ته موویز عکس پروفایل عاشقانه بدون متن 2020 - ته موویز

عکس عاشقانه پروفایل دونفره لاکچری بدون متن اینستاگرام

عکس دختر پسر عاشقانه فانتزی خاص بدون متن

پروفایل عاشقانه بدون متن 2020

.

>>> آرشیو عکس نوشته های خاص

 

او شعر را دوست داشت

خیال پردازی و سفر را،

من…

او را دوست داشتم!

.

او شب را دوست داشت

آوازِ جیرجیرک و صدایِ بغضِ شمعدانی را،

من او را دوست داشتم!

.

او مویِ بافته دوست داشت

عطر قهوه و سیگار را

من او را دوست داشتم!

.

او باران را دوست داشت

پاییز را و رنگین کمان را

من او را دوست داشتم

من او را دوست داشتم

‌او را دوست،

داشتم!!

و او شنیدنِ این جمله‌ی تکراری را…

حامد نیازی

آغوش تو…

تن پوشی ست…

پُراز شکوفه های سیب و انار…

من با تو چهار فصل بهارم…

سوسن درفش

ما سرانجام توانستیم

پاییز را از تقویم جدا کنیم

اما‌ طعم لبان تو

بر همه‌ لیوان‌ها و بشقاب ‌ها

حک شده بود…

احمدرضا احمدی

و عشق یعنی غمی عمیق اما بسیار عزیز…

آیا تو تا به حال غمِ عزیز کسی بوده‌ای؟

 

اوج عاشقانه ها …

جمله ای ست که می گوید :

می خواهم بروم …!

و این یعنی دلش میخواهد؛

آن قدر عاشقی کنی و برایش شعر بگویی

که قانع شود بماند …

کسی که قصدش رفتن باشد ،

بی خبر می رود …!!!

مانگ میرزایی

عشق زمانی ست که کسی را ملاقات می کنی

و به تو درباره تو، چیز تازه ‌ای می گوید

آندره برتون

عشق داغی ست که تا مرگ نیاید نرود

هر که بر چهره از این داغ نشانی دارد

سعدی

کسی که روی تو بیند نگه به کس نکند

ز عشق سیر نباشد ز عیش بس نکند

چنان به پای تو در مردن آرزومندم

که زندگانی خویشم چنان هوس نکند

سعدی

می‌خواهم به طول بینجامد

 چون کتاب کلیدر

چون دره‌ پروانه

بوسه‌های تو را می‌گویم

که چون کمربندی به دور کمرم

نگهم می داشت

غلامرضا بروسان

تا قبل از در آغوش گرفتنش

گمان می‌کردم

زندگی فقط

زنده بودن است…!

سید علی صالحی‌

پا برهنه

تا کجا دویده ای ؟

که این همه گل شکفته است !

کیکاوس یاکیده

دست‌هایت کجا هستند؟

دست ‌هایت که مثل خبر بیداری از روی پوستم می‌گذشتند.

دست‌هایت که وقتی می‌گرفتمشان، از وحشت سرنگون ‌بودن

میان زمین و آسمان، خالی می‌شدم.

از نامه‌های فروغ فرخزاد به ابراهیم گلستان

اگر نفس های تو در هوا نمی پیچید
چه بر سر این شهر می آمد؟
یا زمین کارش به کجاها می رسید
اگر تو رویش قدم نمی گذاشتی
اگر پلک های روی هم گذاشته ات را
کنار خود نمی دیدم آرامش را چگونه
تجربه می کردم
و تکرار جمله ی خدایا شکرت چقدر بی معنی بود
بمان دلیل شادی گنجشک ها
بمان بهانه ی چرخش زمین و طلوع آفتاب
بمان تا بهار بماند
بمان تا بمانم…

اگر بی‌من خوشی یارا

به صد دامم چه می‌بندی؟!

وگر ما را همی‌خواهی

چرا تندی نمی‌خندی؟!

بخند ای دوست چون گلشن

مبادا خاطر دشمن

کند شادی و پندارد

که دل زین بنده برکندی

خوشا آن حالت مستی

 که با ما عهد می‌بستی

مرا مستانه می‌گفتی

 که ما را خویش و فرزندی

مولانا

حتی اگر هزار پا بودم

با هر هزار پا کنارت می‌ماندم

اما تو با همین دوپا

تنها به رفتن فکر می‌کنی……..

گروس عبدالملکیان

.

>>> آرشیو عکس نوشته های خاص