همین خریت بوده که می دانستم مشهور می شوم.

    دور از جان، دوران بچگی تان از چه فیلمی می ترسیدید؟

    من هنوز هم از فیلم گودزیلا و این ها می ترسم. فیلمی که یک جانور خزنده در آن بود می ترسیدم. اما الان از این فیلم هایی که سر و ته ندارد می ترسم. مثل خیلی از فیلم هایی که در ایران ساخته می شود و نمی توانم اسم ببرم. هر کسی یک جایش را می زند و می شود فیلمی که اثر همه عزیزان هست به جز کارگردان.

    گفتگو و مصاحبه با مصطفا زمانی درباره سریال شهرزاد: عشق هورمونی است

    در دوران نوجوانی دوستان تان به شما چه لقبی داده بودند؟

    استیو.

    به خاطر استیو مک کویین؟

    نه، استیو مک منمن. چون آن موقع موهایم بلند بود و شمال که بازی می کردیم فر می شد و دوستان این طور سدایم می کردند.

    شما می توانید خوب جوک تعریف کنید؟

    من موقعیت را می توانم خوب تعریف کنم. جوک را خیلی خوب نمی توانم تعریف کنم که مثلا داستانی در ذهنم باشد و تعریف کنم، اما در لحظه می توانم اتفاقات را طنز کنم.

    پس برای ما یک موقعیت طنز در لحظه را تعریف کنید.

    خب اینطوری که نمی شود. من موقعیت های طنزم جهانی است و فیلتر ندارد. به عنوان یک انسان شوخی می کنم و نمی توانم به عنوان یک بازیگر با قواعد و ادبیاتی که همه دوست داشته باشند، شوخی کنم. اصلا خط قرمز نمی شناسم، کلا از بچگی نمی دانستم خط قرمز چی هست. حتی در هر کاری می روم خطوط قرمز را به من می گویند و من هم همان ها را رعایت می کنم و خودم خط قرمزی ندارم.

    اگر موقع سقوط آزاد چترتان باز نشود، آن لحظه به چه چیزی فکر می کنید؟

    اگر باز نشود من همان موقع نقطه درکم عوض می شود. شنیده اید در این طور مواقع می گویند قبل از این که به زمین برسید، سکته می کنید و می میرید، اما من مطمینم قبل از رسیدن به زمین در آن لحظه، قطعا به خدا فکر می کنم. نمی دانم چرا، ولی آن لحظه مطمینم که به خدا فکر می کنم.

    بعضی ها می پرسند که در این مواقع می ترسید یا سعی می کنید از سقوط تان لذت ببرید؟

    نه بابا. این را روشنفکرها می گویند. آن که چیز دیگری ست که باید لذت ببری نه سقوط آزاد.

    شما باشگاه می روید؟

    نه نه نه نه… باشگاه تنیس می روم.

    پس اهل باشگاه بدنسازی نیستید.

    خودم بدم نمی آید ولی نمی توانم تحمل کنم. خنده ام می گیرد وقتی کسی کنارم فریاد می زند تا بتواند یک چیزی را بلند کند.

    اگر با کسی در برف و یخبندان گیر کنید و آن فرد شروع به خوابیدن کند، برای این که نخوابد چه می کنید؟

    با او حرف می زنم تا نخوابد.

    شاید حرف زدن جواب ندهد و مثل لالایی عمل کند.

    نمی دانم، اگر کبریت دم دستم باشد کبریت روشن می کنم و گاز مونواکسید کردن را هنگام دم اش زیر دماغش می گیرم. از همان کارهایی که دوستانمان در بچگی انجام می دادند. آن گاز به سرفه می اندازدش و خوابش را می پراند و نمی گذارد بخوابد. با این راه تا دو دقیقه نمی داند اصلا دنیا چی هست!

    شما رابطه خوبی با رضا یزدانی دارید، این رابطه باعث نشده که بخواهید خوانندگی را تجربه کنید؟

    نه. اتفاقا این رابطه باعث شده که من نخواهم خوانندگی را تجربه کنم! (خنده)

    گویا در فضای مجازی خیلی فعال نیستید و به تازگی اینستاگرام باز کرده اید، درست است؟

    من عاشق فضای واقعی هستم. بله تازه باز کرده ام. آن هم چون خیلی اصرار کردند و حق داشتند. من هم باز کردم. فقط هر چند روزی از آدم یک عکس خیلی ویژه می خواهند و من زندگی ام آنقدر ویژه نیست.

    رابطه تان با سلفی چطور است؟

    من اصلا نمی فهمم این دنیایی را که آدم ها از خودشان عکس می گیرند ولی خب، مجبورم بندازم. وقتی از خودم عکس می اندازم خیلی خیلی برایم خنده دار است. چون همیشه یکی در مغزم می گوید که آدمیزاد مگر از خودش عکس می گیرد نمی دانم این به عادت هر کسی بر می گردد، نه این که بگویم خوب یا بد است.

    توضیحی که بتواند به ما در رفع لینک خراب کمک بکند. مثلا چه کیفیتی و چه قسمتی از این سریال مشکل خرابی دارد.





    تلگرام ته موویز

    عکس های مراسم جشن بزرگ اختتامیه سریال شهرزاد در برج میلاد / اردیبهشت 95


    گفتگو باترانه علیدوستی دربارهسریالشهرزادو
    فیلم


    ترانه علیدوستی می‌ گوید او و شهاب حسینی در فیلم «فروشنده» اصغر فرهادی دو شخصیت کاملا متفـــاوت از «شهرزاد» را بازی کرده‌اند؛ شخصیت‌هایی که به افراد جامعه امروز نزدیکند.

    ترانه علیدوستی در گفت و گو با مهر با اشاره به ویژگی های سریال «شهرزاد» که باعث شد مخاطبان به سمت آن گرایش پیدا کنند و مورد اقبال قرار بگیرد، گفت: اول از همه قصه، دوم فضای بازتر شبکه نمایش خانگی نسبت به تلویزیون و سوم قدرت اجرایی مجموعه بازیگران که البته درباره خودم حرف نمی زنم، باعث این اقبال شد و فکر می کنم قصه ها و لحظه های عاشقانه چندان در سینمای ما تجربه نشده اند و وارد کردن لحظه های عاشقانه به این داستان تاثیر زیادی در جذب مخاطب داشت.

    وی ادامه داد: شاید این که فضا در این جا بازتر بود تاثیر بیشتری در جذب مخاطب داشت. فکر می کنم اگر ما در کارها سانسور کمتری داشته باشیم و نکاتی را با رعایت خطوط قرمز نمایش دهیم داستان باورپذیرتر است. با همه این ها فکر می کنم سریال «شهرزاد» یک اتفاق جدید بود.

    بازیگر سریال «شهرزاد» درباره پخش این سریال در تلویزیون و تاثیری که می توانست برای مخاطب داشته باشد، گفت: اکنون در همه جای دنیا سریال سازی به شکل خصوصی باب شده و این نوع کار، ارتباطی بی واسطه با مردم است. ما در این جا مسایلی مثل دریافت مجوزها را داریم که در دیگر نقاط دنیا کمتر درگیر آن هستند، اما به نوعی همه دنیا به همین ترتیب است و رسانه های ملی و تلویزیونی صاحب بهترین آثار نیستند بلکه کارها باید به بخش خصوصی نزدیک تر باشد تا مردم خوششان بیاید.

    این بازیگر سینمای ایران درباره عشق و دوست داشتن در سریال «شهرزاد» نیز بیان کرد: نمونه های عشق در ادبیات و در جهان خود ما و اطرافمان بسیار زیاد است. با این حال مساله در باورپذیر بودن این دوست داشتن در هنگام به تصویر کشیدن است. هر چقدر فیلم و سریال های عاشقانه بیشتر ساخته شود امکان تولید و خروجی آثار عاشقانه خوب هم بیشتر وجود دارد. این کار برای مردم نو بود و عشق های زنجیره ای در «شهرزاد» برای تاثیرگذاری بیشتر درام اتفاق افتاد.

    وی درباره همکاری خود با حسن فتحی کارگردان سریال «شهرزاد» به عنوان اولین تجربه خود برای بازی در یک سریال یادآور شد: همکاری با آقای فتحی خیلی برای من دلنشین و دلپذیر بود و من فکر نمی کردم زمانی پیش بیاید که سریال را تجربه کنم اما خوشحالم که این تجربه با وی رقم خورد.

    تازه ترین اخبار از فیلم فروشنده جدید اصغر فرهادی در جشنواره کن 2016

    علیدوستی در پایان درباره همکاری دوباره خود در فیلم «فروشنده» ساخته اصغر فرهادی با شهاب حسینی و این که آیا ارتباطش در آن فیلم تحت تاثیر «شهرزاد» قرار گرفته است یا خیر؟ عنوان کرد:

    وقتی فیلم «فروشنده» را ببینید، می‌ فهمید که این همکاری دوباره کار چندان سختی نبود چراکه ما دو شخصیت کاملا متفاوت با یک جهان متفاوت تر را در آن بازی کردیم که شبیه خود ماست و در تهران امروز رخ می دهد و مسایل دو شخصیت هم با این سریال کاملا فرق می کند. ما این نگرانی را نداشتیم و اتفاقا آشنا بودن با هم و این که از یک پروژه به پروژه دیگر رفتیم بیشتر به ما کمک کرد.

    >>>دانلود فصل دوم شهرزاد

    توضیحی که بتواند به ما در رفع لینک خراب کمک بکند. مثلا چه کیفیتی و چه قسمتی از این سریال مشکل خرابی دارد.





    تلگرام ته موویز

    فرهاد نجفی گفتگو و مصاحبه جدید با مهر: آسپرین اکشن نیست/ مخاطب 1 سکانس هم از دست ندهد

    سریالآسپریناز روز گذشته در کشور پخش شده است

    در ادامه گفتگوی تازهفرهاد نجفی با خبرگزاری مهر را می خوانید

    کارگردان سریال«آسپرین» با اشاره به این که این سریال اثری معمایی است، عنوان کرد مخاطب نباید حتی یک سکانس این مجموعه را هم از دست بدهد چون پازل اصلی را گم خواهد کرد.

    فرهاد نجفی کارگردان سریال «آسپرین» که در شبکه نمایش خانگی ساخته و توزیع می شود درباره این اثر به خبرنگار مهر گفت: سریال «آسپرین» اثری کاملا درام است که از لایه های معمایی، خانوادگی و حتی فضای کمدی سیاه برخوردار است.

    وی ادامه داد: این سریال اثری پلیسی و اکشن نیست و جذابیت آن به معماهایی است که دارد. ما سعی کردیم نوعی پازل معمایی برای مخاطب بچینیم و مخاطب در این سریال در عین این که این پازل ها را کامل می کند به نسبت نیاز داستان ژانرهای مختلف را هم دریافت کند.

    به طور مثال ممکن است در صورت لزوم داستان به صورت طنز پیش رود و تلاش ما این است در قسمت های مختلف نیاز مخاطب براساس آن طنز یا اکشن برآورده شود.

    کارگردان «ماتادور» با بیان این که متد جدید سریال های هالیوودی پرداختن به درام های هیجان انگیز است، عنوان کرد: ما سعی کردیم درامی طراحی کنیم که برای مخاطب جذاب باشد. در این سریال بیشتر روی معما و گره هایی که داریم تاکید می شود. سخت ترین قسمت نگارش فیلمنامه طراحی معما بود نجفی درباره گره هایی که در قصه «آسپرین» به کار می رود، اظهار کرد: ما در داستان همه اطلاعات را به مخاطب ارایه می کنیم اما با گره هایی که وجود دارد مخاطب باید با دقت اثر را ببیند و مسایل را کشف کند.

    در این داستان حتی گره هایی که باز می شود قابل حدس نیست و ممکن است مخاطب به این نتیجه برسد که اتفاقاتی را که حدس زده، اشتباه بوده است. وی درباره طراحی این معماها در فیلمنامه توضیح داد: ما زمان زیادی را برای نگارش فیلمنامه اختصاص دادیم که طراحی این معماها سخت ترین قسمت کار بود. حدود یک سال طول کشید تا ما توانستیم فیلمنامه ای برای ۱۵ قسمت با تیمی از نویسندگان به نگارش درآوریم.

    کارگردان فیلم سینمایی «چارسو» با اشاره به ویژگی های سریال بیان کرد: ما دو نوع فیلمنامه در دنیا داریم، فیلمنامه های شخصیت محور و فیلمنامه های داستان محور که فیلمنامه های ما معمولا شخصیت محور هستند مثل «شهرزاد»، «کارگاه علوی»، «پدرسالار» و کمتر سریال داستان محوری مثل «بازی تاج و تخت» داشته ایم. در این کارها داستان قالب است و من فکر می کنم مخاطبی که سریال های امریکایی را می بیند بیشتر حذب «آسپرین» می شود.

    کارهای داستان محور فرمول دارد و این سریال هم از آن فرمول ها تبعیت کرده است. وی با اشاره به فصل های مختلف این بیان کرد: فکر می کنم ما تاکنون به جز سریال «قلب یخی» و «شهرزاد» اثر دیگری نداشته ایم که فصلی باشد که البته فصل دوم سریال ما زودتر از «شهرزاد» به دست مردم خواهد رسید. برنامه ریزی ما فشرده است تا بتوانیم سر هر شش ماه فصل جدید توزیع شود که بر اساس همان فرمول اصلی در دنیا پیش می رود.

    این کارگردان درباره فضای علمی این سریال نیز توضیح داد: اگر ما سریال را صرفا با قالب پزشکی دنبال می کردیم تماشاچی خاص خود را پیدا می کرد و بحث علمی صرف جذاب نبود اما باید اندازه همه این ها را در نظر گرفت. این کار دغدغه خود من بود چون زمانی موقتی حافظه خود را از دست دادم و خواستم در این باره بنویسم.

    نجفی در پایان با اشاره به توزیع اولین قسمت سریال «آسپرین» گفت: از امروز دوشنبه ۲۴ خرداد ماه پخش قسمت اول سریال در شبکه نمایش خانگی آغاز می شود و توصیه من به مخاطبان این است که حتی یک سکانس از کار را از دست ندهند چون یک کار معمایی است و ممکن است به تدریج تکه ها پازل را گم کنند.

    دانلود سریال جدید آسپرین

    توضیحی که بتواند به ما در رفع لینک خراب کمک بکند. مثلا چه کیفیتی و چه قسمتی از این سریال مشکل خرابی دارد.





    تلگرام ته موویز

    گفتگو با همایون ارشادی درباره دیالوگ های بی ادبانه در سریال آسپرین

    گفتگو با همایون ارشادی درباره دیالوگ های بی ادبانه در سریال آسپرین

    بازیگر آخرین اثر نمایشی فرهاد نجفی در رابطه با انتقادهای مطرح شده در رابطه با به کار بردن برخی جملات از تفاوت معانی کلمات پارسی در موقعیت های مختلف سخن گفت.

    همایون ارشادی بازیگر سریال «آسپرین» در گفت و گو با برنا در رابطه با انتقاد مطرح شده به این سریال در خصوص برخی دیالوگ ها در این اثر، اظهار داشت: واژه‌ها یا جملات در زبان پارسی معانی زیاد می‌تواند‌‌ داشته باشد. بنابراین باید در ابتدا ببینیم در چه موقعیتی این جملات به کار رفته است؟ ولی مساله‌ای که مطرح شده در این رابطه براساس پیش فرض‌هایی صورت گرفته و نیتی پشت آن نبوده است.

    وی با اعلام اینکه برخی از منتقدان بر این باور هستند که وجود چنین مسایلی ولنگاری فرهنگی به بار می‌آورد، خاطرنشان ساخت: شاید چون بیکار هستیم، ایراد‌های این چنینی می‌گیریم، زیرا از هر اثر نمایشی بنا به همین دلایل می‌توان ایراد گرفت. چنین نظراتی اصلا مورد قبول نیست. ولنگاری فرهنگی با وجود مسایل این چنینی به وجود نمی‌آید و تعاریف گسترده تری دارد، نباید با «آسپرین» برخوردهای این چنینی کرد.

    تعریف و مصداق‌های ولنگاری فرهنگی مشخص و روشن است. ارشادی در پاسخ به این که «آسپرین» چه شاخص‌های داشت که وی در آن نقش آفرینی کرد، اعلام کرد: ایده نو و نگاه تازه‌ای که در این سریال توسط کارگردان جوان آن وجود داشت، نظر من را به خودش جلب کرد، امیدوارم این سریال پس از «شهرزاد» مورد توجه مخاطبان خودش قرار بگیرد،

    البته ذکر این نکته ضروری است که قصه و زمانی که « شهرزاد» در شبکه رسانه خانگی توزیع شد، عامل مهمی در کنار دیگر فاکتورهای موفقیت این سریال قلمداد می‌شود، امیدوارم که همچنان موفقیت آن سریال تکرار شود و آسپرین هم با توجه به ژانر معمایی، پلیسی که دارد، مورد توجه مخاطبان خودش قرار بگیرد.

    زیرا این سریال با نگاه و ساختار جدید ساخته شده تا نگاه مخاطب را همراه خود داشته باشد. ارشادی با اشاره به اینکه طول و عرض نقش ها برای وی اصلا مطرح نیست، گفت: اصلا به این مساله فکر نمی‌کنم، هرجا احساس کنم که می‌توانم مثمر ثمر واقع شوم در آنجا حضور خواهم داشت، حتی اگر بازی در فیلم کوتاه و همکاری با جوانان باشد.

    توضیحی که بتواند به ما در رفع لینک خراب کمک بکند. مثلا چه کیفیتی و چه قسمتی از این سریال مشکل خرابی دارد.





    تلگرام ته موویز
© تمامی حقوق مطالب برای وبسایت ته موویز محفوظ است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع ممنوع و شرعا حرام می باشد.
طراحی و کدنویسی : پرشین وردپرس
سایت بت اسپات